راز همینجاست
طبری روایات متعدد را باسند نقل میکند هرچه را که شنیده نقل میکند، نوشته طبری حتی نظر خودش هم نیست با سند مینویسد که از فلان شنیدم و او از فلان شنید تا آخر مثل خبرنگاری نظرات مخالفین را هم مینویسد اما شیعه در آن میان، فقط نظری را نقل میکند که موافق مذهبش است و بعد میگوید این نظر طبری است و تازه در اینجا هم متوقف نمیشود سپس نتیجه میگیرد این نظر اهل سنت است!!!.
روحانی شیعه بدون اینکه خجالت بکشد در هرجا این ترفند را بکار میبرد، این ترفند برای کلاه برداران مذهبی شیعه، سود آور است. روحانی شیعه در فکر شیعه کردن سنیها نیست، او میخواهد شیعه، در گمراهی خود پابرجا باقی بماند و متاسفانه این ترفند تا حالا شیعهها را فریب داده و کوشش ما برای روشنگری نتیجه مطلوب نداده است.
حالا نظر سنیها در این باره چست؟
سنیها آن روایتی را قبول میکنند که سندش صحیح باشد و راویانش راستگو باشند در صفحه ۴۴۸ حدیث دیگری است با این مضمون:
عایشه میگوید:
علی در چشم مردم، بخاطر اینکه شوهر فاطمه بود احترام خاصی و وجاهتی داشت، دختر پیامبر جکه فات کرد، او دیگر، آن مقام را نداشت و پس بدنبال این شد که با ابوبکر مصالحه و بیعت کند و علی در این ۶ ماه با ابوبکر بیعت نکرده بود......:.....پس برای ابوبکر پیغام داد که پیش ما بیا با تو کسی نیاید، آمدن عمر را دوست نمیداشت، عمر گفت: نه والله ای ابوبکر تنها پبششان نمیری!.
ابوبکر فرمود: من با اونها کاری نکردم که من بدی برسانند، والله که نزدشان میروم. پس ابوبکر وارد خانه آنها شد و علی رشته سخن را بدست گرفت و گفت: ما بر برتری تو واقفیم و فضلی که الله بتو داده را میدانیم و با تو در خیری که الله بسوی تو فرستاده، رقابت نمیکنیم (در خلافت ادعایی نداریم)، اما مستبدانه عمل کردی، و نظر ما این بود که بخاطر خویشاوندی رسول الله، برای ما نیز حقی است.
و چشمان ابوبکر پر از اشک شد و فرمود: «اینکه با فامیل رسول الله صله رحمی کنم را بیشتر دوست دارم تا اینکه با خویشاوندان خود نیکویی کنم».
و اما مشاجره من و شما در باره فدک، باعث نمیشود که من از خیر دست بردارم، و هر دخل و تصرفی که رسول الله جمیکرد را، من نیز ترک نکردم.
پس علی به ابوبکر گفت قرار من و تو نماز عشا برای بیعت (جلوی مردم).
و وقتی که ابوبکر نماز ظهر را خواند بر منبر بالا رفت و و فضل علی را یادآوری شد و عذرش را در تاخیر در بیعت نمودن، پذیرفت. سپس خطبه خود را با استغفار پایان داد.
بعد، علی، آغاز به سخن کرد و ابوبکر را به بزرگی ستود و گفت: من با ابوبکر ادعای رقابت نداشتم و نه منکر برتری او هستم و لکن ما برای خود نصیبی میدیدم (از فدک) و ابوبکر بر ما زور گفت و ما در دل خود کراهتی از این عملش احساس کردیم.
و مسلمانان از عمل علی خوشحال شدند و به او گفتند: احسنت.
و بعد از آن، مسلمانان علی را بخاطر این کارش گرامی میداشتند.
این روایت طبری را امام بخاری نیز در صحیح خود آورده است.
یعنی این بهترین روایت طبری در این باره است و ما همین را قبول داریم.
این مذهب سنیهاست. حدیثی که در بخاری است مذهب ماست، علمای شیعه هم این را میدانند، ولی سالسوانه میگویند که عقیده اهل سنت در فلان روایت از روایات تاریخ طبری است.
آنها بیدلیل آب در هاوان نمیکوبند، آنها دارند بر مغز عوام شیعه میکوبند و این مغز آب نیست، مغز آخر خراب میشود و این همان خواست علمای شیعه است که میخواهند تنها به جهنم نروند!.