۱۳- باب: زیاد بودن راههای خیر و نیکی
الله متعال، میفرماید:
﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٞ ٢١٥﴾[البقرة: ٢١٥]
و الله، از هر کارِ خیری که انجام میدهید، آگاه است.
﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُ﴾[البقرة: ١٩٧]
و الله، از هر کار نیکی که انجام میدهید، آگاه است.
﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧﴾[الزلزلة: ٧]
پس هرکس هموزن ذرهای نیکی کند، آن را میبیند.
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ﴾[الجاثية : ١٥]
هر کس عمل نیکی انجام دهد، به سود خود اوست.
شرح
مؤلف/، بابی به نام «زیاد بودن راههای خیر و نیکی» گشوده است. خیر و نیکی، راههای فراوانی دارد و این، از فضل و لطف پروردگار متعال بر بندگانش میباشد تا فضایل و پاداشها، متنوع و گوناگون باشند و انسان بتواند به اجر و پاداش زیادی دست یابد. این راهها بر سه اصل، استوارند:
تلاش بدنی، بذل و بخشش مالی، و نیز ترکیبی از این دو. اینها، ارکان سهگانهی کارهای نیک بهشمار میروند.
تلاش بدنی، به اعمال بدنی مانند نماز، روزه، جهاد و امثال آن گفته میشود.
بذل و بخشش مالی، همانند زکات، صدقه، و هزینههایی که انسان در راههای خیر میپردازد و....
و اما برای سومین اصل کارهای نیک که ترکیبی از تلاش بدنی و بخشش مالیست، میتوان جهاد مسلحانه در راه الله را به عنوان مثال ذکر کرد؛ زیرا جهاد مسلحانه در راه الله، هم به از جانگذشتگی نیاز دارد و هم به هزینههای مالی.
البته نمونههای گوناگونی از این اصول سهگانه وجود دارد که خود زمینهساز تنوع در عبادتهاست تا بندگان خدا خسته و رنجور نشوند؛ چون اگر فقط یک راه برای عبادت وجود داشت، کسالتآور بود و انسان دچار کسالت میشد و به ستوه میآمد؛ اما تنوع عبادتها، خود مایهی نشاط و گرایش بیشتر انسان به عبادت است. الله متعال میفرماید:
﴿فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ﴾[البقرة: ١٤٨]
پس در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت بگیرید.
همچنین میفرماید:
﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾[الأنبياء: ٩٠]
بهراستی آنان در انجام کارهای نیک، کوشش و شتاب میکردند.
این، نشان میدهد که نیکیها فقط در یک نیکی، خلاصه نمیشود؛ بلکه راههای زیادی برای خیر و نیکی وجود دارد. سپس مؤلف/، آیههایی ذکر کرده که بیانگر همین موضوع است. اللهأمیفرماید:
﴿ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُ﴾[البقرة: ١٩٧]
و الله، از هر کار نیکی که انجام میدهید، آگاه است.
و میفرماید:
﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٞ ٢١٥﴾[البقرة: ٢١٥]
و الله، از هر کارِ خیری که انجام میدهید، آگاه است.
همچنین میفرماید:
﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧﴾[الزلزلة: ٧]
پس هرکس هموزن ذرهای نیکی کند، آن را میبیند.
آیههای زیادی وجود دارد که بیانگر تنوع و گوناگونی در عبادتهاست و نشان میدهد که نیکیها، در یک مورد یا یک گونه یا یک دسته، خلاصه نمیشوند؛ چنانکه برخی از مردم با نماز، اُنس دارند و از اینرو میبینیم که زیاد، نماز میخوانند. برخی هم با تلاوت قرآن، الفت دارند؛ لذا زیاد، قرآن تلاوت میکنند. و عدهی دیگری از مردم، با ذکر و تسبیح و تحمید (گفتن سبحانالله و الحمدلله) و امثال آن، انس و الفت دارند و زیاد، ذکر مینمایند. برخی هم بخشنده و دست و دلباز هستند و همواره صدقه میدهند و بهدور از اسراف و زیادهروی، حقوق مالی خانوادهی خویش را ادا میکنند. برخی دیگر به کسب علم علاقهمندند. کسب علم در زمان ما، برترین عمل بدنیست؛ زیرا امروزه مردم، نیازمند علوم دینی هستند؛ چراکه جهل و نادانی، زیاد شده و عالِمنماهایی در جامعه دیده میشوند که ادعای علم میکنند، اما از علم و دانش کافی برخوردار نیستند؛ از اینرو نیازمند طلاب، دانشجویان و پژوهشگرانی هستیم که بر اساس کتاب و سنت، در حوزهی علوم دینی فعالیت کنند و به دانشی استوار و ریشهدار دست یابند تا این نابسامانی را برطرف نمایند؛ زیرا هرکس، یک یا دو حدیث از احادیث رسولاللهجرا یاد دارد، بیپروا برای مردم فتوا میدهد؛ گویا امام حرانی، یا امام احمد یا اما شافعی، یا یکی دیگر از امامان فقه و اجتهاد است! این، هشداری جدی برای امت است که امروزه علمای توانمندی که از دانش فراوان و حجت قوی برخوردار باشند، اندکند.
بنابراین با توجه به شرایط کنونی امت، کسب علم و دانش برترین عمل بهشمار میرود و از صدقه و جهاد، برتر است؛ بلکه خود، جهاد بزرگیست و الله متعال، آن را همسان و هموزن جهاد در راه خودش قرار داده است؛ آری! هموزن جهادی حقیقی که هیچ شائبهای در نیت مجاهدانش- که برای اعلای کلمۀالله جهاد میکنند- وجود ندارد و آنها را میبینیم که پیش از جهاد و رویارویی با دیگران، این زیرساخت فکری، عقیدتی و عملی را در خود اجرا میکنند. جهاد حقیقی در راه الله، جهادیست که رزمندگان برای سرافرازی دین الله میجنگند؛ و کسب علوم دینی، با این جهاد بزرگ، یکسان است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ ١٢٢﴾[التوبة: ١٢٢]
نباید همهی مؤمنان یکجا و به یکباره رهسپار جهاد شوند. چرا از هر گروهی، تعدادی خروج نمیکنند تا (آنان که به جهاد نرفتهاند) در دینشان دانش بیاموزند و قومشان را آنگاه که نزدشان بازگشتند، بیم دهند تا (از مخالفت با فرمان الهی) بترسند؟
میبینیم که الله متعال، کسب علوم دینی را همسان جهاد در راه الله قرار داده است. جهاد حقیقی با توجه به قراین و نشانههای موجود و نیز وضعیت مجاهدان، قابل درک و شناساییست و جهادیست که قصد رزمندگان، اعلای کلمۀالله باشد. بههر حال، راههای خیر، فراوان است که از نظر من برترین آنها پس از فرایض الهی، کسب علوم دینیست؛ زیرا امروزه نیاز شدیدی به علوم دینی وجود دارد. برخی، مدرک دارند و مثلاً فارغالتحصیل فلان مرکز دینی و آموزشی هستند، اما از دانش کافی برخوردار نیستند و اگر وضعیت، به همین شکل ادامه یابد و این نابسامانی علمی برطرف نشود، امت در خطر خواهد بود و هرکس هرجا که شود، فتوا میدهد؛ این، درست نیست و اطمینان و آرامش قلبی مردم را به هم میزند و آنها را پریشان میکند و دینشان را دچار چالشها و مشکلات جدی میگرداند؛ لذا امت، نیازمند عالمان تواناییست که علم و دانش آنها مبتنی بر کتاب و سنت و عقل و حکمت باشد.
مؤلف/پس از ذکر آیاتی دربارهی زیاد بودن راههای خیر میگوید: احادیث زیادی در اینباره وجود دارد که قابل شمارش نیست و تعدادی از آنها را ذکر میکنیم:
۱۱۹- الأوَّل: عن أَبِي ذرٍّ جُنْدَبِ بنِ جُنَادَةَسقال: قلتُ: يا رسولَ الله، أيُّ الأعْمالِ أفْضَل؟ قال: «الإِيمانُ بِالله، وَالجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ». قُلْت: أيُّ الرِّقَابِ أفْضَل؟ قال: «أنْفَسُهَا عِنْد أهْلِهَا، وأكثَرُهَا ثَمَناً». قُلْت: فَإِنْ لَمْ أفْعل؟ قال: «تُعينُ صَانِعاً أوْ تَصْنَعُ لأخْرَقَ» قُلْت: يا رسول الله أرَأيتَ إنْ ضَعُفْتُ عَنْ بَعْضِ الْعمل؟ قال: «تَكُفُّ شَرَّكَ عَن النَّاسِ فَإِنَّها صدقةٌ مِنْكَ على نَفسِكَ». [متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۲۵۱۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۸۴]
ترجمه: ابوذر، جندب بن جنادهسمیگوید: گفتم: ای رسولخدا! چه عملی، بهتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و جهاد در راه او». پرسیدم: آزاد کردن چه بردهای بهتر است؟ فرمود: «بردهای که نزد صاحبش، پسندیدهتر و قیمتش، بیشتر باشد». گفتم: اگر توانایی این کار را نداشتم؟ فرمود: «به آدمِ کاربلد و پیشهور کمک کن و کسی را که کاری یاد ندارد، یاری نما». [ در روایت دیگری به جای واژهی «صانع»، لفظ «ضائع» آمده است؛ لذا مفهوم حدیث، چنین خواهد بود: «دست فقیر و مستمندی را بگیر و کسی را که کاری یاد ندارد، کمک کن». [مترجم])] پرسیدم: ای رسولخدا! اگر از انجام این کارها نیز ناتوان بودم؟ فرمود: «در حق مردم، بدی نکن؛ و این، خود نیکی و صدقهای بر خودت خواهد بود».
شرح
مؤلف/، در این باب حدیثی از ابوذرسنقل کرده که از پیامبرجپرسید: چه عملی، بهتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و جهاد در راه او». صحابهشهمواره از پیامبرجدربارهی بهترین و برترین کارهای نیک، سؤال میکردند تا به انجام آن بپردازند؛ مانند آیندگان خود نبودند. چون نسلهای پس از صحابهشگاه، دربارهی بهترین و برترین کارها، پرسوجو میکنند، اما بدان عمل نمینمایند؛ بر خلاف صحابهشکه سؤالهایشان، برخاسته از شوق عمل بود. ابنمسعودساز پیامبرجپرسید: چه عملی، نزد الله محبوبتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». پرسید: سپس چه عملی؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر». سؤال کرد: سپس چه عملی؟ رسولاللهجفرمود: «جهاد در راه الله».
ابوذرسنیز از رسولاللهجپرسید که کدامین عمل، نزد الله بهتر است؟ پیامبرجبرایش بیان نمود که برترین عمل، نزد اللهﻷایمان به او و جهاد در راه اوست. آنگاه ابوذرسسؤال کرد که آزاد کردن چه بردهای بهتر است؟ پیامبرجپاسخ داد: «بردهای که نزد صاحبش پسندیدهتر؛ و قیمتش، بیشتر باشد». یعنی بهترین و پرقیمتترین برده نزد صاحبش؛ تنها کسی، چنین بردهای را آزاد میکند که ایمانی قوی دارد.
به عنوان مثال: شخصی، چندین برده دارد؛ در این میان، یکی از بردههایش بهخوبی کار میکند و در عین حال، قیمت بالایی دارد. میگوید: میخواهم یکی از بردههایم را آزاد کنم. میگوییم: بهتر است همین بردهی پرقیمت را آزاد کنی که نزدت از همه پسندیدهتر است. الله متعال، میفرماید:
﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ﴾[آل عمران: ٩٢]
هرگز به نیکی دست نمییابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.
ابنعمرببرای عمل کردن به این آیه، بهترین ثروتش را صدقه میداد. هنگامی که این آیه نازل شد، ابوطلحهسنزد پیامبرجآمد و گفت: الله متعال، این آیه را نازل کرده است؛ بهترین دارایی من، «بیرحاء» میباشد. بیرحاء، باغی زیبا در نزدیکی مسجد پیامبرجبود که آب خوب و گوارایی داشت و گاه، پیامبرجبه آنجا میرفت و از آب گوارایش مینوشید. چنین باغی، نزد صاحبش ارزشمند است؛ لذا ابوطلحهسبه پیامبرجعرض کرد: محبوبترین دارایی من، بیرحاء میباشد و میخواهم آن را برای الله و پیامبرش، صدقه دهم. لذا هرطور که خودتان صلاح میدانید، دربارهاش تصمیم بگیرید. رسولاللهجابوطلحهسرا تحسین کرد و فرمود: «این، مالِ سودمندیست؛ این، ثروت سودمندیست». سپس افزود: «نظر من، این است که آن را در میان خویشاوندانت، تقسیم کنی». [ صحیح بخاری، ش: (۱۳۶۸، ۲۵۶۲)؛ و مسلم، ش: ۱۶۶۴] صحابهشهمگی به سوی کارهای نیک میشتافتند.
ابوذرسعرض کرد: اگر بردهای نداشتم که آزادش نمایم، چه کنم؟ رسولاللهجفرمود: «به آدمِ کاربلد و پیشهور، کمک کن و کسی را که کاری یاد ندارد، یاری رسان»؛ یعنی به دیگران کمک و نیکی نما؛ و این، خود یکی از کارهای نیک بهشمار میرود.
ابوذرسپرسید: اگر این کار نیز از من ساخته نبود، چه کنم؟ فرمود: «در حق مردم، بدی نکن؛ و این، خود نیکی و صدقهای بر خودت خواهد بود». یعنی اگر نمیتوانی به دیگران خوبی کنی، پس بدی مکن و این، کمترین یا پایینترین حدّ نیکیست که دیگران، از شرّ انسان در امان باشند.
***
۱۲۰- الثاني: عن أَبِي ذرٍّسأيضاً أنَّ رسُولَ اللَّهِجقال: «يُصْبِحُ على كلِّ سُلاَمَى مِنْ أَحَدِكُمْ صدقَةٌ، فَكُلٌ تَسبِيْحةٍ صَدقةٌ، وكُلُّ تحْمِيدَةٍ صدقَةٌ، وكُلُّ تهْلِيلَةٍ صَدَقةٌ، وكلُّ تَكْبِيرةٍ صَدَقَةٌ، وأمْرٌ بالمعْرُوفِ صدقَةٌ، ونَهْيٌ عَنِ المُنْكَرِ صدقَةٌ. ويُجْزِئُ مِنْ ذَلكَ رَكعَتَانِ يرْكَعُهُما مِنَ الضُّحى». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۷۲۰]
ترجمه: ابوذرسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هر صبح (هر روز) در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است؛ هر سبحانالله گفتن، یک صدقه است؛ هر الحمدلله گفتن، یک صدقه است؛ هر لاإلهإلاالله گفتن، یک صدقه است؛ هر اللهاکبر گفتن، یک صدقه است؛ هر امر به معروف، صدقه است؛ هر نهی از منکر، صدقه است؛ و به جای همهی اینها، خواندن دو رکعت نماز ضحی کافیست».
شرح
مؤلف/، حدیثی بدین مضمون نقل کرده که ابوذرسمیگوید: رسولاللهجفرموده است: «هر صبح در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است». گفتهاند: سیصد و شصت مفصل بزرگ و کوچک در بدن انسان وجود دارد؛ لذا هر صبح، سیصد و شصت صدقه بر انسان واجب میشود؛ البته این صدقات، صدقههای مالی نیست؛ بلکه شامل همهی نیکیها میگردد. هر سبحانالله گفتن، هر الحمدلله گفتن، هر لاالهالاالله گفتن، هر اللهاکبر گفتن، هر امر به معروف، و هر نهی از منکری، صدقه است. لذا هر گفتار و کرداری که مایهی تقرب و نزدیکی به اللهﻷباشد، یک صدقه بهشمار میرود. پیامبرجفرموده است: «وَتُعِينُ الرَّجُلَ فِي دَابَّتِهِ تَحْمِلُهُ عَلَيْهَا أَوْ تَرْفَعُ لَهُ مَتَاعَهُ عَلَيْهَا صَدَقَةٌ»؛ [ نک: صحیح مسلم، ش: ۱۶۷۷] یعنی: «همینکه به شخصی کمک کنی تا سوار مرکب خویش شود یا بارش را برایش روی مرکبش بگذاری، صدقهایست». هر کار نیکی، یک صدقه بهشمار میرود؛ قرائت قرآن، صدقه است. طلب علم، صدقه است؛ بنابراین، صدقههای فراوانی وجود دارد و این امکان فراهم میشود که انسان، سیصد و شصت صدقهای را که بر او واجب است، ادا نماید.
