۳) سیرهی محمد جقبل از رسالت
سیرهی پیامبر قبل از رسالت در اوائل کودکی تا آخر عمر خود نمونه و اشارهای است بر الهیبودن مکتب اخلاقی ایشان. آنچه میآید نمونهای از نقل قول یک کتاب تاریخی است که بیانگر این حقیقت است که پیامبر جهیچ وقت از میان مردم کنارهگیری نکرده و فردی بوده کاملاً اجتماعی که همان اجتماع لقب «امین» را به او بخشیده بودند. در کتاب مذکور آمده است: محمد جخوبترین و زیباترین شخص میان قومش از لحاظ اخلاق بود. از همه راستگوتر و با امانتتر و از همه به کارهای ناروا و اخلاق رذیله دورتر بود، فضایل اخلاقی او به جایی رسیده بود که قومش لقب «امین» را به وی داده بودند.
قبل از رسیدن به مقام شامخ رسالت نیز تحت مراقبت و عنایت الهی قرار داشت، حتی از گناهان صغیرهای که در میان مردم معمول بود، دوری میکرد و به شدت از بتها تنفر داشت و در مجالس و مراسم و جشنهایی که بتپرستان در آنها حضور مییافتند، شرکت نمیکرد. خودش در بارهی دوران نوجوانیاش چنین میفرماید: «به کارهایی که اهل جاهلیت انجام میدادند، تمایلی نداشتم، جز دوبار؛ این دو بار هم خداوند میان من و خواستهام مانع ایجاد کرد. از آن به بعد هرگز قصد انجام آنها را نداشتم، تا این که خداوند با رسالت خود بر من منت نهاد و راه حق را شناختم، یکی از این دو بار شبی بود که با رفیقی هم سن خود در کوهی از بالای مکه مشغول چراندن گوسفند بودیم. به او گفتم تو از گوسفندان من هم مراقبت کن تا من داخل شهر مکه بروم، مانند سایر جوانان در شبنشینی و گوش فرادادن به داستانهایی که مخصوص شب است شرکت کنم! گفت: برو. پایین آمدم تا به اولین خانهی مکه رسیدم. صدای دف را شنیدم، گفتم: این دف به خاطر چیست؟ گفتند: فلان دختر با فلان پسر ازدواج کرده است. نشستم بدان گوش میدادم، به امر خدا پردهای بر گوشم کشیده شد و به خواب رفتم تا فردا که حرارت خورشید بیدارم کرد، بیدار شدم. به نزد رفیقم برگشتم، گفت: چه کردی؟ جریان را برایش تعریف کردم. بار دوم هم شبی از رفیقم اجازه گرفتم و به شهر مکه آمدم و به همان سرنوشت بار اول رو به رو گشتم. دیگر از آن به بعد هیچ گاه قصد چنین کاری را نکردم [۱۶].
[۱۶] کامل ابن اثیر، ج ۲ در صحت این حدیث اختلاف وجود دارد. حاکم و ذهبی آن را صحیح و ابن کثیر در «البدایة والنهایة» ضعیف میپندارند. ۲/ ۲٧۸.