پاسخ اهل سنت:
اما خود کتاب «نهج البلاغة» را یک شیعه نوشته این کتاب پیش ما معتبر نیست تا مثل صحیح بخاری بر آن شرح بنویسیم،
و نویسنده این کتاب، ابن ابی الحدید، شیعه معتزلی بوده و کتاب را هم بخاطر یک وزیر شیعه نوشته است.
وانگهی، محافل علمی اهل سنت، در طول تاریخ، نه نهج البلاغه را قبول داشتند و نه شرحش را و نه ابن ابی الحدید را!! پس روحانیون شیعه چرا وقتی بخواهند ما را به کتابهای خودمان حواله دهند، شرح نهج البلاغه را برخ ما میکشند؟! مورچه چیست که کل پاچهاش باشد؟ خود نهج البلاغه را که قبول نداریم، شرحش را چرا قبول کنیم؟! نهج البلاغه اگر سخنان حضرت علی میبود، پیش ما بسیار عزیز و معتبر بود اما دروغهای که شیعه به خلیفه چهارم نسبت داده، نه فقط مورد احترام ما نیست که باعث تنفر ماست! این روش اول ملایان شیعه برای گمره کردن شیعه هاست یعنی آخوندها میگویند: مذهب ما شاهد در کتب سنیها دارد! ولی وقتی میگوییم کو شاهد؟ دم خود را نشان میدهند. شرح نهج البلاغه را نشان میدهد ابن ابی الحدید شیعه را نشان میدهد.
اما روحانیون شیعه، روشی بدتر از این هم را برای گمراه کردن شیعهها بکار میبرند. در این روش، براستی از کتابهای ما جملاتی را نقل میکنند، مثل آنچه که در اینجا شیعه از صفحه ۴۴۳ تاریخ طبری نقل کرده است:
طبری از زیاد بن کلیب روایت کرده که: که عمر آمد به خانه علی و درون خانه طلحه و زبیر و مردانی از مهاجرین بودند و عمر گفت: قسم به الله، یا برای بیعت با ابوبکر از خانه خارج میشوید یا خانه را بر شما به آتش میکشم پس زبیر با شمشیر از خانه بیرون آمد و بسوی عمر رفت، به او حمله کردند شمشیر از دستش افتاد پس بر رویش افتادند و گرفتندش درست است که این روایت در کتاب طبری است، اما این روایت هم برای شیعه مشکل ساز است زیرا از این حدیث در میابیم که طلحه و زبیر طرفدار علی بودهاند
اما شما صفحه ۴۴۳ کتاب طبری را خواندید، حالا صفحه بعد از آن را نیز ببینید
حبیب بن ابی ثابت میگوید که علی سدر خانه خود بود که شخصی آمد و به او گفت ابوبکر برای بیعت گرفتن نشسته و مردم دارند با او بیعت میکنند، و علی با عجله در حالیکه فقط پیراهنی پوشیده بود (بدون لباس کامل) دوید و رفت و با ابوبکر بیعت کرد. این عجله برای این بود که علی کراهت داشت در بیعت کوچکترین تاخیری کند. بعد از بیعت، کنار ابوبکر نشست و کسی را فرستاد که بقیه لباسم را بیاور! و آوردند و پوشید و بعد از آن همیشه در مجلس ابوبکر میبود.
حالا ای خواننده گرامی برای من بگو چرا ملای شیعه صفحه ۴۴۳ را دید و صفحه ۴۴۵ را ندید؟
حالا این روایت را ببیند از صفحه ۴۴۷ همان کتاب:
ابوسفیان به علی گفت: چه شده خلافت رسید به حقیرترین قبیله قریش؟ والله ای علی اگر بخواهی بر علیه ابوبکر کوی و برزن را از سوران پر میکنم. و علی گفت: ای ابوسفیان مدت درازی را در دشمنی با اسلام سپری کردی و ضرری به اسلام نرساندی، بنظر ما ابوبکر شایستگی این شغل را دارد. خوب ای خواننده گرامی ملایان شما چرا این را ندیدند؟!!.