سپس رسولاللهجفرمود: «و به جای همهی اینها، خواندن دو رکعت نماز ضحی کافیست»؛ یعنی اگر دو رکعت نماز چاشت بخوانی، همهی صدقههایی را که روزانه بر تو واجب است، ادا کردهای. لذا درمییابیم که هر روز خواندن نماز ضحی سنت است. علما گفتهاند: وقت نماز ضحی، از هنگام بالا آمدن خورشید بهاندازهی یک نیزه (پانزده تا بیست دقیقه پس از طلوع خورشید) تا ده دقیقه قبل از زوال آفتاب میباشد. البته بهتر است که در پایان وقت، خوانده شود؛ زیرا رسولاللهجفرموده است: «صَلاَةُ الأَوَّابِينَ حِينَ تَرْمَضُ الْفِصَالُ»؛ [ صحیح مسلم، ش: (۱۲۳۷، ۱۲۳۸) بهنقل از زید بن ارقمس] یعنی: «نماز چاشت، زمانیست که پای بچهشترها از شدت گرما، بسوزد»؛ از اینرو علما گفتهاند: بهتأخیر انداختن دو رکعت ضحی تا پایان وقت، بهتر از خواندن آن در ابتدای وقت است. همانطور که پیامبرجدوست داشت نماز چاشت را بهتأخیر بیندازد، مگر زمانی که سخت و دشوار بود.
بههر حال، الله متعال دروازههای خیر و نیکی را به روی انسان گشوده است و هر عمل نیکی که انسان انجام دهد، مطابق ده تا هفتصد نیکی و بلکه بیشتر، پاداش مییابد.
***
۱۲۱- الثَّالثُ عنْهُ قال: قال النَّبيُّج: «عُرِضَتْ عَلَيَّ أعْمالُ أُمَّتي حسَنُهَا وسيِّئُهَا فوجَدْتُ في مَحاسِنِ أعْمالِهَا الأذَى يُماطُ عن الطَّرِيق، وَوجَدْتُ في مَساوَىءِ أعْمالِها النُّخَاعَةُ تَكُونُ فِي المَسْجِدِ لاَ تُدْفَنُ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۵۵۳]
ترجمه: ابوذرسمیگوید: پیامبرجفرمود: «اعمال نیک و بدِ امتم به من نشان داده شد؛ دیدم که برداشتن خار و خاشاک (و دیگر چیزهای آزاردهنده) از سر راهها، جزو اعمال نیک امتم میباشد و آب دهان که در مسجد میاندازند و زیر خاک نمیکنند، جزو اعمال بدشان است».
شرح
مؤلف/، حدیثی از ابوذرسنقل کرده که پیامبرجفرموده است: «اعمال نیک و بدِ امتم به من نشان داده شد»؛ یعنی الله متعال، اعمال نیک و بد امت را برای پیامبرجبیان نمود؛ زیرا اللهﻷذاتیست که حلال یا حرام و یا واجب میگرداند. پیامبرجبرداشتن هر چیز آزاردهندهای- مانند خار، چوب، سنگ، شیشه و امثال آن- را از سرِ راه عابران، جزو نیکیهای این امت برشمرده و فرموده است: «الإِيمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ شُعْبَةً أَعْلاهَا قَوْلُ لا إلَهَ إلاَّ اللَّهُ، وَأَدْنَاهَا إمَاطَةُ الأَذَى عَنْ الطَّرِيقِ وَالْحَيَاءُ شُعْبَةٌ مِنْ الإِيمَانِ»؛ [ صحیح بخاری، ش: ۸؛ و مسلم، ش: ۵۱ بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «ایمان، هفتاد و اندی بخش دارد که برترینش، گفتن لاالهالاالله؛ و پایینترین بخشِ ایمان، برداشتن خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) از سرِ راه است و شرم و حیا، بخشی از ایمان بهشمار میرود»؛ لذا هر چیز آزاردهندهای، در راه یا محل عبور مردم دیدید، بردارید که این کار، یک نیکی برای شما محسوب میشود و خصلتی ایمانی و یکی از شعبههای آن است. بر عکس، انداختن هر چیز آزاردهندهای در راهها و محل رفت و آمد مردم، کار بسیار زشت و نارواییست؛ لذا کسانی که پوست خربزه، موز، پرتقال و امثال آن را در کوچه و بازار و محل رفت و آمد مردم میاندازند و باعث اذیت و آزار آنها میشوند، گنهکارند. اللهأمیفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَيۡرِ مَا ٱكۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا ٥٨﴾[الأحزاب: ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
علما گفتهاند: اگر حیوان و یا انسانی از روی آن عبور کند و بلغزد و در اثر افتادن به زمین دچار شکستگی شود، کسی مسؤول است که پوست میوهها و امثال آن را در محل رفت و آمد مردم انداخته است و باید دیه و هزینههای ناشی از چنین آسیبهایی را بپردازد. همچنین رها کردن یا ریختن آب و فاضلاب در کوچه و بازار، درست نیست و باعث اذیت و آزار مردم و آلوده شدن لباسهایشان میشود و گاه آسفالت کوچه و خیابان را خراب میکند. متأسفانه برخی از مسلمانان بهرغم وجود چنین نکات مهمی در آموزههای اسلامی، به چنین مسایلی اهمیت نمیدهند و چنین مسایلی را ناچیز و بیاهمیت میپندارند و خردهشیشه، سنگ، چوب، زباله و سایر چیزهای آزاردهنده را بیپروا در کوچه و خیابان میریزند!
به هر حال، کار بسیار پسندیدهایست که چنین چیزهایی را از سر راه مردم برداریم؛ زیرا این کار، صدقه و رفتار بسیار نیکیست. سپس رسولاللهجفرمود: «و دیدم آب دهان که در مسجد میاندازند و زیر خاک نمیکنند، جزو اعمال بدشان است». مسجد در زمان پیامبرجفرش نداشت و با شن و ماسه فرش شده بود. بر خلاف مساجد امروزی که فرش دارند. انداختن آب دهان یا خلط سینه در مسجد، حرام میباشد؛ زیرا رسولاللهجفرموده است: «البُصاقُ في المَسْجِدِ خَطِيئَةٌ وَكَفَّارَتُهَا دَفْنُهَا»؛ [ صحیح بخاری، ش: ۳۹۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۸۵۷ بهنقل از انسس] یعنی: «انداختن آب دهان در مسجد، گناه است و کفارهاش، پوشاندن آن با خاک میباشد». به عبارت دیگر اگر کسی مرتکب چنین گناهی شد و آب دهانش را در مسجد انداخت، کفارهاش این است که آن را با خاک بپوشاند؛ البته اینک که مساجد، فرش دارند، باید آن را با دستمال، پاک و تمیز کند.
وقتی انداختن آب دهان در مسجد، چنین حکمی دارد، پس کسانی که کفش خود را داخل مسجد میبرند و هیچ دقت نمیکنند که مبادا آلودگی یا نجاست کفش آنها داخل مسجد بیفتد، مرتکب چه گناهی میشوند! گاه دیده میشود که برخی از مردم، دستمال چرکین و آلوده به آب بینی را روی صحن مسجد میاندازند. این کار تهوعآور و بسیار زشتیست؛ حال اگر کسی آن را داخل مسجد بیندازد، چه همه زشت و ناپسند است! لذا سعی کنیم اسباب اذیت و آزار دیگران را فراهم نکنیم.
***
۱۲۲- الرابع عنه: أنَّ ناساً قالوا: يا رسُولَ الله، ذَهَب أهْلُ الدُّثُور بالأجُور، يُصَلُّونَ كَمَا نُصَلِّى وَيَصُومُونَ كَمَا نَصُوم، وَيَتَصَدَّقُونَ بَفُضُولِ أمْوَالهِمْ قال: «أوَ لَيْس قَدْ جَعَلَ لَكُمْ مَا تَصَدَّقُونَ بِه: إنَّ بِكُلِّ تَسْبِيحَةٍ صَدقَةً، وكُلِّ تَكبِيرةٍ صدقة، وكلِّ تَحْمِيدةٍ صدقةً، وكلِّ تِهْلِيلَةٍ صَدقَةً، وأمرٌ بالمعْرُوفِ صدقةٌ، ونَهْىٌ عنِ المُنْكر صدقةٌ، وفي بُضْعِ أحدِكُمْ صدقةٌ». قالوا: يا رسولَ الله أيأتي أحدُنَا شَهْوَتَه، ويكُونُ لَه فيها أجْر؟ قال: «أرأيْتُمْ لو وضَعهَا في حرامٍ أَكَانَ عليهِ وِزْر؟ فكذلكَ إذا وضَعهَا في الحلاَلِ كانَ لَهُ أجْرٌ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۱۰۰۶]
ترجمه: ابوذرسمیگوید: عدهای از مردم، عرض کردند: ای رسولخدا! ثروتمندان، همهی پاداشها را از آنِ خود ساختهاند؛ همانند ما نماز میخوانند، روزه میگیرند و از مال و ثروتی که مازاد بر نیازشان است، صدقه میدهند. پیامبرجفرمود: «مگر الله، زمینهای برای شما فراهم نکرده که بتوانید صدقه دهید؟ هر سبحانالله گفتن، یک صدقه است؛ هر اللهاکبر گفتن، یک صدقه است؛ هر الحمدلله گفتن، یک صدقه است؛ هر لاالهالاالله گفتن، یک صدقه است؛ امر به معروف، صدقه است؛ نهی از منکر، صدقه است؛ و در نزدیکی با همسرانتان، صدقه است». گفتند: ای رسولخدا! مگر برآورده ساختن شهوت، برای ما پاداش دارد؟! فرمود: «آیا اگر کسی، آن را از راه حرام برآورده کند، گنهکار نمیشود؟ همچنین اگر از راه حلال (از طریق ازدواج شرعی) میل جنسی خود را برآورده سازد، برایش اجر و ثواب دارد».
شرح
مؤلف/، از ابوذرسنقل کرده که تعدادی از اصحابشبه رسولاللهجعرض کردند: ثروتمندان، همهی پاداشها را از آنِ خود ساختهاند؛ چون همانند ما نماز میخوانند و روزه میگیرند؛ اما میتوانند از اموال اضافهی خود، صدقه دهند؛ یعنی ما و آنها در نماز و روزه برابریم؛ ولی آنها با صدقه دادن اموال مازاد خود، بر ما برتری یافتهاند و ما، مال و ثروتی نداریم که صدقه دهیم.
در حدیث دیگری آمده است: مهاجران فقیر، گفتند: آنها توانایی آزاد کردن برده را دارند؛ ولی ما بردهای نداریم که آزادش کنیم و از چنین پاداشی برخوردار شویم. به همت بالای صحابهشبنگرید که به برادرانشان غبطه میخوردند که از مال و ثروتی که اللهﻷبه آنها داده بود، صدقه میدادند و برده آزاد میکردند. صحابهشنگفتند که برادران ما، بر بهترین مرکبها و چارپایان سوار میشوند یا در بهترین خانهها زندگی میکنند و لباسهای زیبایی میپوشند؛ زیرا صحابهشهمواره در پی چیزی بودند که بهتر و ماندگارتر بود؛ یعنی آخرت. اللهﻷمیفرماید:
﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ١٧﴾[الاعلى: ١٦، ١٧]
ولی شما زندگی دنیا را ترجیح میدهید؛ حالآنکه آخرت، بهتر و پایدارتر است.
الله متعال، همچنین به پیامبرش فرموده است:
﴿وَلَلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لَّكَ مِنَ ٱلۡأُولَىٰ ٤﴾[الضحى: ٤]
و بهیقین آخرت برای تو از دنیا بهتر است.
شکایت صحابهشنزد رسول اللهجشکایت رشک و غبطه بود، نه شکایت حسادت یا اعتراض بر اللهﻷ. آنها خواهان فضیلت یا امتیازی بودند که بتوانند به وسیلهی آن، همانند برادرانشان با صدقهی اموال خویش، به اللهﻷتقرب و نزدیکی بجویند. پیامبرجبه آنان فرمود: «مگر الله، زمینهای برای شما فراهم نکرده که بتوانید صدقه دهید؟» یعنی اگرچه مال و ثروتی ندارید که صدقه دهید یا امکان صدقهی مالی برای شما وجود ندارد، اما میتوانید کارهای نیکی انجام دهید که جایگزین صدقه است؛ و سپس افزود: «هر سبحانالله گفتن، یک صدقه است؛ هر اللهاکبر گفتن، یک صدقه است؛ هر الحمدلله گفتن، یک صدقه است؛ هر لاالهالاالله گفتن، یک صدقه است؛ امر به معروف، صدقه است؛ نهی از منکر، صدقه است». پیشتر دربارهی چهار گزینهی اول، سخن گفتیم؛ اما امر به معروف و نهی از منکر. آری! امر به معروف و نهی از منکر، از برترین صدقهها و نیکیها بهشمار میرود؛ زیرا این، امتیازیست که الله متعال، این امت را به وسیلهی آن بر سایر امتها برتری بخشیده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾[آل عمران: ١١٠]
شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمدهاید؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به الله ایمان دارید.
البته امر به معروف و نهی از منکر، شرایطی دارد که باید رعایت نمود:
شرط اول: کسی که امر و نهی میکند، باید به احکام شرعی آگاه باشد؛ لذا اگر از حکم شرعی آن موضوع، بیاطلاع باشد، برایش سخن گفتن، روا نیست؛ زیرا کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند، به کاری فرا میخواند که بهپندار مردم، حکمی شرعیست؛ لذا نباید دربارهی شریعت الهی سخنی بگوید که هیچ دانشی در مورد آن ندارد. و این کار، به فرمودهی صریح پروردگار در قرآن کریم، حرام است:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا ٣٦﴾[الاسراء: ٣٦]
و از چیزی پیروی مکن که دانشی به آن نداری. بیگمان گوش و چشم و دل، همه، بازخواست خواهند شد.
یکی از بدترین کارها، این است که انسان دربارهی چیزی سخن بگوید و ندانسته آن را نیک و شایسته معرفی کند یا بگوید که فلانکار، زشت و ناپسند است و خود، دربارهاش دانشی نداشته باشد.
شرط دوم: این است که کاملاً مطمئن و آگاه باشد که مخاطبش، حکمی شرعی را ترک کرده یا مرتکب عمل نادرستی شده است؛ در غیر این صورت برایش روا نیست که به نام امر به معروف و نهی از منکر، اقدامی بکند؛ زیرا در حقیقت پیگیر چیزی شده است که هیچ دانشی بدان ندارد و الله متعال فرموده است:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾[آل عمران: ١١٠]
و از چیزی پیروی مکن که دانشی به آن نداری. بیگمان گوش و چشم و دل، همه، بازخواست خواهند شد.
برخی از مردمِ باغیرت که مشتاق امر به معروف و نهی از منکرند، در این زمینه شتابزده عمل میکنند و بدون اینکه از وضعیت مخاطبشان اطلاعی داشته باشند، به نهی از منکر میپردازند؛ به عنوان مثال: شخصی را میبینند که در بازار با خانمی راه میرود و با او صحبت میکند و این فکر و خیال از سرشان میگذرد که چرا فلانی با زن نامحرمی حرف میزند؟! حال آنکه نمیدانند که آن زن، خواهر یا همسر اوست! این، اشتباه بزرگیست. اگر شک و تردید دارید، پیش از اینکه چیزی بگویید، خیلی دوستانه و محترمانه سؤال کنید؛ اما اگر واقعاً دلیلی برای شک کردن به این مرد وجود ندارد، هیچ نگویید؛ چون بسیاری از مردم با همسرانشان به بازار میروند. توجه داشته باشید که رسولاللهجدر چنین مسألهای چه برخوردی با مردم داشته است. پیامبرجروز جمعه سخنرانی میکرد که شخصی، وارد مسجد شد و نشست. رسولاللهجاز او پرسید: «آیا نماز خواندهای؟» پاسخ داد: خیر. پیامبرجفرمود: «قُم فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَتَجَوَّزْ فِيهِمَا»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۱۴۴۹ بهنقل از سُلَیک غَطَفانیس] یعنی: «برخیز و دو رکعت، نمازِ کوتاه بخوان». میبینیم که رسولاللهجابتدا از او سؤال کرد که آیا نماز خوانده است یا نه و آنگاه به او دستور داد که دو رکعت بخواند. این، همان حکمت است.
