۱۶) عکس العمل مردم در مقابل قرآن:
نیروی بیکران آیات قرآن با اولین برخورد، مردمان عرب را بدون اختیار به دو بخش تقسیم نمود؛ بخشی را جذب و بخشی دیگر را دفع نمود [۳٩]و آن دو بخش نیز به دو دستهی دیگر تقسیم میشوند:
دستهی اول: جذب به علاوهی گرویدگی و تسلیم و نهایت فداکاری.
دستهی دوم: جذب منهای گرویدگی و تسلیم و به علاوه انکار و فحاشی و لجاجت و نهایت عداوت.
بخش دفعشده هم به دو دسته طبقهبندی شدهاند:
دستهای در حال گریز، چشم و گوش خود را بستهاند و فریاد میکشند: (ای مردم! سر و صدا کنید و پارازیت بیندازید) [۴۰]تا کسی نوای تلاوت آن آیهها را نشود.
﴿لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ﴾[فصلت: ۲۶].
«... گوش به این قرآن فرا ندهید و در (هنگام تلاوت) آن یاوهسرایی کنید...».
و دستهی دیگر در حال فرار و دور از صحنه به هذیان و یاوهسرایی میپردازند و میگویند: تلاوتکنندهی آن آیهها ساحر، شاعر، دیوانه و کاهن [۴۱]است و اینک توصیف آن چهار دستهی جذبشده و دفعشده طبق نص صریح آیهها و تواتر قطعی روایات:
الف) جذب شدهها: این گروه کلاً عربهای سخنشناس و ادبسنج و صدرنشینان کنگرههای ادبی «عکاظ» [۴۲]، «مجنه» و «ذوالمجاز» در اوج ترقی ادبیات عرب هستند عموماً اسرار اعجاز آیهها و رموز بیهمتا بودن آنها را به خوبی درک کردهاند، اما تفاوتهای اخلاقی، فکری و فرهنگی آن جذبشدگان را به دو دسته تقسیم کرده است:
دستهی اول افراد واقعگرای حقجو و دور از اعتیادهای اخلاقی و هواپرستی و یا کمتر به هواپرستی گراییدهاند و وجدانشان هنوز زنده و ضمایر انسانی آنان سالم مانده است، به محض درک اعجاز آیهها با حالتی از تسلیم و ایمان و گرویدگی مجذوب آنها میشوند و در راه عمل به آنها نه تنها از لذایذ چشم میپوشند، بلکه جان بر کفان به استقبال مرگ و ترک این زندگی میشتابند. اینک مشاهدهی چند نمونه، آغاز کار این دین جدید است و در خارج از منزل پیامبر جتنها یک نفر پیرو آن دین گردیده است (ابوبکر صدیق) [۴۳]و پیش رفت آن به ظاهر چندان جای امید نیست. با این حال ابوبکرساز زبیر، عثمان، طلحه، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف درخواست مینماید [۴۴]که «محض آزمایش به منزل پیامبر جبروید و آنچه را تلاوت میکند، بشنوید و قضاوت کنید». آنان با ذهن خالی و محض آزمایش به منزل پیامبر جمیآیند، با این وصف به محض این که آیاتی را از او میشنوند، اعجاز آیهها در دلهای آنان اثر کرده دلها را به تسخیر درمیآورد و با حالتی از ایمان و گرویدگی و تسلیم مجذوب اعجاز آن آیات قرار میگیرند و جان و مال خود را در اختیار آورندهی آیات قرار میدهند. همچنین ابوذر و برادرش نه از مکه، بلکه از صحرایی دور و نه از قریش، بلکه از قبیلهی غفار، وقتی آیههایی را از پیامبر جشنیدند، فوراً به اعجاز آن پی بردند و با حالتی مملو از ایمان مجذوب آنها گشتند و هنگامی که به دیار خود بازگشتند، جان بر کف با جمع بیشماری از مخالفان به مبارزه پرداختند [۴۵]. همچنین مصعب بن عمیر [۴۶]- نه از بندگان و نه از افراد بیبضاعت مکه- بلکه از اشرافزادگان شهر مکه، آن هم در روزهایی که پیامبر در (دار الارقم) به صورت نهانی اسلام را تبلیغ میکرد و مسلمانشدن لذت و دلخوشی به حساب نمیآمد، بلکه برابر بود با اذیت و آزار و عذاب و نومیدی. در چنین جوی هنگامی که «مصعب» برخی از آیات قرآن را از اصحاب پیامبر جمیشنود، با حالتی از تسلیم و گرویدگی بلافاصله به محضر پیامبر جمیشتابد و به دین اسلام مشرف میشود و دوران کامجویی و اشرافیت را به دست فراموشی میسپرد.
