ردی بر شبهه‌ پانزده ساله‌ تاریخ زندگی پیامبر اسلام

فهرست کتاب

۱۸) تذکر به پیامبر جاز جانب خداوند

۱۸) تذکر به پیامبر جاز جانب خداوند

دلیل دیگر ما برای رد ادعای شبهه پراکندگان این است که اگر به قرآن بنگریم، در چندین جا مشاهده می‌شود که پیامبر مورد تذکر قرار گرفته است، پس اگر قرار باشد کسی کتابی را بنویسد، چرا خود را در آن مورد عتاب قرار می‌دهد و یا خود را مورد انتقاد قرار می‌دهد. برای نمونه:

الف) ابن اسحاق از ابن عباسسروایت می‌کند که قریشیان، نضر بن حارث و عقبه بن ابی معیط را نزد کاهنان یهود در مدینه فرستادند تا در باره‌ی رسول خدا از آنان نظرخواهی کنند و به ایشان گفتند: در باره‌ی محمد از کاهنان یهود سؤال کنید و صفات و گفته‌هایش را به اطلاع آنان برسانید. ایشان قدیمی‌ترین گروه‌های اهل کتاب‌اند و آموخته‌های زیادی در مورد پیامبران دارند. و معلوماتی از پیامبران پیشین دارند که ما نداریم.

آن دو هم راه افتادند تا به مدینه رسیدند، در باره‌ی رسول خدا جو ویژگی‌ها و صفاتش پرس وجو کردند و گفتند: شما صاحب کتاب تورات هستید، ما نزدتان آمده‌ایم تا در باره‌ی محمد جاطلاعاتی در اختیارمان قرار دهید!

کاهنان یهودی به ایشان گفتند: سه سؤال از او بپرسید، اگر بدان‌ها پاسخ داد، او پیامبر و فرستاده‌ی خداست، اگر پاسخ نداد او دروغ‌گوست.

اول: در باره‌ی سرنوشت جوانانی که روزگاران پیشین به غار پناهنده شدند، بپرسید که سرانجام شگفت‌انگیز آنان چه شد؟

دوم: جهانگردی که به مشرق و مغرب کره‌ی زمین مسافرت کرد، چه کسی بود و اوضاع و احوال او به کجا منتهی شد؟

سوم: از او بپرسید که روح چیست؟

نضر و عقبه به مکه مراجعت کردند و گفتند: ای مردمان قریش! ما با خود مطالبی آورده‌ایم که مشکل بین ما و محمد را فیصله خواهد داد، سپس جریان را به اطلاع آن‌ها رساندند، نزد پیامبر جآمدند و سؤالات مذکور را از ایشان پرسیدند و پیامبر جفرمود: فردا به سؤال‌هایتان پاسخ خواهم داد، زیرا امیداوار بود که فردا جبرئیل امین، پاسخ سؤالات را از جانب خداوند با خود می‌آورد و حضرت فراموش نمود که «إن‌شاء الله» را بفرماید. خداوند پیامبرش را به همین علت مورد عتاب و بازخواست قرار داد، با وصف این که در تنگ‌نا قرار گرفته و شدیداً نیازمند راهنمایی الهی و دریافت پاسخ سؤالات بود. مدت ۱۵ شب وحی را به تأخیر انداخت؛ زیرا با آزمایش سخت و طاقت‌فرسایی رو به رو بود که یهودیان آن را طراحی کرده و به وسیله‌ی مشرکان به مرحله‌ی اجرا گذاشته بودند.

آنان نیز بی‌صبرانه منتظر جواب بودند تا سرنوشت پیامبر و دعوتش را براساس آن بسنجد و بر همان مبنا موضع‌گیری کنند. از طرفی هم پیامبر پاسخ سؤالات را به فردا موکول نموده بود.

هر روز که می‌گذشت مشرکان بیش‌تر پیامبرعرا به باد انتقاد گرفته و ریش‌خند می‌نمودند و او نیز از تاخیر وحی و ریش‌خند و یاوه‌سرایی‌های مشرکان بسیار غم‌زده و نگران بود، تا این که ۱۵ روز گذشت، این مسأله نیز به خواست و تقدیر الهی صورت گرفت تا بدین وسیله پیامبر جو سایر مسلمانان در ادوار مختلف از آن درس بیاموزند و هوشیارانه‌تر عمل کنند.