شرط سوم: نباید پیآمدِ نهی از منکر، بدتر از آن عمل ناشایست باشد؛ لذا در صورتی که پیآمد نهی از منکر، بدتر و شدیدتر از آن عمل ناشایست باشد، نباید به نهی از منکر پرداخت؛ و این، یک قاعده است که از میان بد و بدتر، باید بد را انتخاب کرد. به عنوان مثال اگر کسی را میبینیم که سیگار میکشد و میدانیم یا احتمال میدهیم که اگر او را از این کار بازداریم، به سراغ شراب میرود، در این صورت او را از سیگار کشیدن نهی نمیکنیم؛ زیرا حکم استعمال سیگار از شرابخواری، سبکتر است. الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖ﴾[الأنعام: ١٠٨]
به معبودان کسانی که غیر الله را عبادت می-کنند، دشنام ندهید که آنان نیز از روی دشمنی و نادانی به الله ناسزا خواهند گفت.
هرچند دشنام دادن به معبودان باطل، امر پسندیدهایست، ولی از آنجا که ممکن است به دشنامگویی مشرکان به الله، یگانه معبود برحق منجر شود، از این کار نهی شده است؛ چراکه اللهﻷسزاوار ثنا و ستایش میباشد. از اینرو رسولاللهجفرموده است: «لَعَنَ اللهُ مَنْ لَعَنَ وَالِدَيْهِ»؛ یعنی: «لعنت و نفرین الله بر کسیست که پدر و مادرش را نفرین میکند». همچنین فرموده است: «مِنَ الْكَبَائِرِ شَتْم الرَّجُلِ وَالِدَيْه»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۳۶۵۸ بهنقل از علیس] یعنی: «یکی از گناهان کبیره، این است که انسان به پدر و مادرش دشنام دهد». صحابهشگفتند: آیا مگر کسی به پدر و مادرش دشنام میدهد؟ رسولاللهجفرمود: «نَعَمْ! يَسُبُّ أَبَا الرَّجُلِ فَيَسُبُّ أَبَاهُ، وَيَسُبُّ أُمَّهُ فَيَسُبُّ أُمَّهُ»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۱۳۰ بهنقل از عبدالله بن عمروس] یعنی: «آری؛ بدینسان که شخصی به پدر شخص دیگری دشنام میدهد و او نیز در مقابل به پدر وی ناسزا میگوید یا شخصی، به مادر شخص دیگری دشنام میدهد و او هم به مادر وی ناسزا میگوید».
لذا نباید نهی از منکر، به منکری منجر شود که بهمراتب بدتر است. کسی که به امر به معروف و نهی از منکر میکند، باید به قصد اصلاح مردم، به چنین کاری بپردازد؛ نه اینکه هدفش برتریجویی بر دیگران باشد؛ زیرا برخی از مردم با هدف برتری بر دیگران یا با اغراض شخصی، امر به معروف و نهی از منکر میکنند و این، کار زشتیست که گرچه ممکن است به اصلاح طرف مقابل بینجامد، اما در رابطه با شخصی که با چنین هدفی به امر به معروف و نهی از منکر میپردازد، عیبی بزرگ بهشمار میرود. لذا وقتی امر به معروف و نهی از منکر میکنید، قصدتان اصلاح مردم باشد تا سزاوار اجر و پاداش الهی شوید و اللهﻷدر این کار، خیر و برکت عنایت کند.
سپس رسولاللهجفرمود: «وفي بُضْعِ أحدِكُمْ صدقةٌ»؛ یعنی: «و در نزدیکی با همسرانتان، صدقه است». گفتند: ای رسولخدا! مگر برآورده ساختن شهوت، برای ما پاداش دارد؟! فرمود: «آیا اگر کسی، آن را از راه حرام برآورده کند، گنهکار نمیشود؟ همچنین اگر میل جنسی خود را از راه حلال (از طریق ازدواج شرعی) برآورده سازد، برایش اجر و ثواب دارد». به عبارت دیگر اگر کسی با روی آوردن به کارهای حلال، از انجام کارهای حرام، دوری کند، سزاوار اجر و پاداش میگردد.
انسان، به خوردن و نوشیدن علاقه و نیاز دارد؛ لذا اگر از خوردن و نوشیدن چیزهای حرام پرهیز نماید، اجر و پاداش مییابد. چنانکه رسولاللهجبه سعد بن ابیوقاصسفرمود: «وَإِنَّكَ لَنْ تُنفِق نَفَقةً تبْتغِي بِهَا وجْهَ الله إِلاَّ أُجرْتَ عَلَيْهَا حَتَّى ما تَجْعلُ في فیِّ امْرَأَتِكَ»؛ یعنی: «و هرچه برای خشنودي الله انفاق كني، پاداش آن را خواهی یافت؛ حتي لقمهایکه در دهان همسرت میگذاری». دادن نفقهی زن، وظیفهی مرد است؛ و گرنه، زن میگوید: طلاقم بده و حق شکایت هم دارد و اگر مرد با وجود توانایی، در تأمین هزینههای همسرش کوتاهی کند، زن میتواند نسبت به فسخ عقد ازدواج اقدام نماید؛ ولی با این حال، مردی که بهخاطر کسب رضایت و خشنودی الله، نفقهی همسرش را میدهد، سزاوار اجر و پاداش میگردد.
در حدیث ابوذرسبه نوعی از قیاس، اشاره شده که فقها آن را «قیاس عکس» مینامند. چنانکه در این حدیث، با قیاس به گنهکار بودن کسی که شهوتش را از راه نامشروع برآورده میکند، چنین نتیجهگیری شده که اگر کسی، شهوتش را از راه مشروع و ازدواج شرعی برآورده سازد، سزاوار اجر و پاداش میگردد. قیاس، بر چند گونه است: قیاس علت، قیاس دلالت، قیاس شباهت، و قیاس عکس.
***
۱۲۳- الخامس: عنه قال: قال لي النَّبيُّج: «لاَ تَحقِرنَّ مِن المعْرُوفِ شَيْئاً ولَوْ أنْ تلْقَى أخَاكَ بِوجهٍ طلِيقٍ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۲۶۲۶]
ترجمه: ابوذرسمیگوید: پیامبرجبه من فرمود: «هیچ کار نیکی را کوچک و ناچیز مپندار؛ حتی این عمل را که با برادرت با گشادهرویی ملاقات کنی».
۱۲۴- السادس: عن أَبِي هريرةسقال: قال رسُولُ الله ج: «كُلُّ سُلاَمَى مِنَ النَّاسِ علَيْهِ صدَقةٌ كُلَّ يَوْمٍ تَطْلُعُ فيه الشَّمْس: تعدِلُ بيْن الاثْنَيْنِ صدَقَةٌ، وتُعِينُ الرَّجُلَ في دابَّتِه، فَتحْمِلُهُ عَلَيْهَا، أوْ ترْفَعُ لَهُ علَيْهَا متَاعَهُ صدقةٌ، والكلمةُ الطَّيِّبةُ صدَقةٌ، وبِكُلِّ خَطْوَةٍ تمْشِيها إلى الصَّلاَةِ صدقَةٌ، وَتُميطُ الأذَى عَن الطرِيق صَدَقةٌ». [متفق عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۲۹۸۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۰۹]
ورواه مسلم أيضاً من رواية عائشةلقالت: قال رسُول الله ج: «إنَّهُ خُلِقَ كُلُّ إنْسانٍ مِنْ بني آدم علَى سِتِّينَ وثلاثمائَةِ مَفْصِل، فَمنْ كَبَّر اللهَ، وحمِدَ اللهَ، وَهَلَّلَ اللهَ، وسبَّحَ اللهَ واستَغْفَر اللهَ، وعَزلَ حَجراً عنْ طَرِيقِ النَّاسِ أوْ شَوْكَةً أوْ عظْماً عن طَرِيقِ النَّاس، أوْ أمر بمعرُوفٍ أوْ نهى عنْ مُنْكَر، عَددَ السِّتِّينَ والثَّلاَثمائة، فَإِنَّهُ يُمْسي يَوْمئِذٍ وَقَد زَحزحَ نفْسَهُ عنِ النَّارِ». [ صحیح مسلم، ش: ۱۰۰۷]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هر روز که خورشید طلوع میکند، در ازای هر یک از مفاصل انسان، صدقهای لازم است؛ همینکه میان دو نفر، بهعدالت، صلح و آشتی برقرار کنی، صدقهایست؛ یا اگر به کسی کمک نمایی تا سوار مرکبش شود یا بارش را برای او روی مرکبش بگذاری، صدقهایست؛ سخن نیکو، صدقه است؛ هر گامی که به سوی نماز برمیداری، صدقه است؛ و اینکه خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) را از سر راه برداری، صدقهای بهشمار میرود».
امام مسلم نیشابوری/، از عایشهلروایت کرده که رسولاللهجفرموده است: «بدن هر انسانی، سیصد و شصت مفصل دارد و هرکس اللهاکبر، الحمدلله، لاالهالاالله، سبحانالله و استغفرالله بگوید و سنگ یا خار یا استخوانی را از سر راه مردم بردارد یا امر به معروف و نهی از منکر کند تا تعداد این نیکیها، در مجموع به سیصد و شصت عدد برسد، روز را در حالی به شب میرساند که خود را از آتش دوزخ، دور کرده است».
***
۱۲۵- السابع: عنه عن النَّبِيِّج قال: «منْ غدَا إلى المَسْجِدِ أو رَاح، أعدَّ اللَّهُ لَهُ في الجنَّةِ نُزُلاً كُلَّمَا غَدا أوْ رَاحَ». [متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۶۶۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۶۶۹]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «کسی که در ابتدا یا پایان روز به مسجد برود، الله برای هر نوبت که در ابتدا یا انتهای روز به مسجد میرود، ضیافتی در بهشت برای او فراهم میسازد».
۱۲۶- الثامن: عنه قال: قال رسولُ الله ج: «يا نِسَاء المُسْلِماتِ لاَ تَحْقِرنَّ جارَةٌ لِجارتِهَا ولَوْ فِرْسِنَ شاةٍ». [متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۶۰۱۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۳۰]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «ای زنان مسلمان! هیچ زنی، هدیهی خود به زن همسایهاش را کوچک نشمارد، اگرچه (هدیهی بهظاهر کوچکی مانند) استخوان کف پای گوسفند (پاچهی گوسفند) باشد».
۱۲۷- التاسع: عنه عن النبيجقال: «الإِيمَانُ بِضْعٌ وَسبْعُون، أوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شَعْبَةً: فَأفْضلُهَا قوْلُ لاَ إلَهَ إلاَّ الله، وَأدْنَاهَا إمَاطَةُ الأذَى عنِ الطَّرِيق، وَالحيَاءُ شُعْبةٌ مِنَ الإِيمانِ». [متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۳۵)]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «ایمان، هفتاد و اندی بخش دارد که برترینش، گفتن لاالهالااللهمیباشد و پایینترین بخشِ ایمان، برداشتن خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) از سرِ راه است و شرم و حیا، بخشی از ایمان بهشمار میرود».
شرح
اینک به شرح سه حدیث میپردازیم که مؤلف/از ابوهریرهسنقل کرده است:
حدیث اول: پیامبرجفرموده است: «کسی که در ابتدا یا پایان روز به مسجد برود، الله برای هر نوبت که در ابتدا یا انتهای روز به مسجد میرود، ضیافتی در بهشت برای او فراهم میسازد».
در حدیث، واژهی «غدا» آمده که مفهومِ رفتن در ابتدای روز را میرساند؛ مانند کسی که برای نماز صبح به مسجد میرود. واژهی «راح»، مفهوم رفتن در نیمروز یا بعد از ظهر را میرساند؛ مثل کسی که برای نماز ظهر یا عصر به مسجد میرود. البته واژه «راح»، بهطور مطلق به مفهوم «رفتن» میباشد؛ چنانکه در حدیثی از ابوهریرهسآمده که پیامبرجفرموده است: «مَنْ اغْتَسَلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ ثُمَّ رَاحَ في الساعَةِ الأُولى...»؛ یعنی: «هرکس، روز جمعه غسل کند و اول وقت به مسجد برود...». [تا پایان حدیث]؛ البته اگر این دو واژه، یعنی غدا و راح با هم ذکر شوند، غدا، به مفهوم رفتن در ابتدای روز خواهد بود و راح، به معنای رفتن در پایان روز.
در حدیث، به فضیلت رفتن به مسجد اشاره شده است؛ لذا فرقی نمیکند که برای نماز باشد یا برای کسب علم و دیگر کارهای نیک. در هر صورت، الله متعال برای کسی که به مسجد میرود، ضیافتی در بهشت تدارک میبیند. لذا درمییابیم که هرکس در ابتدا یا پایان روز به مسجد برود، از پاداش بزرگی برخوردار میگردد و این، بیانگر فضل و لطف بیکران اللهﻷنسبت به بندگانش میباشد که در برابر چنین اعمالی، اینهمه اجر و ثواب عطا میکند.
و اما حدیث دوم: پیامبرجفرموده است: «هیچ زنی، هدیهی خود به زن همسایهاش را کوچک نشمارد؛ اگرچه (هدیهی بهظاهر کوچکی مانند) استخوان کف پای گوسفند (پاچهی گوسفند) باشد». این حدیث، به هدیه دادن به همسایه تشویق میکند؛ اگرچه هدیهی اندک یا کوچکی باشد. گویا رسولاللهجفرموده است که هیچ کار نیکی را کوچک نشمارید؛ اگرچه اندک باشد. در حدیثی آمده است: «إذَا طَبَخْتَ مَرَقًةً فَاكثِرْ مَاءَهًا وَتَعَاهَدْ جِيرَانَكَ»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۴۷۵۸ بهنقل از ابوذرس] یعنی: «هنگام پختن آبگوشت، آبش را بیشتر کن و به همسایهات نیز بده». لذا اگر برای همسایهی خود آبگوشت ببرید، سزاوار اجر و ثواب میشوید. پس هیچ کار نیکی را کوچک و ناچیز قلمداد نکنید؛ چنانکه گشادهرویی با برادر مسلمان نیز، نیکی بهشمار میرود؛ نه اینکه با چهرهای اخمو و درهمکشیده با برادر مسلمان خود ملاقات کنید؛ زیرا لبخندی که بر لبانت نشسته است، برادر مسلمانت را شادمان میکند و هر کاری که باعث شادمانی مسلمانی شود، اجر و پاداش دارد؛ همچنین هر کاری که باعث خشم کافران گردد، نیک و شایسته بهشمار میرود و اجر و ثواب دارد. اللهأمیفرماید:
﴿وَلَا يَطَُٔونَ مَوۡطِئٗا يَغِيظُ ٱلۡكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّيۡلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ﴾[التوبة: ١٢٠]
و در هیچ مکانی که مایهی خشم کفار میشود، قدم نمیگذارند و بر هیچ دشمنی پیروز نمیشوند مگر آنکه در برابرش برایشان عمل شایستهای ثبت میگردد.
و اما حدیث سوم: پیامبرجفرموده است: «ایمان، هفتاد و اندی بخش دارد که برترینش، گفتن لاالهالاالله میباشد و پایینترین بخشِ ایمان، برداشتن خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) از سرِ راه است و شرم و حیا، بخشی از ایمان بهشمار میرود». پیامبرجدر این حدیث، بیان فرموده که ایمان، منحصر به یک بخش یا یک ویژگی نیست؛ بلکه بخشهای زیادی دارد؛ یعنی هفتاد و سه تا هفتاد ونه بخش یا شصت و سه تا شصت و نه بخش. بالاترین این بخشها، گفتن لاالهالاالله میباشد؛ این کلمه، بر آسمانها و زمین برتری دارد؛ زیرا کلمهی اخلاص و کلمهی توحید است. از الله متعال درخواست میکنم که خاتمهی همهی ما را با این کلمه بگرداند؛ آمين، چون هرکس که آخرین سخنش در دنیا کلمهی توحید باشد، وارد بهشت میشود. به هر حال، این کلمه بالاترین بخش ایمان است. و پایینترین بخش ایمان، برداشتن خار و خاشاک و دیگری چیزهای آزاردهنده از سر راه مردم میباشد؛ مانند سنگ، چوب، خار، شیشه، و دیگر چیزهایی که باعث اذیت و آزار مردم میگردد.
