۱۲) زبان قرآن
نازلشدن قرآن به زبان مردمی که با آن سخن میگویند به هیچ وجه آن را از کلام خداوند بودن خارج نمیکند و ویژگی الهیبودن یا قداست ربانی را از آن خلع نمیکند، در غیر این صورت میان وحی الهی و اندیشهی بشری چه تفاوتی وجود خواهد داشت؟ نمیدانم آیا اینان میخواهند سخنگفتن خداوند با انسانها را انکار کنند؟ اگر چنین باشد در واقع با همهی ادیان آسمانی دشمنی میورزند که اساسشان بر این است که خداوند با پیامبری برگزیده از میان مردم سخن گفته است، و امانتی را به ایشان سپرده که به مردم آن را ابلاغ نمایند، اما اگر سخنگفتن خداوند با انسان را میپذیرند، طبعاً باید خداوند با زبانی قابل فهم با مردم سخن بگوید یا به صورت مستقیم همچون سخنگفتن خداوند با حضرت موسی÷یا از طریق وحی جلی همچون نازلنمودن قرآن به زبان عربی روشن چنان که پیش از این به آن اشاره شد.
عربیبودن قرآن ساخته و پرداختهی انسان نیست و احکام و مفاهیم آن بازتاب فرهنگ بشری مردم عرب نژاد حجاز و تحت تاثیر آن نیست، بلکه از جانب مقامی برتر فرو آمده است؛ از درگاه خداوند آفریدگار و اولین معلم بشر و این مطلب از همین اولین آیاتی که نازل شده است، به روشنی برمیآید:
﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ١ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ٢ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ٣ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ٤ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ٥﴾[العلق: ۱-۵].
«ای محمد! بخوان چیزی را که به توح وحی میشود، آن را بیاغاز و بخوان به نام پروردگارت. آن که (همهی جهان را) آفریده است. انسان را از خون بسته آفرید. بخوان! پروردگار تو بزرگ و بخشندهتر است (از آنچه تو میانگاری. بعد از این بزرگواریها و بخشندگیها از او خواهی دید که تعلیم قرائت در مقابل آنها ساده و ناچیز است). همان خدایی که به وسیلهی قلم (انسان را تعلیم و چیزهایی را به او) آموخت. بدو چیزهایی را آموخت که نمیدانست».
قرآن نیز بر روی این مطلب تاکید مینماید که خداوند خود آن را به زبان عربی نازل فرموده است، چنان که در آیه دوم از سورهی «یوسف» و همچنین آیهی سی و هفتم سورهی «رعد» چنین آمده است:
﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ٢﴾[يوسف: ۲].
«ما آن را (به صورت) کتاب خواندنی (و به زبان) عربی فرو فرستادیم، تا این که شما (آن را) بفهمید (و آنچه را در آن است به دیگران برسانید)».
﴿وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ٣٧﴾[الرعد: ۳٧]. «همانگونه (که کتابهای آسمانی را برای پیامبران پیشین فرستادیم) قرآن را هم به عنوان داور (در میان مردم و داور کتابهای گذشته به زبان) عربی (بر تو) فرستادیم. (پس برابر آن با همگان اعم از اهل کتاب و سایر مشرکان رفتار کن و برابر آرزوها و خواستهای مردم راه مرو) و اگر از آرزوها و خواستهایشان بعد از آن که دانش (وحی) به تو رسیده است، پیروی کنی، کسی نمیتواند در برابر خدا تو را یاری دهد و تو را (از دست عذاب او) محفوظ بدارد».
