٧) اشارهی علمای قبل از اسلام به نبوت حضرت ج
یکی دیگر از دلایل ما برای اثبات نبوت و رسالت آسمانی پیامبر جکتب پیش از اسلام و خبردادن علمای قبل از اسلام است که در کتابهای تاریخ زندگی قبل از نبوت پیامبر جثبت گردیده است.
الف) بحیرای راهب: وقتی پیامبر جبه دروازه سالگی- به قولی دوازده سال و نه ماه و ده روز- پا نهاد، ابوطالب او را به سفر تجارت به شام برد و به (بصری) رسیدند. بصری، محلی در شام و بخشی از حوران بود که آن زمان بخشی از سرزمین عرب و مستعمرهی روم به شمار میآمد. «جرجیس» راهب، معروف به «بحیرا» در آنجا زندگی میکرد و از آن کاروان به گرمی پذیرایی نمود، هرچند پیش از آن از هیچ کاروانی استقبال نکرده بود، جرجیس پیامبر جرا از روی نشانهها و شمایل شناخت و در حالی که دستش را گرفته بود، گفت: این سرور و رحمت هردو جهان است که خداوند او را برمیگزیند. ابوطالب گفت: چگونه میدانی؟ گفت: وقتی از گردنهی ورودی شهر عبور کردی، سنگها و درختها به سجده درآمدند که این سجدهبردن ویژهی پیامبران است و بس. من او را خاتم پیامبران میدانم و در زیر غضروف کتفش مهری به گردی یک سیب وجود دارد که ما در کتاب خودمان به آن پی بردهایم، از ابوطالب درخواست نمود که او را به سرزمین شام نبرد، مبادا یهود او را بشناسند و در صدد آزارش برآیند. ابوطالب با چند نفر از خدمتکارانش او را به مکه بار گرداند [۲۵].
ب) «میسره» غلام خدیجهلدر سفر تجاری که با پیامبر جبه شام رفته بودند، نقل میکند که پیامبر جدر زیر درختی که نزدیک صومعهی راهبی بود، نشسته بودند و راهب نزد «مسیره» رفت و از او پرسید: آن مرد که زیر درخت نشسته کیست؟ میسره در جواب گفت: او کسی از مردان قریش است، راهب به میسره گفت: کسی که زیر درخت نشسته است کسی نیست جز خود پیامبر ج.
ج) وقتی که «میسره» جریان را برای خدیجهلبیان کرد، خدیجه نزد «ورقه» که فردی اهل کتاب و صادق بود، رفت و جریان را از قول راهب بیان کرد و «ورقه» در جواب به خدیجهلگفت:
«لئن كان هذا حقا يا خديجة، إن محمداً لنبي هذه الأمة» [۲۶].
«ای خدیجه! اگر این واقعیت داشته باشد، همانا محمد پیامبر این امت است».
د) در تمام کتب تاریخی که زندگی پیامبر جدر آنها نقل شده است، تمام [کاهنان] عرب و احبار و یهود و راهبان نصارا که از تحریف به دور مانده بودهاند، رسالت پیامبر جرا تأیید کردهاند [۲٧].
در کتب تاریخی همیشه جملهای به یادماندنی و تاریخی ثبت گردیده و آن هم عبارت «يعرفونه ويكفرون به»«او را میشناسند و انکارش میکنند» میباشد. دهها روایت دیگر در کتب سیره آمده است که از ذکر آنها خودداری میشود و بقیهی روایات وارده را به خوانندگان عزیز واگذار میکنیم [۲۸].
هـ) خبردادن راهب «عموریه» به سلمان در مورد رسالت حضرت [۲٩] ج:
سلمان فارسی که در واقع فردی حقگرا بود و جویای حقیقت در طی سفرهای طولانی خود جهت ظهور خورشید حقیقت، زمانی که به «عموریه» رفت، راهب درستکار و صادق آنجا سلمان را با شخصیت حقیقتپرور و خورشید هدایت، آشنا کرد و مژدهی ظهور رسالت پرافتخار ایشان جرا به سلمان داد.
[۲۵] مختصری از سیره رسول ج، ص ٧، ابن هشام، ج، صص ۱۸۳- ۱۸۰. در برخی منابع آمده که در این سفر بلال نیز همراه پیامبر جبوده است؛ اما صحیح نیست. زادالمعاد، ج ۱، ص ۱٧۱. [۲۶] قال ابن اسحاق، به نقل از کتاب «السیرة النبویة» ابن هشام، ج ۱، ص ۲۱۶. [۲٧] «السیرة النبویة»، ابن هشام، ج ۱، ص ۲۳. [۲۸] خواننده میتواند برای آگاهی بیشتر به کتابهای ذیل مراجعه نماید: السیرة النبویة ج ۱، ابن هشام؛ السیرة النبویة، ج ۱، دکتر علی صلابی؛ خورشید نبوت، شیخ صفی الرحمان مبارکفوری؛ خورشید حقیقت، دکتر رمضان بوطی. [۲٩] السیرة النبویة، ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۰۰.