آنگاه رسولاللهجفرمود: «شرم و حیا، بخشی از ایمان است». در حدیثی دیگری فرموده است: «الحَیاءُ مِنَ الإیمانِ»؛ یعنی: «شرم و حیا، جزو ایمان است». حیا، حالتی درونیست که در زمان شرمندگی به انسان دست میدهد و در کل، صفت پسندیدهای بهشمار میرود. شرم و حیای پیامبرجاز دوشیزگان زیر چادر، بیشتر بود؛ البته از بیان حق و حقیقت، شرم نمیکرد. شرم و حیا، صفت پسندیدهایست؛ اما نباید برای بیان حق، شرم نمود. اللهأمیفرماید:
﴿وَٱللَّهُ لَا يَسۡتَحۡيِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ﴾[الأحزاب: ٥٣]
الله، از بیان حقیقت، شرم ندارد.
همچنین میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ أَن يَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ﴾[البقرة: ٢٦]
همانا الله، شرم نمیکند که (برای هدایت و آگاهی بندگانش) به موجودات ریزی همانند پشه و یا کوچکتر از آن مثال بزند.
شرم و حیا، صفت پسندیدهای بهشمار میرود، جز برای بیان حق و حقیقت. متضاد حیا، بیشرمی یا بیحیاییست و آدم بیحیا، از هیچ کاری شرم نمیکند و بیپروا هر سخنی میگوید! از اینرو در حدیث آمده است: «إنَّ مِمَّا أَدْرَكَ النَّاسُ مِنْ كَلاَمِ النُّبُوَّةِ الأولَى: إذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ»؛ [ این حدیث در همین کتاب بهشمارهی ۱۸۵۳ آمده است. [مترجم])] یعنی: «یکی از سخنانی که مردم از پیامبران گذشته دریافتهاند، این است که: اگر حیا نداری، هر عملی که میخواهی، انجام بده».
***
۱۲۸- العاشر: عنه أنَّ رسول الله جقال: «بَيْنمَا رَجُلٌ يَمْشِي بطَريقٍ اشْتَدَّ علَيْهِ الْعَطش، فَوجد بِئراً فَنزَلَ فيها فَشَرب، ثُمَّ خرج فإِذا كلْبٌ يلهثُ يَأْكُلُ الثَّرَى مِنَ الْعَطَش، فَقَال الرَّجُل: لَقَدْ بلَغَ هَذَا الْكَلْبُ مِنَ العطشِ مِثْلَ الَّذِي كَانَ قَدْ بَلَغَ مِنِّي، فَنَزَلَ الْبِئْرَ فَملأَ خُفَّه مَاءً ثُمَّ أَمْسَكَه بِفيه، حتَّى رقِيَ فَسَقَى الْكَلْب، فَشَكَرَ اللَّهُ لَه فَغَفَرَ لَه. قَالُوا: يا رسولَ الله إِنَّ لَنَا في الْبَهَائِم أَجْرا؟ فَقَالَ: «في كُلِّ كَبِدٍ رَطْبةٍ أَجْرٌ». [متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۲۳۶۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۲۴۴]
وفي رواية للبخاري: «فَشَكَر الله لهُ فَغَفَرَ لَه، فَأدْخَلَه الْجنَّةَ» .
وفي رواية لَهُما: «بَيْنَما كَلْبٌ يُطيف بِركِيَّةٍ قَدْ كَادَ يقْتُلُه الْعطَشُ إِذْ رأتْه بغِيٌّ مِنْ بَغَايا بَنِي إِسْرَائيل، فَنَزَعَتْ مُوقَهَا فاسْتَقت لَهُ بِه، فَسَقَتْهُ فَغُفِر لَهَا بِهِ».
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «مردی از راهی میگذشت و سخت تشنه شده بود. چاهی یافت؛ از چاه، پایین رفت و آب نوشید و هنگامی که بیرون آمد، سگی دید که از شدت تشنگی دهانش را باز کرده و زبانش را بیرون آورده بود و آن را به خاک مرطوب میمالید. آن مرد، با خود گفت: این سگ، به همان اندازه تشنه است که من، تشنه بودم. لذا دوباره از چاه، پایین رفت و جوراب چرمی خود را پُر از آب کرد و جورابش را به دهان گرفت و از چاه، بالا آمد و به سگ، آب داد. از اینرو الله، از او قدردانی کرد و گناهانش را بخشید». اصحابشگفتند: آیا بهخاطر نیکی کردن به حیوانات نیز اجر و پاداش مییابیم؟ فرمود: «نیکی کردن به هر موجود زنده و جانداری ثواب دارد». در روایت بخاری آمده است: «الله، از او قدردانی نمود و گناهانش را بخشید و او را وارد بهشت کرد».
در روایت دیگری از بخاری و مسلم، آمده است: «سگی، پیرامون چاهی میچرخید و نزدیک بود از تشنگی هلاک شود. در این اثنا یکی از زنان زناکار بنیاسرائیل، آن سگ را دید؛ جوراب چرمیاش را درآورد و با آن برای او، از چاه، آب بالا کشید و به او آب داد و بدینوسیله گناهانش بخشیده شد».
شرح
مؤلف/، در باب زیاد بودن راههای خیر و نیکی، این داستان را نقل کرده که ابوهریرهساز پیامبرجروایت نموده است: مسافری از راهی میگذشت و تشنگی سختی به او دست داده بود. چاهی دید و از آن، پایین رفت و آب نوشید و تشنگیاش برطرف شد. وقتی از چاه بیرون آمد، چشمش به سگی افتاد که از شدت تشنگی، زبانش را به خاک مرطوب میمالید. آن شخص، با خود گفت: حیوان بیچاره، خیلی تشنه است؛ همانطور که من تشنه بودم. لذا از چاه، پایین رفت و جوراب چرمیاش را پر از آب کرد و آن را به دهان گرفت و از چاه بالا آمد و به سگ، آب داد. الله متعال، از آن شخص قدردانی کرد؛ یعنی عمل نیکش را پذیرفت و بهپاس آن، گناهانش را بخشید و او را وارد بهشت نمود. این، مصداق فرمودهی رسولاللهجاست که: «الجَنَّةُ أقَربُ إلى أَحدِكُم مِنْ شِراكِ نَعْلِهِ»؛ [ صحیح بخاری، ش: ۶۴۸۸] یعنی: «بهشت، به هر یک از شما از بند کفش او نزدیکتر است». الله متعال، بهپاس این عمل اندک، آن مرد را بخشید و او را وارد بهشت کرد.
صحابهشهمواره مشتاق علم بودند؛ نه فقط بهخاطر دانستن؛ بلکه میخواستند از کُنه مسایل آگاه شوند تا بدان عمل کنند. آنها تعجب کردند که چگونه آن مرد به خاطر آب دادن به این حیوان، چنین پاداش بزرگی یافت؟ از اینرو پس از شنیدن این فرمودهی رسولاللهجپرسیدند: آیا بهخاطر نیکی کردن به حیوانات نیز اجر و پاداش مییابیم؟ پیامبرجفرمود: «نیکی کردن به هر موجود زنده و جانداری ثواب دارد». هر موجود جانداری به آب نیاز دارد؛ زیرا اگر آب به موجود زنده نرسد، جگرش خشک میشود و در نتیجه، هلاک میگردد.
اینجا به یک اصل مهم پی میبریم؛ وقتی پیامبرجداستانی از بنیاسرائیل را برای ما بازگو میکند، برای این است که از آن عبرت بگیریم. این، همان اصلیست که پروردگار متعال دربارهاش میفرماید:
﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِۗ﴾[يوسف: ١١٠]
بهراستی در داستانها و سرگذشتشان، عبرتی برای خردمندان وجود دارد.
در روایت دیگری که شاید رویداد جداگانهای بوده، آمده است: یکی از زنان زناکار بنیاسرائیل، سگی دید که پیرامون چاهی میچرخید و نزدیک بود از تشنگی هلاک شود؛ آن زن، جوراب چرمیاش را درآورد و با آن برای او، از چاه، آب بالا کشید و به او آب داد. در نتیجه، الله متعال گناهانش را بخشید.
این، نشان میدهد که نیکی کردن به حیوانات نیز اجر و ثواب دارد؛ یعنی اگر به حیوانی آب و غذا دهید یا از او در برابر سرما و گرما نگهداری کنید، سزاوار اجر و پاداش میشوید؛ فرقی نمیکند که آن حیوان، از آنِ خودتان باشد یا خیر. این، در رابطه با جانوران است؛ پس، فکرش را بکنید که نیکی کردن به انسانها چه حکمی دارد؟ بهقطع نیکی کردن به انسانها، اجر و پاداش بیشتری به دنبال خواهد داشت؛ از اینرو پیامبرجفرموده است: «مَن سَقَی مُسْلِمًا عَلَى ظَمَأٍ سَقَاهُ اللَّهُ مِنْ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ»؛ [ ضعیف است؛ نک: ضعیف الجامع، ش: ۲۲۴۹] یعنی: «هرکس به مسلمان تشنهای آب دهد، الله متعال از شرابی ناب و مُهرشده و دستنخورده به او خواهد داد». لذا اگر فرزند کوچکت، کنار آبسردکن بایستد و بگوید: آب میخواهم، و به او آب دهی، در واقع به مسلمان تشنهای آب دادهای و از اینرو سزاوار اجر و ثواب میگردی و خداوندﻷاز شرابی ناب و دستنخورده، به تو خواهد داد. الحمدلله که اجر و ثواب بزرگیست که باید قدرش را دانست؛ اما آیا کسی، قدرش را میداند؟ چه کسی، با اخلاص نیت و به امید اجر و پاداش الهی، به چنین کارهایی اهمیت میدهد؟ لذا به خودم و شما توصیه میکنم که با نیت خوب، به چنین کارهایی اهمیت دهیم تا ذخیرهای برای آخرتمان باشد. چه بسیار اعمال کوچکی که با نیت خوب و درست، بزرگ و ارزشمند میشوند! و چه بسیار اعمال بزرگی که به سبب غفلت، کوچک و ناچیز میگردند!
***
۱۲۹- الْحادي عشَر: عنْهُ عَنِ النبيجقال: «لَقَد رأَيْتُ رَجُلاً يَتَقَلَّبُ فِي الْجنَّةِ فِي شَجرةٍ قطَعها مِنْ ظَهْرِ الطَّريقِ كَانَتْ تُؤْذِي الْمُسلِمِينَ». [روایت مسلم]
وفي رواية : «مرَّ رجُلٌ بِغُصْنِ شَجرةٍ عَلَى ظَهْرِ طرِيقٍ فَقال: واللَّهِ لأُنَحِّينَّ هذا عنِ الْمسلِمِينَ لا يُؤْذِيهُم، فأُدْخِلَ الْجَنَّةَ».
وفي رواية لهما: «بيْنَما رجُلٌ يمْشِي بِطريقٍ وجد غُصْن شَوْكٍ علَى الطَّرِيق، فأخَّرُه فشَكَر اللَّهُ لَه، فغَفر لَهُ». [ (۱۲۹): صحیح بخاری، ش: ۶۵۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۹۱۴]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «مردی را دیدم که در بهشت در حال گردش بود؛ زیرا درختی را که سبب اذیت و آزار مسلمانان بود، از سر راه قطع کرده و برداشته بود».
در روایت دیگری آمده است: «مردی از مسیری عبور میکرد که متوجه شاخهی درختی شد که در وسط راه قرار داشت؛ با خود گفت: به الله سوگند که این درخت را از سر راه مسلمانان برمیدارم تا باعث اذیت آنان نشود؛ در نتیجه وارد بهشت شد».
در روایت دیگری از بخاری و مسلم آمده است: «مردی، از راهی میگذشت؛ شاخهی خارداری در وسط راه دید؛ آن را برداشت و کنار گذاشت. در نتیجه، الله عملش را پذیرفت و او را آمرزید».
شرح
مؤلف/، از ابوهریرهسنقل کرده که پیامبرجفرموده است: «مردی را دیدم که در بهشت در حال گردش بود؛ زیرا درختی را که سبب اذیت و آزار مسلمانان بود، از سر راه قطع کرده و برداشته بود». در روایت دیگری آمده است که آن شخص، وارد بهشت شد و الله متعال او را به سبب شاخهای که از سر راه مسلمانان برداشت، بخشید؛ فرقی نمیکند که آن شاخه بر روی درخت بوده است یا روی زمین؛ بلکه شاخهی خارداری بود که باعث اذیت و آزار مسلمانان میشد و آن شخص آن را از سر راه برداشت و کنار گذاشت. لذا الله متعال، این عمل را از او پذیرفت و او را وارد بهشت کرد. ناگفته پیداست که این شاخه، باعث اذیت و آزار جسمی مردم بوده است. بنابراین، به فضیلت برداشتن هر چیز آزاردهندهای از سر راه پی میبریم و درمییابیم که چنین عملی، سبب ورود به بهشت میباشد.
از این حدیث چنین برداشت میشود که بهشت، در حال حاضر موجود است؛ زیرا پیامبرجآن شخص را در بهشت دید. کتاب و سنت، بیانگر این است که بهشت، در حال حاضر وجود دارد و اجماع اهل سنت و جماعت نیز بر همین است. از اینرو الله متعال فرموده است:
﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ ١٣٣﴾[آل عمران: ١٣٣]
به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید که پهنایش، به گستردگی آسمانها و زمین میباشد و برای پرهیزکاران آماده شده است.
میبینیم که فرمود: آماده شده است؛ یعنی در حال حاضر، وجود دارد. همانگونه که دوزخ نیز در حال حاضر، موجود است و بهشت و دوزخ، هرگز از میان نمیروند و اللهﻷبهشت و دوزخ را جاودانه آفریده است و هر کس وارد بهشت یا دوزخ شود، جاوادنه در آن خواهد ماند.
این حدیث، نشان میدهد که هرکس، چیز آزاردهندهای را از سر راه مسلمانان بردارد، سزاوار اجر و پاداش بزرگی میگردد؛ لذا کسی که اسباب آرامش معنوی مسلمانان را فراهم کند، چه اجر و پاداشی خواهد داشت؟ متأسفانه برخی از مردم، اندیشههای بدی در سر میپرورانند و اخلاق و منش ناشایستی دارند و دیگران را از دین الله باز میدارند و مانعتراشی میکنند؛ بدون شک برداشتن چنین کسانی از سر راه مسلمانان، بهمراتب بهتر است و اجر و ثواب بیشتری نزد اللهﻷدارد. لذا باید آنها را از سر راه مسلمانان، کنار زد و با روشنگری و بیان حقیقت، اندیشههای انحرافی آنها را رد کرد؛ ولی اگر این روش جواب نداد، باید گزینهی دیگری برای برخورد با آنها در پیش گرفت؛ اللهأمیفرماید:
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡض﴾[المائدة: ٣٣]
سزای کسانی که با الله و رسولش میجنگند و در زمین برای فساد و تبهکاری میکوشند، تنها این است که کشته شوند یا به دار کشیده شوند یا دستها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر بریده گردد یا از سرزمینی (که در آن هستند) تبعیدشان کنند.
حرفِ ﴿ أَوۡ﴾از نظر برخی از مفسران، این مفهوم را میرساند که باید همهی این مجازاتها، متناسب با نوع جرمی که دارند، دربارهی چنین افرادی اجرا شود؛ اما دیدگاه درست، این است که حرف ﴿ أَوۡ﴾برای «تخییر» است؛ یعنی تصمیمگیری دربارهی چنین افرادی با حاکم یا قاضیست و میتواند هر یک از این گزینهها را که بخواهد، برای چنین مجرمانی در نظر بگیرد و این، به نظر قاضی و نوع جرم افراد، بستگی دارد؛ زیرا گاه ممکن است جرم کسی، سبک باشد، اما در دراز مدت، آثار و پیآمدهای بزرگی بر جای بگذارد یا سبب انحراف مردم شود.
