۱۳) دیدگاه خاورشناسان و مبشران مسیحی پیرامون الهیبودن قرآن [۳۵]
غربیها در مورد قرآن تقریباً دارای یک دیدگاه و موضعگیری مشترک هستند که عبارت است از این که قرآن کلام الهی نیست، کتابی است بشری، ساخته و پرداختهی ذهن محمد جو تألیف او.
برخی از آنان بر این باورند که محمد جخود قرآن را جمع و جور (تالیف) کرده و تراوشات ذهن خود اوست که به عمد و دروغ (پناه بر خدا) آن را به خداوند نسبت داده است. برخی هم میگویند: محمد ( ج) قرآن را از تورات یهودیان و انجیل مسیحیان برگرفته و از مطالب آنها اقتباس کرده است.
عدهای دیگر بر این باورند: او به طور عمدی اقدام به سرهمکردن قرآن ننموده، بلکه توهم و خیال باعث شده است که گمان کند به او وحی میشود و خداوند با او سخن میگوید، در حالی که واقعیت این است از درون خود او سرچشمه میگرفته و مصدر خارجی نداشته است، در حالی که آن را «وحی درونی» مینامند. استاد رشید رضا در کتاب «الوحی المحمدی» به نقد و بررسی این نظریه پرداخته است، وی در این کتاب بار دیگر تحدی به قرآن در برابر منکران را تجدید نموده است. اینها ادعاهای دیگری را نیز علیه محمد جمطرح کردهاند؛ محمدی که مردم جامعهای که در آن زندگی میکرد او را به خاطر این که هیچ گاه دروغی از او سر نزده است، «امین» و «صادق» میگفتند، انسانی که به مردم هیچ گاه دروغ نگفته باشد، دلیلی ندارد که به خداوند دروغ ببندد. امپراتور روم زمانی که نامهی حضرت محمد جبه دست او رسید و به اسلام دعوتش نمود، جمعی از نزدیکان و مخالفان ایشان را گرد آورد و چندین سؤال دقیق و زیرکانه را از ایشان پرسید و از پاسخهایشان دریافت که محمد جهمان پیامبر منتظری است که عیسی مسیح÷وعدهی ظهورش را داده بود و اگر نزد او میبود حاضر بود پاهایش را به عنوان ادای احترام بوشید، اما مشوران و اطرافیانش با این موضعگیری او موافقت نکردند و او نیز جلب رضایت ایشان و در دستداشتن زمام کشورش را بر ایمان و اسلام ترجیح داد.
در اینجا نکتهی مهم این است که هراکلیتوس از ایشان پرسید: آیا قبلاً دروغی را از او شنیده بودید؟ گفتند: نه! به هیچ وجه دروغی از او نشنیده بودیم.
هراکلیتوس گفت: هیچ دلیلی ندارد که با مردم صادق باشد، اما بر خداوند دروغ ببندد! تهمتهایی که مبشران و مستشرقان مسیحی امروزه مطرح میکنند، با تهمتهایی که کفار و مشرکین قریش بارها تکرار میکردند، شباهت زیادی دارد که قرآن در همان زمان به آن چنین پاسخ داده است:
﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا٤ وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا٥ قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا٦﴾[الفرقان: ۴-۶].
«کافران میگویند: این (قرآن) دروغی بیش نیست که خود (محمد) آن را از پیش خود به هم بافته است و گروهی او را در این کار یاری دادهاند. آنان واقعاً (با بیان این سخن) ستم و بهتان بزرگی را مرتکب شدهاند. (در بارهی قرآن نیز) میگویند: افسانههای پیشینیان است که (از دیگران) خواسته است آن را برایش بنویسند و چنین افسانههایی سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده میشود (تا آنها را حفظ کند و به خاطر سپارد). بگو: قرآن را کسی فرو فرستاده است که راز آسمانها و زمین را میداند (و گوشهای از این راز را به عنوان معجزه در قرآن گنجانده است تا دلیل بر وحی الهی باشد و انسانها نتوانند حتی سورهای همچون سورههای قرآن بسازند و ارائه دهند) بیگمان خدا آمرزگار و مهربان است (و سرکشان و بزهکارانی را میبخشد که برگردند و از دروغگوییها و پلشتیها دست بکشند)».