خداوند به یاری پیامبر جشافت و با نازل‌کردن سوره‌ی کهف او را از آن تنگ‌نا و فشار روحی رهایی بخشید و داستان اصحاب کهف و قضیه‌ی ذی القرنین را به طور گسترده بیان فرمود. در سوره‌ی اسراء نیز به سؤال در باره‌ی روح پاسخ فرمود و در ضمن یادآوری نمود که روح مقوله‌ای خدایی و رازآلود (اسرارآمیز) است و جز پروردگار هیچ‌کس از حقیقت آن آگاهی ندارد و ما جز دانش اندکی در باره‌ی آن در اختیار نداریم و چیزی از آن نمی‌دانیم، در همین راستا بود که آیه‌ی زیر نازل گردید:

﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا٢٣ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ[الكهف: ۲۳-۲۴].

«هیچگاه مگو که من فردا آن کار را انجام می‌دهم. مگر این که إن شاء الله را بگویی و هرگاه پروردگارت را فراموش کردی وی را یاد کن...».

پس اگر قرار است قرآن کلام پروردگار نباشد و سخن پیامبر بوده، چرا باید نویسنده در اینجا عدم علم به مسایل (بدون وحی) و هم نسیان خود را که هردو ضعف‌هایی است انسانی، مطرح کند؟ [۵۱]

ب) هنگامی که عبدالله بن مکتوم» نزد حضرت آمدند و ایشان در حال بحث برای سران قریش بود، پیامبر از عبدالله نابینا روی برگردانید، خداوند چنین آیه را در توبیخ ایشان نازل کرده است: [۵۲]

﴿عَبَسَ وَتَوَلَّى١ أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى٢ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى٣ أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَى٤ أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى٥ فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى٦ وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى٧ وَأَمَّا مَنْ جَاءَكَ يَسْعَى٨ وَهُوَ يَخْشَى٩ فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى١٠[عبس: ۱-۱۰].

«چهره درهم کشید و روی برتافت، از این که نابینایی به پیش او آمد، تو چه می‌دانی، شاید او (از آموزش و پرورش تو بهره گیرد) و خود را پاک و آراسته سازد، یا این که پند گیرد و اندرز، بدو سود برساند. اما آن کس که خود را (از دین و هدایت آسمانی) بی‌نیاز می‌داند، تو بدو روی می‌آوری و می‌پردازی! چه گناهی بر تو است اگر او (با آب ایمان، از چرک کفر) خویشتن را پاک و پاکیزه ندارد؟! اما کسی که شتابان و مشتاقانه به پیش تو می‌آید، و از خدا ترسان است، تو از او غافل می‌شوی (و بدو اعتنا نمی‌کنی!)».

پس چه طور ممکن است فردی کتابی را تدوین کرده و نه به خود نسبت دهد و حتی در آن تألیف خویش را مورد سرزنش قرار دهد که به غیر از نمونه‌ی مذکور نمونه‌های دیگری هم در قرآن وجود دارد.

[۵۱] پیام‌های عتاب‌آمیز قرآن به پیامبر، دکتر صلاح عبدالفتاح الخالدی، ص ۱۲٧- ۱۳۰، نشر احسان. [۵۲] صحیح است، ترمذی ۳۳۳۱؛ ابن حبان ۲/ ۵۱۴؛ و واحد نیشابوری ۸۴۵ روایت کرده‌اند. حاکم می‌گوید: این حدیث به شرط بخاری و مسلم صحیح است، اما گروهی از هشام بن عروه به قسم مرسل روایت کرده‌اند. ترمذی می‌گوید: عده‌ای این را از هشام بن عروه بدون ذکر عایشهلروایت کرده‌اند و مالک ۱/ ۲۰۳ نیز به قسم مرسل روایت کرده است. با این وصف دارای شواهد است، از جمله حدیث بعدی «تفسیر شوکانی» ۲۸۲٧. نقل از کتاب اسباب نزول سیوطی، تخریج عبدالرزاق مهدی.