بههر حال، مسؤولان و زمامداران مسلمانان، وظیفه دارند و بر آنها واجب است که اسباب و عوامل سلب آسایش و آرامش مردم را برطرف کنند؛ لذا باید فتنهانگیزانی را که به انحرافهای اخلاقی و عقیدتی فرا میخوانند، از میان بردارند تا نتوانند به نشر اندیشههای باطل خویش یا گسترش فساد و تبهکاری بپردازند. البته متأسفانه برخی از مسؤولان، در این زمینه کوتاهی و سهلانگاری میکنند و در نتیجه، انحرافها گسترش مییابد و بهقدری زیاد میشود که برطرف کردن آنها مشکل میگردد؛ لذا باید از همان ابتدا به ریشهکن کردن چنین انحرافهایی اهمیت داد تا گسترش نیابد و مردم را به انحراف نکشاند.
پس برطرف کردن اسباب و عوامل مزاحم یا آزاردهنده، از سر راهها دو جنبه دارد: یکی جنبهی ظاهری؛ و دیگری، جنبهی معنوی؛ جنبهی ظاهری، برداشتن اشیای آزاردهنده از سر راه و رهگذرهاست و جنبهی معنوی، برداشتن انحرافها و موانع هدایت از راه دلهاست. و هر دو جنبه، مایهی تقرب و نزدیکی به اللهﻷمیباشد؛ گرچه برداشتن زمینههای انحراف یا موانع هدایت از راه دلها، اجر و ثواب بیشتری دارد؛ همانگونه که دارای اهمیت بیشتریست.
***
۱۳۰- الثَّاني عشَر: عنْه قال: قَال رسولُ الله ج: «مَنْ تَوَضَّأ فأحَسَنَ الْوُضُوء، ثُمَّ أتَى الْجُمعةَ ، فَاستَمَعَ وأنْصَتَ، غُفِر لَهُ ما بيْنَهُ وبيْنَ الْجُمعةِ وزِيادةُ ثَلاثَةِ أيَّام، ومَنْ مسَّ الْحصا فَقد لَغَا». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۸۵۷]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «کسی که بهخوبی وضو بگیرد و سپس برای نماز جمعه (به مسجد) برود و به خطبهی جمعه گوش دهد و ساکت باشد، گناهانی که تا روز جمعه و سه روز بعد، از او سر میزند، آمرزیده میشود. و هرکس سنگریزهای را جابهجا کند، کار بیهودهای انجام داده است».
شرح
مؤلف/حدیثی بدین مضمون از ابوهریرهسنقل کرده که پیامبرجفرموده است: «کسی که بهخوبی وضو بگیرد و سپس برای نماز جمعه (به مسجد) برود و به خطبهی جمعه گوش دهد و ساکت باشد، گناهانی که تا روز جمعه و سه روز بعد، از او سر میزند، آمرزیده میشود. و هرکس سنگریزهای را جابهجا کند، کار بیهودهای انجام داده است». این حدیث، نشان میدهد که حضور در نماز جمعه و گوش دادن به سخنان خطیب و ساکت بودن، کفارهی گناهانیست که انسان در میان این دو جمعه انجام میدهد و نیز کفارهی گناهانیست که تا سه روز آینده، مرتکب خواهد شد. شرکت در نماز جمعه با رعایت شرایط مذکور، کار دشواری نیست. یکی از شرایطی که در این حدیث ذکر شده، وضو گرفتن است و این، هیچ تعارضی با روایتی که در «صحیحین» و دیگر کتابهای حدیث از ابوسعید خدریسنقل شده، ندارد؛ وی، میگوید: پیامبرجفرمود: «غُسْلُ يَوْم الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُحْتَلِمٍ»؛ [ صحیح بخاری، ش: (۸۱۱، ۸۳۰، ۸۳۱، ۸۴۶، ۲۴۷۱)؛ و مسلم، ش: ۱۳۹۷، ۱۴۰۰))] یعنی: «غسل روز جمعه بر هر بالغی واجب است». در این حدیث، به وجوب غسل کردن در روز جمعه، تصریح شده و باید بدان عمل کرد؛ زیرا این حدیث، صحیحتر است و هفت تن از امامان حدیث، روایتش کردهاند؛ حال آنکه حدیث اول را فقط امام مسلم/روایت کرده است. لذا کسی که میخواهد در نماز جمعه شرکت کند، بر او واجب است که ابتدا غسل نماید و اگر غسل نکند، گنهکار میشود؛ البته نماز جمعهاش، درست است؛ زیرا این غسل، غسل جنابت نیست که در نمازش اشکالی پدید آید؛ بلکه غسل واجبیست که باید انجام دهد. پس غسل جمعه، شرط صحیح بودن نماز جمعه نیست و فقط واجب است؛ زیرا باری عمر بن خطابسروز جمعه برای مردم سخنرانی میکرد. عثمان بن عفانسبا تأخیر به مسجد آمد. عمرسعلت تأخیرش را پرسید. پاسخ داد: ای امیر مؤمنان! کاری جز این نکردم که وضو گرفتم و به مسجد آمدم. عمرسدر حالی که بالای منبر بود و مردم نیز میشنیدند، فرمود: وضو گرفتی؟! حال آنکه پیامبرجفرموده است: «هر یک از شما هنگامی که به نماز جمعه میآید، غسل کند»؛ یعنی چرا با وجودی که رسولاللهجدستور غسل داده، به وضو بسنده کردی؟ ولی به عثمانسنگفت که بازگرد و غسل کن؛ زیرا چه بسا اگر برای غسل به منزل بازمیگشت، نماز جمعه را از دست میداد و بدینسان بهخاطر یک کار فرعی از نماز جمعه که مهمتر است، بازمیماند.
به هر حال، حدیثی که مؤلف/ذکر کرده، اگرچه بیانگر وجوب غسل جمعه نیست، اما احادیث دیگری وجود دارد که دال بر وجوب غسل جمعه است.
حدیث ابوهریرهسبیانگر فضیلت ساکت بودن و گوش دادن به سخنان خطیب جمعه است. گوش دادن، یعنی توجه کردن به سخنان خطیب؛ و با ساکت بودن، فرق دارد؛ زیرا سکوت، بدین معناست که صحبت نکند. در روایتی نقل شده که: «مَنْ تَكَلَّمَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَالْإِمَامُ يَخْطُبُ فَهُوَ كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا»؛ [ ضعیف است؛ روایت: ابنابیشیبه (۱/۴۵۸)؛ ابن بحشل در تاریخ واسط، ص: ۱۲۵؛ و ابنالجوزی در العلل المتناهیه (۱/۴۶۳) و التحقیق (۱/۵۰۵) از طریق مجالد از شعبی از ابن عباسسبه صورت مرفوع. و مجالد، ضعیف است] یعنی: «کسی که روز جمعه، صحبت میکند و امام، در حال خطبه (سخنرانی) میباشد، همانند درازگوشیست که کتابهایی حمل میکند». درازگوش یا الاغ، به ابلهی و نادانی، مشهور است و اگر چندین کتاب بارَش کنند، هیچ سودی به حالش ندارد؛ همینطور کسی که به خطبهی جمعه توجه نمیکند و حرف میزند، از خیر و نیکی جمعه بهرهای نخواهد داشت. همچنین اگر کسی به او تذکر دهد و بگوید: «ساکت باش»، از اجر و پاداش جمعه، محروم میشود. لذا ساکت بودن و گوش دادن به خطبهی جمعه، مسألهی بسیار مهمیست؛ از اینرو رسولاللهجفرمود: «و هرکس سنگریزهای را جابهجا کند، کار بیهودهای انجام داده است». مسجد در زمان پیامبرجفرش نداشت؛ بلکه کف مسجد شن و ماسه یا سنگریزه پهن کرده بودند و گاه، برخی از مردم، با دست خود سنگریزهها را جابهجا میکردند یا به آن، دست میکشیدند؛ پیامبرجبیان فرمود که انجام چنین کاری، در زمانی که خطیب سخنرانی میکند، کار بیهودهایست که انسان را از گوش دادن به خطبه بازمیدارد و او را از ثواب جمعه، محروم مینماید؛ حال آنکه ثواب جمعه، جزو ویژگیهای این امت است که امتهای پیشین از چنین فضیلتی برخوردار نبودند.
لذا فرقی نمیکند که انسان به سنگریزه مشغول شود یا به هر چیز دیگری مانند حرکت دادن ساعت، خودکار و یا دست زدن به پنکه یا مسواک زدن؛ مگر آنکه ضرورت، ایجاب کند. مثلاً او را خواب گرفته و مسواک میزند تا حالت چرت و خوابآلودگی از او دور شود؛ در چنین مواردی، اشکالی ندارد که مسواک بزند یا کاری کند که چرتش برطرف شود تا به خطبه گوش دهد. گاه این پرسش مطرح میشود که آیا نوشتن سخنان خطیب درست است یا خیر؟ چنین به نظر میرسد که درست نیست؛ زیرا انسان، دو قلب ندارد و چه بسا وقتی مشغول نوشتن است، از توجه یا گوش دادن به سایر سخنان خطیب، بازمیماند؛ ولی الحمدلله که امکانات و وسایل امروزی، مردم را راحت کرده و میتوانند از طریق ضبط صوت و دیگر وسایل موجود، سخنرانیها را ضبط کنند و هر زمان که بخواهند، در خانه یا ماشین به سخنرانیهای ضبطشده گوش دهند.
***
۱۳۱- الثَّالثَ عَشر: عنْه أنَّ رسولَ الله جقال: «إذَا تَوضَّأَ الْعبْدُ الْمُسْلِم، أو الْمُؤْمِنُ فغَسلَ وجْهَهُ خرج مِنْ وَجْهِهِ كُلُّ خطِيئةٍ نظر إِلَيْهَا بعينهِ مَعَ الْماء، أوْ مَعَ آخِر قَطْرِ الْماء، فَإِذَا غَسَل يديهِ خَرج مِنْ يديْهِ كُلُّ خَطِيْئَةٍ كانَ بطشتْهَا يداهُ مع الْمَاءِ أَو مع آخِرِ قَطْرِ الْماء، فَإِذَا غسلَ رِجليْهِ خَرجَتْ كُلُّ خَطِيْئَةٍ مشَتْها رِجْلاُه مع الْماءِ أَوْ مع آخِرِ قَطْرِ الْمَاءِ حَتَّى يخْرُج نقِياً من الذُّنُوبِ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۲۴۴]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرگاه بندهی مسلمان یا مؤمن، وضو میگیرد و صورتش را میشوید، هر گناهی که با نگاهِ چشمانش به حرام مرتکب شده است، با آب یا با آخرین قطرهی آن از چهرهاش میریزد. و آنگاه که دستانش را میشوید، هر گناهی که با دستانش انجام داده، با آب یا آخرین قطرهی آن، از دستانش خارج میگردد و هنگامی که پاهایش را میشوید، هر گناهی که با پاهایش به سوی آن قدم برداشته، با آب یا آخرین قطرهی آن، از پاهایش محو میشود تا اینکه آن شخص، از گناهان، پاک میگردد».
شرح
مؤلف/حدیثی دربارهی فضیلت وضو نقل کرده که ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرگاه بندهی مسلمان یا مؤمن، وضو میگیرد و صورتش را میشوید، هر گناهی که با نگاهِ چشمانش به حرام مرتکب شده، با آب یا با آخرین قطرهی آن از چهرهاش میریزد. و آنگاه که دستانش را میشوید، هر گناهی که با دستهایش انجام داده، با آب یا آخرین قطرهی آن، از دستانش خارج میگردد و هنگامی که پاهایش را میشوید، هر گناهی که با پاهایش به سوی آن قدم برداشته، با آب یا آخرین قطرهی آن، از پاهایش محو میشود تا اینکه آن شخص، از گناهان، پاک میگردد». وضو، فرمان الهیست که اللهﻷدر کتابش میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِۚ﴾[المائدة: ٦]
ای مؤمنان! هنگامی که به نماز میایستید، صورت و دستانتان را تا آرنج بشویید و سرِتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک بشویید.
هنگام وضو، این اندام چهارگانه پاک میشود: صورت، دو دست، سر و دو پا. البته این پاکی، علاوه بر پاکیزگی ظاهری، شامل پاکی معنوی نیز میگردد. البته الله متعال در رابطه با شستن سر آسان گرفته و به جای آن، حکم مسح داده است؛ زیرا سر، بالاترین عضو انسان است و شستن آن، باعث خیس شدن تمام بدن میگردد؛ از اینرو شستن سر در وضو بهویژه در زمستانهای سرد، دشوار است. لذا الله متعال به لطف و رحمت خویش، دستور داده که هنگام وضو، سر را مسح کنند. هنگامی که انسان وضو میگیرد، اندامش پاکیزه میشود. و این، بیانگر کمال و خوبی اسلام است که به پیروانش دستور داده که این اندام را پاک و پاکیزه کنند. طهارت یا پاکی معنوی نیز یکی از نتایج وضوست و انسان باید به نیت پاکیزگی معنوی وضو بگیرد تا از گناهانش، پاک و پاکیزه شود؛ لذا وقتی صورتش را میشوید، گناهانی که با چشمانش مرتکب شده، از چهرهاش میریزد. در حدیث به گناه چشم، اشاره کرد؛ الله، بهتر میداند؛ اما گویا چشم را به عنوان مثال ذکر فرموده است و گرنه، انسان با دهان و بینی خود نیز مرتکب گناه میشود. چنانکه سخن حرام میگوید یا بوهایی استشمام مینماید که برایش روا نیست؛ اما بدین دلیل چشم را ذکر کرد که انسان، بیشتر بهوسیلهی چشمانش مرتکب گناه میگردد. لذا هنگامی که انسان صورتش را برای وضو میشوید، گناهان چشمانش از چهرهاش میریزد و آنگاه که دستانش را میشوید، گناهانی که با دستانش مرتکب شده، پاک میگردد و وقتی پاهایش را میشوید، گناهانی که با پاهایش به سوی آن گام برداشته است، محو میگردد تا اینکه آن شخص، از گناهان، پاک و پاکیزه میشود؛ از اینرو اللهأپس از ذکر وضو و غسل و تیمم فرموده است:
﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ﴾[المائدة: ٦]
الله، نمیخواهد حکم دشواری بر شما قرار دهد؛ بلکه میخواهد شما را پاک بگرداند.
به عبارت دیگر، این احکام برای این است که شما را در ظاهر و باطن، پاک بگرداند. آنگاه میفرماید:
﴿وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٦﴾[المائدة: ٦]
و میخواهد نعمتش را بر شما تمام کند؛ باشد که سپاس-گزاری نمایید.
لذا چه خوبست که انسان هنگام وضو گرفتن، با همین احساس وضو بگیرد که وضویش، کفارهی گناهانش خواهد بود و بدینسان به اجر و ثواب الهی امیدوار باشد.
***
۱۳۲- الرَّابعَ عشر: عنه عن رسول الله جقال: «الصَّلواتُ الْخَمْس، والْجُمُعَةُ إِلَى الْجُمُعةِ، ورمضانُ إِلَى رمضانَ مُكفِّرَاتٌ لِمَا بينَهُنَّ إِذَا اجْتنِبَت الْكَبائِرُ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۲۳۳]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «نمازهای پنجگانه و نماز جمعه تا جمعهی دیگر و نیز رمضان تا رمضان بعدی، هر یک کفارهی گناهانیست که در میان آنها انجام میشود؛ البته جز گناهان بزرگ که باید از آنها پرهیز کرد».
۱۳۳- الْخَامسَ عشر: عنه قال: قال رسولُ الله ج: «ألا أدلُّكَم على ما يَمْحُو اللَّهُ بِهِ الْخَطايا، ويرْفَعُ بِهِ الدَّرجات؟» قالوا: بلى يا رسُولَ الله، قال: «إسباغ الْوُضوءِ على الْمَكَارِهِ وكَثْرةُ الْخُطَا إِلَى الْمسَاجِد، وانْتِظَارُ الصَّلاةِ بعْدِ الصَّلاةِ، فَذلِكُمُ الرّبَاطُ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۲۵۱]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «آیا شما را به کاری راهنمایی کنم که الله با آن، گناهان را محو میکند و درجات شما را بالا میبرد؟» گفتند: بله، ای رسول خدا! فرمود: «تکمیل وضو در سختیها و گامهای زیاد به سوی مساجد و پس از هر نمازی به انتظار نماز بودن؛ چنین اعمالی، مانند جهاد در راه الله ارزشمند و پرفضیلت است».