باری، ایشان در مورد حقیقت قرآنی و حقایقی که در آن آمده است، دچار حیرت و درماندگی میشوند و هر روز ادعایی را مطرح میکنند و دارای موضع ثابتی نیستند. خداوند متعال میفرماید:
﴿بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ٥﴾[الأنبياء: ۵].
«(ستمکاران کفرپیشه به این هم اکتفا نمیکنند که میگویند: محمد انسان عادی است و پیغمبر نبوده و قرآن هم جادویی بیش نیست) بلکه میگویند: (قرآن) خوابهای آشفته و پراکندهای بیش نیست. خیر او اصلاً آن را از پیش خود ساخته است (و به خدا نسبت داده است) خیر اصلاً او شاعری است (و قرآن مجموعهای از تخیلات شاعرانهی خودش میباشد، اگر وی راست میگوید که فرستادهی خداست) پس او معجزهای را به ما ارائه دهد که (از جنس معجزاتی باشد که) پیغمبران پیشین (از خود نموده و) با آن فرستاده شدهاند».
با این حال در نهایت قرآن به وسیلهی حجتها و دلایل خویش بر ایشان غلبه نموده و همگی آنان در مقابل قرآن سر تسلیم فرود آوردند و حقانیت آن را باور کردند و از عناد و تکبر و تقلید از پدران و تبعیت از خواستههای شخصی و گروهی خویش دست برداشتند و گفتند:
﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ١٩٣﴾[آل عمران: ۱٩۳].
«پروردگارا! ما از منادی (بزرگوار توحید، یعنی محمد) را شنیدیم که (مردم را) به ایمان به پروردگارشان میخواند و ما ایمان آوردیم (و ندای او را لبیک گفتیم، اکنون که چنین است) پروردگارا! گناهانمان را بیامرز و بدیهایمان را بپوشان و ما را با نیکان و (در مسیر ایشان) بمیران».
بالاخره دشمنان دیروز قرآن تبدیل به دوستان امروزی شدند و قرآن بهار دلها و نور بصیرت و مایهی روشنی چشم ایشان گردید.
گاه میتوان مادی گرایان غربی را که به ماورای طبیعت مادی محسوس ایمان ندارند، معذور شمرد؛ زیرا آنان که به وحی و نبوت و حتی وجود خداوند و آفریدگاری برای جهان آفرینش و برای انسان ایمان ندارند، جای تعجب نیست که همهی کتابهای آسمانی و پیامبران را انکار کنند. ایشان مشمول این فرمودهی خداوند هستند که میفرماید:
﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ٩١﴾[الأنعام: ٩۱].
«کافران، خدا (و رحمت و حکمت او) را چنان که باید نشناختهاند، وقتی که میگویند: خداوند هیچ چیزی بر هیچ کسی فرو نفرستاده است (و انسانی را به پیغمبری برنگزیده است! ای پیغمبر! به مشرکان و یهودیانی که با آنان هم رای و هم صدا میگردند) بگو: چه کسی کتابی را نازل کرده است که موسی آن را برای مردم آورده است و نوری (رخشا) و هدایتی (راهنما) بوده است؟ (شما ای یهودیان!) آن را در کاغذهای (پراکنده و صفحات جداگانه مینویسید) و آن قسمت را (که به مصلحت شماست و با آرزوهایتان میخواند)، نشان میدهید».
آنان براساس فلسفهی مادی و برخورد منکرانهی خویش نبوت رسول خدا جرا انکار نموده و بر بشریبودن قرآن اصرار میورزند و طبیعی است که چنین بیندیشند.
[۳۵] همان، ص ۴۴.