همچنین (فروه) [۴٧]، از کارشناسان ادبیات عرب و از شخصیتهای ادبسنج و سخن شناس، هنگامی که از زبان کاروانیان و عابرین آیههایی را شنید، بلافاصله در حوزهی جذبهی آنها قرار گرفت و با حالتی مملو از تسلیم و گرویدگی مجذوب آیات میشود و از آن منطقهی دور به محضر پیامبر جمیشتابد و دین اسلام را با جان و دل میپذیرد و برای هر نوع فداکاری خود را آماده میکند.
همچنین عمر بن خطاب [۴۸]سچهرهی غیور و قدرتمند عرب، در حالی که شمشیر در دست دارد و راه سوء قصد به جان پیامبر جرا سریعاً میپیماید، ناگاه بر حسب یک اتفاق در منزل خواهرش فاطمه، آیات آغازین سورهی «طه» را از نظر میگذراند.
﴿طه١ مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى٢ إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَى٣ تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى٤ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى٥ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى٦ وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى٧ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى٨﴾[طه: ۱-۸].
«طا. ها. (ای پیغمبر!) ما قرآن را برای تو نفرستادهایم تا (از غم ایمان نیاوردن کافران، یا نپذیرفتن شریعت الله) خویشتن را خسته و رنجور کنی. لیکن آن را برای پند و اندرز کسانی فرستادهایم که از خدا میترسند (و از او اطاعت میکنند). از سوی کسی نازل شده است که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است. خداى رحمان که بر عرش.قرار گرفته است (و قدرتش سراسر کاینات را احاطه کرده است). از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه در میان آن دو و آنچه در زیر خاک (از دفاین و معادن) است. (ای پیغمبر!) اگر آشکارا سخن بگویی (یا پنهان، برای خدا فرق نمیکند) و نهانی (سخنگفتن تو با دیگران را) و نهانتر (از آن را که سخنگفتن تو با خودت و خواطر دل است) میداند، او خداست و جز خدا معبودی نیست، او دارای نامهای نیکوست».
عمر بن خطابسبعد از تلاوت آن آیهها در حالی که به شدت مجذوب آنها شده و رنگش ارغوانی و نفسش آرام گشته است، با لحن ملایم و صمیمانه و حالتی از دلباختگی میگوید:
«ينبغى لمن يقول هذا أن لا يعبد معه غيره» [۴٩].
«حقا کسی که این آیهها کلام اویند، جز اوکس دیگری شایستهی پرستش نیست».
همچنین «ابوجهل» یا همان «ابوالحکم» در عین تلاش و کوشش برای جلوگیری از اعتراف دیگران به پیامبری رسول خدا جخودش بیاختیار و ناخودآگاه به پیامبری او اعتراف کرده است؛ زیرا صریحاً گفته است:
«کسب آن افتخار از قدرت بشر خارج است و ما هرگز به کسب آن قادر نیستیم» [۵۰].
[۳٩] تصویر فنی در قرآن، سید قطب، ص ۴۴. [۴۰] تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج ۲۴، ص ۱۲٩ و تفسیر کبیر امام فخر رازی، ج ۲٧، ص ۱۱٩. [۴۱] تفسیر کبیر، ابن تیمیه، ج ۲، ص ۱۵۳. [۴۲] وحی محمدی، رشید رضا، ص ۱۲۰. [۴۳] البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۸ و ۳۳؛ ج ۲، ص ۵٩. [۴۴] همان. [۴۵] همان. [۴۶] ابن سعد، ج ۳، ص ۸۲. [۴٧] الاصابه، ابن حجر شمارهی ۶٩۸۳؛ طبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۶۳. [۴۸] تصویر فنی، سید قطب، ص ۳۴؛ ابن اثیر، ج ۲، ص ۸۶؛ ابن هشام، ج ۱، ص ۲۱٧؛ ابن جوزی، ص؛ ۱۳ شرح مواهب، ج ۱، ص ۳۱٩؛ بهجهی المحافل، ج ۱، ص ۱۰۴؛ تاریخ خمیس، ج ۱، ص ۲٩۵؛ به نقل اخبار عمر، صص ۲۰ و ۲۱. [۴٩] اخبار عمر، علی طنطاوی و ناجی طنطاوی، ص ۲۰. [۵۰] برگرفته از کتاب قرآنشناسی، مرحوم حاج ملا عبدالله احمدیان.