شرح
مؤلف/، حدیثی بدین مضمون از ابوهریرهسنقل کرده که رسولاللهجفرموده است: «نمازهای پنجگانه و نماز جمعه تا جمعهی دیگر و نیز رمضان تا رمضان بعدی، هر یک کفارهی گناهانیست که در میان آنها انجام میشود؛ البته بهشرطی که از گناهان بزرگ پرهیز کند». یعنی نماز پنجگانه، کفارهی گناهانیست که در میان آنها انجام میشود؛ از نماز صبح تا ظهر و از نماز ظهر تا عصر و از نماز عصر تا مغرب و از نماز مغرب تا عشاء و از نماز عشاء تا صبح. لذا اگر انسان، مرتکب گناهی شود و در عین حال، نمازهای پنجگانهاش را خوب ادا کند، این مایهی بخشش گناهانش خواهد بود؛ البته بهشرطی که از گناهان کبیره پرهیز نماید.
هر گناهی که در شریعت، مجازات خاصی برای آن تعیین شده، جزو گناهان کبیره است؛ همچنین هر گناهی که پیامبرجانجامدهندهی آن را لعن و نفرین نموده، جزو گناهان کبیره بهشمار میرود. و نیز هر گناهی مانند زنا که حد یا مجازات شرعی آن، روشن است و نیز هر گناهی مانند ربا که هشدار و وعیدی دربارهی آن در آخرت بیان شده، یا از انجامدهندهی آن، نفی ایمان یا اظهار برائت گردیده، جزو گناهان کبیره است. مثلاً پیامبرجفرموده است: «لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لأَِخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ»؛ یعنی: «ایمان هیچیک از شما کامل نیست تا آنکه برای برادرش همان چیزی را بپسندد که برای خود میپسندد». یا فرموده است: «مَن غَشَّ فَلَیسَ مِنِّی»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۱۰۱ بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «هرکس تقلب کند، از من (پیرو من) نیست».
در حدیث ابوهریرهساین عبارت آمده است که: «إِذَا اجْتنِبَت الْكَبائِرُ». علما رحمهمالله، دربارهی مفهوم این عبارت اختلاف نظر دارند که آیا معنای حدیث این است که با اجتناب و دوری از گناهان کبیره، گناهان صغیره بخشیده میشوند؟ یعنی آیا برای بخشیده شدن گناهان صغیره، دو شرط وجود دارد: ادای نمازهای پنجگانه و پرهیز از گناهان کبیره؟ یا معنای حدیث، این است که نمازهای پنجگانه، کفارهی گناهان صغیرهایست که در میان نمازها انجام میشود و کفارهی گناهان کبیره نیست. لذا آمرزش گناهان صغیره، یک شرط دارد؛ یعنی اقامهی نمازهای پنجگانه یا جمعه و یا روزهی رمضان. و همین، صحیحتر است؛ زیرا گناهان کبیره به توبه نیاز دارد و انجام کارهای نیک و شایسته، بهتنهایی برای بخشش گناهان بزرگ، کافی نیست؛ بلکه باید توبه کرد.
و اما دومین حدیث ابوهریرهس؛ پیامبرجبه یارانش پیشنهاد کرد که آنها را به کاری راهنمایی کند که مایهی بخشش گناهان و رفع درجات است؛ رسولاللهجمیدانست که یارانش در پاسخ این پیشنهاد چه خواهند گفت. این، بیانگر روش شایسته و نیکیست که پیامبرجدر آموزش مسایل مختلف به یارانش بهکار می بست و گاه، مسایلی را به آنها عرضه میکرد تا توجه آنها به آن موضوع، بیشتر شود. پیامبرجمطابق عادتش، این پیشنهاد را به یارانش عرضه کرد. روشن است که صحابهشمشتاقانه گفتند: بله، ای رسولخدا! یعنی دوست داریم به ما خبر دهید که چه کاری، باعث بخشش گناهان و رفع درجات میگردد. فرمود: «تکمیل وضو در سختیها و گامهای زیاد به سوی مساجد و پس از هر نمازی به انتظار نماز بودن؛ چنین اعمالی مانند جهاد در راه الله، ارزشمند و پرفضیلت است». پس، سه مورد شد:
اول: «تکمیل وضو در سختیها»؛ یعنی در سرمای شدید زمستان؛ زیرا تکمیل وضو در هوای سرد، دشوار است. تحمل این سختی و تکمیل وضو در شرایط سخت و دشوار، بیانگر ایمان انسان میباشد؛ از اینرو الله متعال به لطف خود و به پاس چنین عملی، یکی از گناهان انسان را میبخشد و بر درجاتش میافزاید.
دوم: «گامهای زیاد به سوی مساجد»؛ یعنی انسان برای ادای نمازهای پنجگانهاش به مسجد برود؛ گرچه مسجد، دور باشد. و هر چه مسجد دورتر باشد، نیکیهای انسان بیشتر خواهد شد؛ زیرا وقتی انسان وضو میگیرد و فقط با نیت ادای نماز به سوی مسجد حرکت میکند، با هر گامی که برمیدارد، الله متعال یکی از گناهانش را میبخشد و یک درجه بر درجاتش میافزاید.
سوم: «پس از هر نمازی به انتظار نماز بودن»؛ یعنی انسان بهخاطر اشتیاق فراوانی که به نماز دارد، پس از هر نماز در انتظار نمازی بعدیست و این، نشاندهندهی ایمان و اشتیاق فراوانش به این رکن بزرگ اسلام میباشد که پیامبرجدربارهاش فرموده است: «جُعِلَت قُرَّةُ عيني فِي الصَّلاةِ»؛ [ حسن است؛ روایت احمد در مسندش (۳/۱۲۸، ۱۹۹، ۲۸۵) و االزهد (۲۴۳)، نسائی در المجتبی (۳۹۳۹)، طبرانی در الأوسط (۵۲۰۳)، ابویعلی در مسندش ( ۳۴۸۲) (۳۵۳۰) و مروزی در تعظیم قدر الصلاۀ (۳۲۲)؛ بیهقی در الکبری ۰ ۷/۷۸)، ابن عدی در الکامل (۳/۳۰۵)، عقیلی در الضعفاء (۲/۱۶۰) همه، این روایت را از طریق سلام ابیالمنذر از ثابت از انس به صورت مرفوع، نقل کردهاند. البته این روایت، از طریق دیگری هم روایت شده است؛ نک: الأوسط طبرانی (۵۷۷۷۲)؛ آلبانی/این حدیث را در صحیح الجامع (۳۱۲۴) صحیح دانسته است؛ اما چنین بهنظر میرسد که با توجه به همهی راههای روایتش، «حسن» میباشد؛ همچنانکه حافظ/در التلخیص الحبیر (۳/۱۱۶) آن را حسن دانسته است] یعنی: «نماز، نور چشم من است». لذا انتظار نماز بعدی پس از ادای هر نماز، باعث میشود که الله متعال، گناهان انسان را ببخشد و بر درجاتش بیفزاید.
مؤلف/این دو حدیث را از آن جهت در باب زیاد بدون راههای خیر و نیکی، ذکر کرده که بیانگر همین موضوع میباشد: نمازهای پنجگانه، نماز جمعه، روزهی رمضان، گامهایی که انسان به سوی مسجد برمیدارد، تکمیل وضو در سرما و سختیهای دیگر، و پس از هر نمازی به انتظار نماز بودن.
پیامبرجفرمود: «فَذلِكُمُ الرّبَاطُ»؛ واژهی رباط در اصل به جهاد کردن و جنگیدن با دشمن و آماده کردن ساز و برگ جنگی و بستن تجهیزات نظامی اطلاق میشود و جزو برترین اعمال نیک بهشمار میرود؛ لذا مفهوم حدیث از این قرار است که تکمیل وضو و رعایت پاکی و طهارت، و نیز ادای نماز، همانند جهاد در راه الله متعال ارزشمند و پرفضیلت است.
همچنین گفتهاند که واژهی «رباط» در اینجا، اسمیست به معنای وسیله یا ابزارِ بستن؛ همینطور تکمیل وضو و نماز نیز انسان را از انجام گناه و معصیت باز میدارد.
***
۱۳۴- السَّادسَ عشر: عن أَبِي موسى الأشعريسقال: قال رسول الله ج: «مَنْ صلَّى الْبَرْديْنِ دَخَلَ الْجنَّةَ». [متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۵۷۴؛ و صحیح مسلم، ش: ۶۳۵]
ترجمه: ابوموسی اشعریسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «کسی که نماز صبح و عصر را بخواند، وارد بهشت میشود».
۱۳۵- السَّابِعَ عشَر: عنه قال: قال رسول الله ج: «إِذَا مرِضَ الْعبْدُ أَوْ سافَر كُتِب لَهُ ما كانَ يعْملُ مُقِيماً صحيِحاً». [روایت بخاري] [ صحیح بخاری، ش: ۲۹۹۶]
ترجمه: ابوموسی اشعریسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرگاه بندهاي، بیمار شود يا به مسافرت برود، پاداش اعمالي كه در زمان صحت و اقامت انجام میداده است، به او میرسد».
شرح
مؤلف/، حدیثی بدین مضمون از ابوموسی اشعریسنقل کرده که رسولاللهجفرموده است: «کسی که نماز صبح و عصر را بخواند، وارد بهشت میشود». در حدیث واژهی «بَرْديْنِ» آمده که به معنای دو نمازِ سرماست؛ یعنی دو نمازی که وقتشان، در سردترین زمان شبانهروز است؛ زیرا نماز صبح در سردترین وقت شب میباشد و نماز عصر نیز در سردترین زمان روز. لذا پایبندی به نماز صبح و عصر، سبب ورود به بهشت است.
پیامبرجشبی به ماه، نگاه کرد و فرمود: «إِنَكُمْ سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ هَذَا القَمَرَ، لا تُضَامُونَ فِى رُؤْيَتِه؛ فَإن اسْتَطَعْتُمْ ألا تُغْلَبُوا عَلى صَلاةٍ قَبْلَ طُلُوع الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا فَافعَلُوا»؛ [ ر.ک: حدیث شمارهی ۱۰۵۸. [مترجم])] یعنی: «شما همانگونه که این ماه را بدون هیچ مزاحمتی میبینید، پروردگارتان را نیز خواهید دید؛ پس، تا میتوانید سعی کنید که نماز صبح و عصر را از دست ندهید». رسولاللهجدر این حدیث فرموده است: «همانطور که ماه را میبینید، پروردگارتان را خواهید دید». این، بدین معنا نیست که اللهﻷ، شبیه ماه میباشد؛ بلکه بیانگر این موضوع است که مؤمنان، پروردگارشان را خواهند دید و مشاهده یا دیدن، تنها وجه شباهت میباشد که در این حدیث، ذکر شده است؛ یعنی مؤمنان بهطور حقیقی الله را خواهند دید؛ همانطور که انسان، ماه شب چهارده را آشکارا میبیند. و گرنه، اللهﻷبزرگ تر و فراتر از این است که به مخلوقاتش شبیه باشد.
سپس رسولاللهجفرمود: «پس، تا میتوانید مواظب باشید که نماز صبح و عصر را از دست ندهید». نماز صبح و عصر، برترین نمازهای پنجگانه بهشمار میروند؛ و در این میان، نماز عصر، برتر است؛ زیرا اللهأمیفرماید:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ ٢٣٨﴾[البقرة: ٢٣٨]
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید و خاشعانه در پیشگاه الله (به عبادت) بایستید.
پیامبرجدر غزوهی «احزاب» برای کافران بددعایی کرد و فرمود: «مَلأَ اللَّهُ قُبُورَهُمْ وبُيُوتَهُمْ نَارًا كَمَا شَغَلُونَا عَنْ الصَّلاةِ الْوُسْطَى صلاة العصر»؛ یعنی: «الله، خانهها و قبرهایشان را پُر از آتش بگرداند که ما را از نماز عصر، بازداشتند».
رسولاللهجفرمود: «کسی که نماز صبح و عصر را بخواند، به بهشت میرود»؛ یعنی این دو نماز را آنگونه که فرمان الهیست، ادا کند و نماز صبح و عصر را سرِ وقتش بخواند و اگر مرد است، آنها را با جماعت ادا نماید؛ زیرا نماز جماعت، واجب است و برای هیچ مردی جایز نیست که بدون عذر، نماز جماعت را ترک کند.
و اما حدیث دوم: رسولاللهجفرموده است: «هرگاه بندهاي، بیمار شود يا به مسافرت برود، پاداش اعمالي كه در زمان صحت و اقامت، انجام میداده است، به او میرسد». بنابراین کسی که به هنگام عذر یا بیماری، آرزوی انجام عمل نیکی دارد، در صورتی که به انجام آن عادت داشته و به آن پایبند بوده است، باز هم از پاداش آن بهطور کامل برخوردار میشود؛ به عنوان مثال: شخصی به ادای نماز جماعت در مسجد عادت داشته، ولی خواب میماند و یا بیماری یا امثال آن، مانع از حضورش در نماز جماعت میشود؛ پاداش نماز جماعت بهطور کامل و بیکم و کاست، به او میرسد. نمونهها و مثالهای فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ البته اگر در حالت عادی و زمانی که عذری نداشته، به انجام آن عمل، پایبند نبوده است، در این صورت فقط پاداش نیتی که کرده به او میرسد؛ نه پاداش آن عمل. لذا اگر به خواندن نماز نفل عادت کردهاید یا قرآن میخوانید و ذکر میگویید؛ اما به دلیلی چون سفر و امثال آن، از انجام اعمالی که بدان پایبندی داشتهاید، بازمیمانید، نگران نباشید؛ زیرا پاداش آن بهطور کامل برای شما ثبت میشود.
از اینرو هر آدم عاقل و خردمندی، باید قدر فراغت و سلامت خود را بداند و به انجام کارهای نیک بپردازد تا هنگامی که بیمار یا مشغول میشود، از اجر و پاداش کارهای نیکی که در زمان فراغت و سلامت خویش، ذخیره کرده، همچنان برخوردار گردد. پیامبرجفرموده است: «بسیاری از مردم دربارهی دو نعمت، زیان میبینند (و آنگونه که باید از آنها استفاده نمیکنند): تندرستی و فراغت». [ ر.ک: حدیث شمارهی ۹۸ همین کتاب] ابنعمربمیگوید: «قدر سلامتی خود را قبل از آنکه بیمار شوی، بدان و زندگانی خویش را پیش از مردن، غنیمت شمار». [ صحیح بخاری، ش: ۵۹۳۷] در حدیث ابنعمربچنین آمده و سخن ابنعمربباشد یا فرمودهی رسولاللهج، در هر صورت انسان باید در حال سلامتی و تندرستی، فرصت را غنیمت بداند و کارهای نیک انجام دهد تا هنگامی که بیمار میشود، پاداش کارهایی که در زمان سلامتیاش انجام میداده، برایش ثبت گردد. همچنین هنگامی که مشغول یا در سفر نیست، باید به انجام اعمال شایسته بپردازد تا اینکه در سفر یا هنگامی که مشغول است، پاداش کارهای نیکی که در هنگام فراغت یا در حال اقامت انجام میداده، به او برسد. از الله متعال میخواهم که نيت و اعمال همهی ما را نیک بگرداند.
***
۱۳۶- الثَّامنَ عشَر: عنْ جابرٍس قال: قال رسولُ اللهج: «كُلُّ معرُوفٍ صدقَةٌ».[روایت بخاري. مسلم، این روایت را از حذیفهسنقل کرده است.] [ صحیح بخاری، ش: ۶۰۲۱؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۰۵]
ترجمه: جابرسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هر کار نیک و پسندیدهای، صدقه است».