کسی که قرآن را قرائت کند و در آن تدبر نماید و تا حدودی از اوضاع و احوال جامعهی عربی و جامعههای دیگر در شرایط نزول قرآن آگاهی داشته باشد، علم و یقین پیدا میکند که قرآن به راستی فعال بوده است نه منفعل و مؤثر بوده است نه متأثر. قرآن عقاید و باورهای باطل آن روزگار را اصلاح و مفاهیم و برداشتهای نادرست را تصحیح و عادات و رفتارهای ستمکارانه را ملغی نمود و علیه خرافات و اباطیل موروثی حملات سخت را آغاز کرد و به بیان نادرستی باورهای مشرکان و اهل کتاب اعم از یهود و نصاری پرداخت و تحریف و تبدیل کتب آسمانی و از سوی خود نوشتن و نسبتدادن آنها را به خداوند برای به دستآوردن دستمزدی اندک، مورد مذمت و انتقاد قرار داد و بر این نکته تأکید کرد که قرآن آمده است تا:
﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ٤٨﴾[المائدة: ۴۸].
«و بر تو (ای پیغمبر!) کتاب (شامل و کامل قرآن) را نازل کردیم که (در همهی احکام و اخبار خود) ملازم حق و موافق و مصدق کتابهای پیشین (آسمانی) و شاهد (بر صحت و بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان، از حق و حقیقتی که برای تو آمده است، روی مگردان. (ای مردم!) برای هر ملتی از شما راهی (برای رسیدن به حقایق) و برنامهای (جهت بیان احکام) قرار دادهایم، اگر خدا میخواست همهی شما (مردمان) را ملت واحدی میکرد و اما (خدا چنین نکرد) تا شما را در آنچه (از شرایع به شما داده است، بیازماید. پس (فرصت را دریابید و) به سوی نیکیها بشتابید (و به جای مشاجره در اختلافات به مسابقه در خیرات بپردازید و بدانید که) جملگی بازگشتتان به سوی خدا خواهد بود و از آنچه اختلاف میکردهاید، آگاهتان خواهد کرد (و هر یک را در برابر کردار خوب یا بد پاداش و بادافره و پاداش خواهد داد)».
کسی که میگوید قرآن دستاورد فرهنگ موجود در جامعهی عربی حجاز بوده است، در واقع با قرآن و واقعیتهای تاریخی بیگانه است و دچار نوعی خود فراموشی شده است، حتی بعضی از بیگانگان اهل انصاف که قرآن را خوانده و فهمیدهاند، گفتهاند: اگر این قرآن در بیابانی هم یافته شود، خوانندهی آن متوجه میشود که این کلام خداوند است.
خانم «نبیه ایوب» استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه کالیفرنیا گفته است: «محتوای قرآن هر چیزی که باشد، هرگز ساخته و پرداختهی آدمیان نیست، اگر فرودآمدن آن را از جانب خداوند انکار کنیم، معنایش آن خواهد بود که شخص محمد جرا خداأدانستهایم» [۳۳].
در این مورد تردیدی وجود ندارد که هر سخنی بیانگر شخصیت گویندهی آن است، مرد است یا زن؟ جوان است یا پیر؟ اهل شهر است یا روستا؟ شادمان است یا اندوهگین؟ ژرفاندیش است یا سطحینگر؟
بر همین اساس برخی از منتقدان و کارشناسان شعر و ادبیات برخی از ادبیات و قصاید مجهول را بر پایهی ذوق و احساس نقد ادبی به صاحب آنها نسبت میدهند و حدسشان هم در واقع درست است، هر انسان دارای درک و شعور هنگامی که قرآن را مطالعه میکند، یقین پیدا میکند که قرآن کلام آدمیان نیست و حتی با کلام رسول خدا جکه در کتب احادیث موجود است- هرچند در اوج بلاغت قرار دارد- بسیار متفاوت است و هرگاه آیهای از قرآن در اثنای احادیث نبوی میآید، دارای نور و درخشندگی خاصی است که خواننده به خوبی آن را درک میکند و احساس میکند که از جنس ما قبل و ما بعد آن نیست [۳۴].
[۳۳] عبدالله عباس ندوی در کتاب «معانی ترجمات القرآن»، ص ۸۱ این مطالب را از کتاب «خط عربی» تالیف این بانوی محقق نقل میکند. [۳۴] قرآن منشور زندگی، دکتر یوسف قرضاوی، ص ۴۱- ۴۲.