شرح
مؤلف/، در باب زیاد بودن راههای خیر و نیکی، حدیثی بدین مضمون از جابر بن عبداللهسنقل کرده که رسولاللهجفرموده است: «هر کار نیک و پسندیدهای، صدقه است». در حدیث واژهی «معروف» آمده و به هر کاری اطلاق میشود که مردم، آن را پسندیده میدانند یا در شریعت، از آن بهنیکی یاد شده است. لذا کار نیک و پسندیده، هم شامل کارهای عبادی میشود که انسان با انجام آن به عبادت الله میپردازد و هم شامل کارهایی میگردد که در عُرف مردم، نیک و پسندیده است؛ لذا هر عملی که انسان بهوسیلهی آن به عبادت اللهﻷمیپردازد، صدقهای بهشمار میرود. چنانکه پیشتر حدیثی ذکر شد که رسولاللهجفرموده است: «كُلٌ تَسبِيْحةٍ صَدقةٌ، وكُلُّ تحْمِيدَةٍ صدقَةٌ، وكُلُّ تهْلِيلَةٍ صَدَقةٌ، وكلُّ تَكْبِيرةٍ صَدَقَةٌ، وأمْرٌ بالمعْرُوفِ صدقَةٌ، ونَهْيٌ عَنِ المُنْكَرِ صدقَةٌ»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۱۱۸۱ بهنقل از ابوذرس] یعنی: «هر سبحانالله گفتن، یک صدقه است؛ هر الحمدلله گفتن، یک صدقه است؛ هر لاالهالاالله گفتن، یک صدقه است؛ هر اللهاکبر گفتن، یک صدقه است؛ هر امر به معروف، صدقه است؛ هر نهی از منکر، صدقه است».
همچنین هر چیزی که در عُرف مردم و در روابط اجتماعی آنها، نیک و پسندیده است، در این مفهوم میگنجد؛ مانند نیکی کردن به مردم از طریق کمک مالی به آنها یا خوشرویی و نرمزبانی با دیگران و خوشحال کردن آنان؛ نه اینکه با ترشرویی یا بدزبانی با دیگران برخورد کنیم؛ از اینرو علما رحمهمالله گفتهاند: یکی از کارهای خوب، این است که وقتی انسان به عیادت بیماری میرود، سعی کند با سخنان مهرآمیزی او را خوشحال کند و حتی میتواند برای تقویت روحیهی بیمار، سخنانی بر خلاف واقعیت بگوید؛ یعنی اگر حال بیمار، چندان خوب بهنظر نمیرسد، به او بگوید: الحمدلله حال تو بهتر است؛ البته این سخن را بدین نیت بگوید که وضعیت بیمار، میتواند از این هم بدتر باشد تا اشکالی پیش نیاید و دروغ هم نگفته است؛ زیرا روحیه دادن به بیمار، کمک زیادی به بهبودش میکند. اگر به بیمار روحیه دهند و به او بگویند که بیماریاش، بیماری سادهایست، این، باعث میشود که بیماریاش را فراموش نماید. برای شما شخصی را مثال میزنم که زخمی شده است؛ تا وقتی به کاری مشغول میباشد، دردِ زیادی احساس نمیکند؛ اما همین که سرش خلوت میشود، همهی دردها بهیادش میآید و گاه، این فکر و خیال از سرش میگذرد که این زخم، باعث مرگش خواهد شد. غافل شدن بیمار از بیماری خویش یا روحیه دادن به او و امیدوار کردنش به اینکه اللهﻷشفایش خواهد داد، خیلی مفید است و کار نیکی بهشمار میرود که به بهبود بیمار کمک میکند؛ لذا هر کار پسندیدهای، ثواب صدقه را دارد. اگر شخصی، کنار شما نشست و دیدید که از گرما عرق کرده، و با پنکه یا وسایل دیگر خنکش کردید، این هم صدقهای محسوب میشود. همچنین اگر از میهمان خود با خوشرویی پذیرایی نمایید، اجر و ثواب صدقهای به شما میرسد. ابراهیم÷را ببینید که وقتی فرشتگان الاهی، در چهرهی تعدادی میهمان نزدش رفتند، برای پذیرایی از آنها شتاب کرد:
﴿قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِيذٖ ٦٩﴾[هود: ٦٩]
(فرشتگان به ابراهیم گفتند:) به تو سلام میگوییم؛ او نیز سلام گفت و بیدرنگ برایشان گوسالهای بریان آورد.
علما گفتهاند: طرز سلام کردن ابراهیم÷از شیوهی سلام گفتن فرشتگان، بهتر بود؛ زیرا فرشتگان گفتند: به تو سلام میگوییم؛ یعنی جملهی «فعلیه» بهکار بردند و معنایش چنین میشود که اینک به تو سلام میگوییم؛ اما نحوهی سلام گفتن ابراهیم÷که با جملهی «اسمیه» بود، بیانگر تداوم و استمرار است؛ یعنی همواره سلام بر شما. بنابراین، با سلامی گرم و نیک، از میهمانانش استقبال کرد و آنگاه برای پذیرایی از آنها دست بهکار شد:
﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِينٖ ٢٦﴾[الذاريات: ٢٦]
سپس پنهانی نزد خانوادهاش رفت و برایشان گوسالهای فربه (و بریان) آورد.
ابراهیم÷از آن جهت پنهانی و با شتاب نزد خانوادهاش رفت که مبادا میهمانانش، نگذارند که برای پذیرایی از آنها کاری انجام دهد یا بگویند که ما، چیزی نمیخواهیم. به هر حال، ابراهیم÷برایشان گوسالهای بریان آورد. گوشت بریانی یا کباب، از گوشتی که به روشهای دیگر پخته میشود، خوشمزهتر است و ابراهیم÷سعی کرد به بهترین شکل از میهمانانش پذیرایی کند. اللهﻷمیفرماید: ﴿فَقَرَّبَهُۥٓ إِلَيۡهِمۡ﴾یعنی «و آن را نزدیکشان گذاشت». غذا را در جای دوری قرار نداد و به آنها نگفت که برای صرف غذا به محل غذاخوری بروید؛ بلکه غذا را نزدیکشان گذاشت تا از آنها بهخوبی پذیرایی کند. و آنگاه به آنها فرمود: ﴿قَالَ أَلَا تَأۡكُلُونَ﴾یعنی: «مگر نمیخورید؟» در واقع به آنها گفت: بفرمایید؛ خواهش میکنم بفرمایید. در واقع، با ادب خاصی به آنها تعارف نمود که غذا میل کنند؛ اما فرشتگان چیزی نخوردند؛ زیرا فرشتگان، غذا نمیخورند و دستگاه گوارشی ندارند. الله متعال، آنها را از نور و به صورت پیکری یکپارچه آفریده است که نمیخورند و نمیآشامند و ادرار و مدفوع ندارند؛ بلکه همواره به ذکر و یاد اللهﻷمشغولاند. اللهأمیفرماید:
﴿يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ ٢٠﴾[الأنبياء: ٢٠]
شب و روز تسبيح مىگويند و سستی نمیکنند.
ابراهیم÷که دید میهمانانش هیچ نمیخورند و دست به سوی غذا دراز نمیکنند، نگران شد که مشکل چیست و چرا غذا نمیخورند؟ عربها عادت داشتند که وقتی میهمانشان چیزی نمیخورد، ناراحت و بدگمان میشدند و آن را نوعی بیاحترامی میدانستند. اینک نیز به میهمانی که چیزی نمیخورد، میگویند: بخور؛ نمکگیر نمیشوی. ابراهیم÷نیز بدبین و ناراحت شد و ترسید که مبادا مشکلی وجود داشته باشد؛ لذا خود را معرفی کردند:
﴿قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٖ ٢٨﴾[الذاريات: ٢٨]
گفتند: نترس. و او را به پسری دانا مژده دادند.
ابراهیم و همسرش، هر دو پیر شده بودند؛ لذا همسرش از شنیدن این مژده، دگرگون شد؛ اللهﻷمیفرماید:
﴿فَأَقۡبَلَتِ ٱمۡرَأَتُهُۥ فِي صَرَّةٖ فَصَكَّتۡ وَجۡهَهَا وَقَالَتۡ عَجُوزٌ عَقِيمٞ ٢٩﴾[الذاريات: ٢٨، ٢٩]
در این هنگام همسرش (از روی تعجب) فریادزنان پیش آمد و به صورت خود زد و گفت: «من، پیرزن نازایی هستم»!
فرشتگان در پاسخش گفتند: «پروردگارت چنین فرموده است» و او هرچه بخواهد، انجام میدهد و برای پدید آمدن چیزی، فقط کافیست بگوید: پدید آی؛ و بیدرنگ پدید میآید. اللهأدر اینباره میفرماید:
﴿قَالُواْ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡعَلِيمُ ٣٠﴾[الذاريات: ٣٠]
(فرشتگان) گفتند: پروردگارت چنین فرموده است؛ بیگمان او، حکیم داناست.
الله متعال، در این آیه، ابتدا واژهی ﴿ ٱلۡحَكِيمُ ﴾را ذکر کرده است و سپس واژهی ﴿ٱلۡعَلِيمُ﴾را؛ البته در برخی دیگر از آیات میبینیم که واژهی «علیم» را پیش از واژهی «حکیم» ذکر فرموده است؛ زیرا اینجا موضوع به دنیا آمدن فرزندیست که مادرش، پیر و نازاست و چنین مسایلی بهندرت پیش میآید؛ لذا واژهی «حکیم» را پیش از «علیم» ذکر کرد تا بیانگر این باشد که این مسأله، برخاسته از حکمت اللهﻷمیباشد. بههر حال، ابراهیم÷در مهماننوازی، زبانزد شده است و مهماننوازی، یکی از کارهای نیک و پسندیده بهشمار میرود و به فرمودهی پیامبرج«هر کار نیک و پسندیدهای، صدقه است».
***
۱۳۷- التَّاسع عشر: عنْهُ قال: قال رسول الله ج: «ما مِنْ مُسْلِمٍ يَغْرِسُ غَرْساً إلاَّ كانَ ما أُكِلَ مِنْهُ لهُ صدقةً، وما سُرِقَ مِنْه لَه صدقَةً، ولا يرْزؤه أَحَدٌ إلاَّ كَانَ له صدقةً». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۱۵۵۲، بهنقل از جابرس]
وفي رواية له: «فَلا يغْرِس الْمُسْلِم غرسا، فَيَأْكُل مِنْهُ إِنسانٌ ولا دابةٌ ولا طَيرٌ إلاَّ كانَ له صدقَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامة».
وفي رواية له: «لا يغْرِس مُسلِم غرْسا، ولا يزْرعُ زرْعا، فيأْكُل مِنْه إِنْسانٌ وَلا دابَّةٌ ولا شَيْءٌ إلاَّ كَانَتْ لَه صدقةً».
ترجمه: جابرسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هر مسلمانی درختی بکارد، هرچه از آن بخورند، برایش صدقهای بهشمار میرود؛ و هرچه از آن بدزدند، برای او صدقه است یا هر کس چیزی از آن بکاهد، برای صاحبش صدقه محسوب میشود».
در روایت دیگری از جابرسآمده است: «هر مسلمانی درختی بکارد، و انسان یا حیوان و یا پرندهای از آن بخورد، تا روز قیامت برای صاحبش صدقهای بهحساب میآید».
و در روایت دیگری که مسلم از جابرسنقل کرده، همین مضمون آمده است که: «هر مسلمانی درختی بکارد یا کشت و زراعتی را بهثمر برساند، و انسان یا حیوان و یا پرندهای از آن بخورد، برای صاحبش صدقهای بهحساب میآید».
۱۳۸- ورويَاه جميعاً مِنْ رواية أَنَسٍس.
[بخاری و مسلم، هر دو چنین روایتی از انسسنقل کردهاند.]
شرح
مؤلف/، در باب زیاد بودن راههای خیر و نیکی، حدیثی بدین مضمون از جابر بن عبداللهسنقل کرده که پیامبرجفرموده است: «هر مسلمانی درختی بکارد و انسان، حیوان یا پرندهای از میوهاش بخورد، یا از آن دزدی شود، برای صاحبش صدقهای خواهد بود». این حدیث، بیانگر اهمیت و فضیلت نهالکاری و کشاورزیست و نشان میدهد که منافع دینی و دنیوی فراوانی در این کار ارزشمند وجود دارد.
برای ارزش دنیوی آن، همین بس که کاری تولیدی بهشمار میآید و ارزش آن از معاملات و داد و ستدهای مالی، بیشتر است؛ زیرا زراعت و باغبانی، هم برای کشاورز، مفید است و هم برای جامعه؛ و مصرفکنندگان و همهی انسانها از آن فایده میبرند و این، چرخهی تولید را فعال میکند و باعث رشد جامعه و خیر و برکت میگردد. بر خلاف درهم و دیناری که در صندوقها ذخیره میشود و کمتر کسی، از آن سود میبرد.
اما منافع دینیِ کشاورزی؛ اگر گنجشک، کبوتر، مرغ یا هر پرندهی دیگری، یک دانه از محصولات کشاورزی، بخورد، این برای کشاورز، یک صدقه محسوب میشود؛ فرقی نمیکند که کشاورز، این را بخواهد یا نخواهد؛ در هر صورت، ثواب یک صدقه به او میرسد. عجیبتر اینکه هرچه از محصولاتش دزدی شود، این هم برای او صدقه بهشمار میآید؛ زیرا کشاورز، راضی نیست که چیزی از محصولاتش را بدزدند و اگر دزد را بشناسد، ممکن است به دادگاه شکایت کند. با این حال، به ازای سرقتی که از محصولات کشاورزیاش میشود، پاداش صدقه به او میرسد و الله متعال، پاداش آن را تا روز قیامت برایش ثبت میکند.
همچنین زراعتی که انسان بهثمر میرساند و جانوران، کرمها و حشرات، از آن میخورند، برای صاحبش صدقه محسوب میشود؛ لذا پیامبرجدر این حدیث، به کشاورزی تشویق نموده است؛ زیرا زراعت و باغبانی، منافع دینی و دنیوی فراوانی دارد.
این حدیث همچنین بیانگر زیاد بودن راههای خیر و نیکیست و نشان میدهد که این امر، برای صاحبش خیر است؛ فرقی نمیکند که نیت بکند یا نکند. و این، همانند این فرمودهی الاهیست که:
﴿لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَيۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِيهِ أَجۡرًا عَظِيمٗا ١١٤﴾[النساء : ١١٤]
در بسیاری از جلسات و سخنان مردم خیری نیست و خیر در سخن کسیست که به صدقه و یا کار نیک یا اصلاح و آشتی در میان مردم فرا بخواند. و هر کس برای کسب رضایت الله چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.
الله متعال بیان فرمود که خیر ونیکی، در چنین کارهاییست؛ چه با قصد و نیت انجام شود و چه بدون نیت؛ اما کسی که این کارها را برای کسب رضایت و خشنودی الله انجام دهد، پاداش بزرگی خواهد یافت؛ زیرا اللهأمیفرماید:
﴿وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِيهِ أَجۡرًا عَظِيمٗا ١١٤﴾[النساء : ١١٤]
و هر کس برای کسب رضایت الله چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.
این حدیث، بیانگر این است که کارهای عامالمنفعه، برای صاحبش خیر است؛ اگرچه بدون نیت آن را انجام دهد و اگر با قصد و نیت به چنین کارهایی بپردازد، به خیر بیشتری دست مییابد و اللهﻷاز فضل خویش، پاداش بزرگی به او میدهد. از الله متعال درخواست میکنم که بر همهی ما منت نهد و توفیقمان دهد که با اخلاص نیت، از پیامبرش پیروی کنیم؛ بهیقین الله، بخشنده و بزرگوار است.
***
۱۳۹- العْشْرُون: عنْهُ قال: أَراد بنُو سَلِمَة أَن ينْتَقِلوا قُرْبَ المَسْجِدِ فبلَغَ ذلك رسولَ الله جفَقَالَ لَهُم: «إِنَّه قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَنْتَقِلُوا قُربَ الْمَسْجِد؟» فَقَالُوا: نَعَمْ يا رسولَ اللَّهِ قَدْ أَرَدْنَا ذلك، فَقال: «بَنِي سَلِمةَ ديارَكُم، تكْتبْ آثَارُكُم، دِياركُم، تُكْتَبْ آثارُكُمْ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۶۶۵]
وفي روايةٍ : «إِنَّ بِكُلِّ خَطْوةٍ درجةً».
ترجمه: جابرسمیگوید: «بنیسلمه» تصمیم گرفتند به نزدیکی مسجد نقل مکان کنند. این خبر به رسولاللهجرسید. به آنها فرمود: «به من خبر رسیده که میخواهید به نزدیک مسجد، نقل مکان کنید». گفتند: بله، ای رسولخدا! فرمود: «ای بنیسلمه! در محل خود بمانید تا گامهایتان (به سوی مسجد) ثبت شود؛ در محل اقامت خود بمانید تا پاداش گاهامهایی که به سوی مسجد برمیدارید، به شما برسد».
در روایتی آمده است: «هر قدمی، یک درجه است». [یعنی به ازای هر قدمی که به سوی مسجد برمیدارید، یک درجه بر درجات شما افزوده میشود.]
۱۴۰- بخاری/نیز حدیثی به همین مضمون از انسسروایت کرده است.
شرح
مؤلف/، از جابر بن عبداللهسنقل کرده است که بنیسلمه تصمیم گرفتند به نزدیک مسجد، نقل مکان کنند تا راحتتر به نماز جماعت برسند و در جلسات علمی رسولاللهجحضور یابند. این خبر به پیامبرجرسید؛ لذا از آنها سؤال کرد که آیا خبر، درست است؟ گفتند: بله، ای رسولخدا! ما، تصمیم گرفتهایم که به نزدیک مسجد، نقل مکان کنیم. رسولاللهجدو بار فرمود: «ديارَكُم، تكْتبْ آثَارُكُم»؛ یعنی: در محل خود بمانید و نقل مکان نکنید تا پاداش گامهایی که به سوی مسجد برمیدارید، برای شما ثبت شود. و آنگاه برایشان بیان فرمود که بهازای هر قدمی، ثواب یک نیکی به آنها میرسد یا یک درجه بر درجاتشان افزوده میگردد.
این حدیث، نشان میدهد که وقتی انسان به مسجد میرود، با هر قدمی که به سوی مسجد برمیدارد، یک نیکی به او میرسد. روایت ابوهریرهساین مطلب را واضحتر بیان نموده است؛ در این روایت آمده که رسولاللهجفرمود: «مَن تَوَضَّأَ فَأَسْبَغَ الْوُضُوء ثُمَّ خَرَجَ مِن بَیتِهِ إلی الْمَسْجِدِ لا یُخرجُهُ إِلاَّ الصَّلاَةُ، لَمْ يَخطُ خُطوَةً إِلاَّ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا دَرَجةً وَحطَّ عَنْهُ بِهَا خَطيئَة»؛ [ صحیح بخاری، ش: (۴۵۷، ۶۱۱، ۱۹۷۶) بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «کسی که وضوی درست و کاملی بگیرد و سپس از خانهاش به سوی مسجد بیرون شود و انگیزهای جز نماز بیرونش نکرده باشد، با هر قدمی که برمیدارد، الله، یک درجه بر درجاتش میافزاید و یکی از گناهاش را میبخشد»؛ لذا دو پاداش مییابد: اول اینکه یک درجه بر درجاتش افزوده میگردد؛ و دوم اینکه یکی از گناهانش بخشیده میشود. البته در صورتی که در خانهاش وضو بگیرد و وضویش کامل و درست باشد؛ فرقی نمیکند که گامهای زیادی به سوی مسجد بردارد یا گامهای اندکی؛ بلکه بهازای هر قدمی که برمیدارد، یک درجه بر درجاتش افزوده میشود و یکی از گناهانش بخشیده میگردد.
این حدیث، بیانگر این است که وقتی انسان دربارهی کسی چیزی شنید، باید قبل از اینکه چیزی بگوید یا اقدامی انجام دهد، از صحت آن خبر مطمئن شود؛ از اینرو پیامبرجپیش از اینکه چیزی به بنیسلمه بگوید، از آنان پرسید: شنیدهام که چنین قصدی دارید؟ گفتند: بله، ای رسولخدا! لذا باید هنگام شنیدن هر خبری، ابتدا از درستی آن مطمئن شد تا متانت و سنگینی انسان، رعایت شود؛ زیرا آدمهای خوشباوری که هر سخنی را تأیید میکنند، خیر فراوانی را از دست میدهند و چه بسا با زیانها و آسیبهای بزرگی روبهرو میشوند.
این حدیث همچنین نشاندهندهی زیاد بودن راههای خیر و نیکیست که یکی از این راهها، رفتن به مسجد با پای پیاده میباشد و همانطور که پیشتر ذکر شد، مایهی رفع درجات و بخشش گناهان است.
***
۱۴۱- الْحَادي والْعِشْرُون: عنْ أَبِي الْمُنْذِر أُبيِّ بنِ كَعبٍسقال: كَان رجُلٌ لا أَعْلمُ رجُلا أَبْعَدَ مِنَ الْمَسْجِدِ مِنْه، وكَانَ لا تُخْطِئُهُ صلاةٌ فَقِيل لَه، أَوْ فقُلْتُ لهُ: لَوْ اشْتَريْتَ حِماراً ترْكَبُهُ في الظَّلْماء، وفي الرَّمْضَاءِ فَقال: ما يسُرُّنِي أَنَّ منْزِلِي إِلَى جنْب الْمسْجِد، إِنِّي أُرِيدُ أَنْ يُكْتَب لِي ممْشَايَ إِلَى الْمَسْجد، ورُجُوعِي إِذَا رجعْتُ إِلَى أَهْلِي، فقالَ رسول الله ج: «قَدْ جمع اللَّهُ لكَ ذلِكَ كُلَّهُ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۶۶۳]
وفي روايةٍ : «إِنَّ لَكَ مَا احْتسَبْت».
ترجمه: ابومنذر، ابی بن کعبسمیگوید: مردی بود که من، سراغ نداشتم کسی بهاندازهی او از مسجد، دور باشد؛ ولی هیچ نمازی از او فوت نمیشد. به او گفتند یا من به او گفتم: کاش الاغی میخریدی و در تاریکی و گرما (برای پیمودن زمین داغ) بر آن سوار میشدی. گفت: خوشَم نمیآید که خانهام در کنارِ مسجد باشد؛ میخواهم قدمهایی که به سوی مسجد برمیدارم و نیز پاداش بازگشتم به نزد خانوادهام، برایم نوشته شود. رسولاللهج(به او) فرمود: «الله، همهی اینها را برای تو فراهم کرده است».
در روایتی آمده است: «پاداشی که بدان امیدوار بودهای، به تو میرسد».
شرح
این حدیث همانند احادیث پیشین، بیانگر زیاد بودن راههای خیر و نیکیست؛ یکی از این راهها، رفتن به مسجد و نیز بازگشت از مسجد میباشد؛ البته بهشرطی که انسان به پاداش چنین کاری در نزد الله متعال امیدوار باشد. این حدیث که مؤلف/ذکر کرده، دربارهی شخصیست که خانهاش از مسجد، دور بود و به امید اجر و ثواب الاهی به مسجد میرفت و با همین امید، به خانهاش بازمیگشت. مردم به او گفتند: کاش الاغی میخریدی تا در تاریکی شب- نماز صبح و عشاء- یا در گرمای شدید بر آن سوار میشدی؛ بهویژه هوای گرم و سوزان حجاز. آن بزرگوار پاسخ داد: خوشم نمیآید که خانهام در کنار مسجد باشد؛ یعنی دوست داشت که خانهاش دور از مسجد باشد تا با پای پیاده به مسجد بیاید و با پای پیاده، به خانهاش بازگردد؛ زیرا نزدیک بودن خانهاش به مسجد باعث میشد که گامهای کمتری به سوی مسجد بردارد. لذا بیان نمود که دوست دارد اجر و ثواب بیشتری کسب کند؛ از اینرو رسولاللهجبه او فرمود: «پاداشی که بدان امیدواری، به تو میرسد».
بنابراین درمییابیم که برداشتن گامهای زیاد به سوی مسجد، یکی از راههای خیر و نیکیست و در صورتی که انسان به اجر و پاداش این کار امیدوار باشد و ثوابش را از الله بخواهد، الله متعال پاداش رفت و برگشت را به او میدهد.
شکی نیست که نیت، تأثیر زیادی در درست بودن اعمال و پاداش آن دارد؛ چه بسا دو نفر در کنار یکدیگر نماز میگزارند، اما تفاوت پاداش آن دو بهاندازهی فاصلهی زمین و آسمان است؛ و این، به نیت و نحوهی عمل آنها بستگی دارد. هرچه اخلاص برای اللهﻷو همچنین پیروی از رسولاللهجبیشتر باشد، پاداش آن نزد اللهﻷبیشتر خواهد بود.
***
۱۴۲- الثَّاني والْعشْرُون: عنْ أَبِي محمدٍ عبدِ اللَّهِ بنِ عمرو بن العاصب قال: قال رسول الله ج: «أَرْبعُونَ خَصْلةً أَعلاها منِيحةُ الْعَنْزِ، ما مِنْ عامَلٍ يعملَ بِخَصْلَةٍ مِنْها رجاءَ ثَوَابِهَا وتَصْدِيقَ موْعُودِهَا إِلاَّ أَدْخلَهُ اللَّهُ بِهَا الْجنَّةَ». [روایت بخارى] [ صحیح بخاری، ش: ۲۶۳۱]
ترجمه: ابومحمد، عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: رسولاللهجفرمود: «چهل خصلت نیکو وجود دارد که برترین آنها، به عاریت دادنِ بُزِ شیرده میباشد تا از شیرش استفاده کنند. هرکس به امید ثواب و با ایمان به پاداشی که وعده داده شده، یکی از این خصلتهای نیک را انجام دهد، الله متعال به پاسِ آن، او را وارد بهشت میگرداند».
۱۴۳- الثَّالثُ والْعشْرون: عَنْ عدِيِّ بنِ حاتِمٍسقال: سمِعْتُ النَّبِيَّجيقول: «اتَّقُوا النَّار وَلوْ بِشقِّ تَمْرةٍ». [متفقٌ عليه] [ صحیح بخاری، ش: ۶۰۲۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۱۶]
وفي رواية لهما عنه قال: قال رسول الله ج: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ سيُكَلِّمُه ربُّه لَيْس بَيْنَهُ وبََينَهُ تَرْجُمَان، فَينْظُرَ أَيْمنَ مِنْهُ فَلا يَرى إِلاَّ مَا قَدَّم، وينْظُر أشأمَ مِنْهُ فلا يَرَى إلاَّ ما قَدَّم، وَينْظُر بَيْنَ يدَيْهِ فَلا يَرى إلاَّ النَّارَ تِلْقَاءَ وَجْهِه، فاتَّقُوا النَّارَ ولوْ بِشِقِّ تَمْرةٍ، فَمَنْ لَمْ يَجدْ فَبِكَلِمَة طيِّبَةٍ».
ترجمه: عدی بن حاتمسمیگوید: از پیامبرجشنیدم که فرمود: «از آتش دوزخ پروا کنید؛ اگرچه با صدقه دادن نصف یک خرما باشد».
بخاری و مسلم از عدیسروایت کردهاند که رسولاللهجفرمود: «الله با هر یک از شما سخن خواهد گفت؛ در حالی که هیچ واسطه و مترجمی در میان نخواهد بود. در آن هنگام انسان به سمت راست خویش نگاه میکند و چیزی جز اعمالش نمیبیند؛ و به سمت چپ خود مینگرد و چیزی جز اعمالش نمیبیند و به روبهروی خویش نگاه میکند؛ تنها چیزی که در برابرش میبیند، آتش دوزخ است. پس، از آتش دوزخ دوری کنید؛ اگرچه با صدقه دادن نصف یک خرما باشد. و هرکس توانایی صدقه دادن این مقدار را ندارد، پس با گفتن سخنی نیکو (خود را از آتش دوزخ نجات دهد)».
شرح
این حدیث در بیان بخشی از راههای خیر و نیکیست؛ زیرا الله متعال، راههای نیک فراوانی فراروی بندهاش قرار داده تا به وسیلهی آنها به مقصد برسند که یکی از این راهها، صدقه دادن است. به فرمودهی رسولاللهج«همانگونه که آب، آتش را خاموش میکند، صدقه نیز (آتش) گناه را خاموش میگرداند»؛ یعنی باعث بخشش گناهان است.
سپس مؤلف/، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده که اللهﻷروز قیامت با بندهاش بدون واسطه و در تنهایی سخن میگوید. الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدۡحٗا فَمُلَٰقِيهِ ٦﴾[الانشقاق: ٦]
ای انسان! بهیقین تو تا ملاقات پروردگارت در تلاشی سخت خواهی بود و سپس ملاقاتش خواهی کرد.
یعنی پروردگارت را ملاقات خواهی کرد و پاسخگوی سعی و تلاش خویش خواهی بود؛ البته این، برای مؤمنان یک مژده است؛ همان گونه که اللهأمیفرماید:
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُم مُّلَٰقُوهُۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢٢٣﴾[البقرة: ٢٢٣]
و تقوای الله پیشه کنید و بدانید که شما، الله را ملاقات خواهید کرد و مؤمنان را بشارت بده.
الحمدلله که مؤمن هنگام ملاقات پروردگارش، وضعیت خوبی دارد؛ از اینرو رسولاللهجبدین نکته تصریح نموده که الله متعال روز قیامت با یکایک شما بدون واسطه سخن خواهد گفت. الله با بندهی مؤمنش سخن میگوید و دربارهی گناهانش از او اعتراف میگیرد و میفرماید: آیا بهیاد داری که در فلانروز، فلان کار را انجام دادی؟ انسان، اعتراف میکند و خود را در معرض هلاکت میپندارد؛ اما اللهﻷبه او میفرماید: «سَتَرْتُهَا عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَأَنَا أَغْفِرُهَا لَكَ الْيَوْمَ»؛ یعنی: «گناهانت را در دنیا پوشانیدم و امروز نیز گناهانت را میبخشم». چه همه گناه کردهایم! فقط الله میداند، اما آنها را پوشانده است و روز قیامت، باز به ما لطف میکند و گناهانمان را میآمرزد. الحمدلله.
سپس رسولاللهجفرمود: «در آن هنگام انسان به سمت راست خویش نگاه میکند و چیزی جز اعمالش نمیبیند؛ و به سمت چپ خود نگاه میکند و چیزی جز اعمالش نمیبیند و به روبهروی خویش نگاه میکند؛ تنها چیزی که در برابرش میبیند، آتش دوزخ است». آنگاه افزود: «پس، از آتش دوزخ دوری کنید؛ اگرچه با صدقه دادن نصف یک خرما باشد».
این حدیث بیانگر صفت کلام یا سخن گفتن برای اللهﻷمیباشد و نشان میدهد که الله متعال سخنی میگوید که شنیده میشود و قابل فهم است و نیاز به ترجمه ندارد و مخاطبش آن را درک میکند.
این حدیث همچنین دلیلیست بر اینکه صدقه، انسان را از آتش دوزخ نجات میدهد؛ اگرچه اندک باشد؛ زیرا رسولاللهجفرمود: «از آتش دوزخ خود را نجات دهید، اگرچه با صدقه دادن نصف خرمایی باشد». آنگاه فرمود: «اگر این هم مقدور نبود»، یعنی اگر امکان صدقه دادن نصف خرما نیز وجود نداشت، «پس با گفتن سخنی نیکو خود را نجات دهد».
سخن نیکو، شامل قرائت قرآن نیز میشود؛ زیرا بهترین سخن، قرآن کریم است. همچنین گفتن «سبحانالله» و «لاالهالاالله» را نیز در برمیگیرد و نیز امر به معروف و نهی از منکر، تعلیم و تعلم و همچنین هر سخنی که مایهی تقرب و نزدیکی انسان به الله متعال است؛ لذا اگر امکان صدقه دادن نصف خرما وجود نداشت، پس خود را با گفتن سخن نیکو از آتش دوزخ نجات دهید و این، یکی از راههای خیر و نیکی و بیانگر فراوانی و سهولت این راههاست. الحمدلله که صدقه دادن نصف یک خرما یا گفتن سخن نیکو، باعث نجات از آتش دوزخ میباشد. از الله متعال درخواست میکنیم که همهی ما را از آتش دوزخ، نجات دهد.
***
۱۴۴- الرَّابِعِ والْعشرون: عنْ أَنَسٍسقال: قال رسول الله ج: «إِنَّ الله لَيرْضَى عَنِ الْعَبْدِ أَنْ يَأْكُلَ الأَكْلَةَ فيحْمدَهُ عليْهَا، أَوْ يشْربَ الشَّرْبَةَ فيحْمدَهُ عليْهَا». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۲۷۳۴)]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «الله متعال از بندهای که غذایی میخورد و او را حمد و سپاس میگوید یا هنگامی که جرعهای آب مینوشد و الله را حمد و ستایش میکند، راضی و خشنود میشود».
شرح
مؤلف/حدیثی بدین مضمون از انس بن مالکسنقل کرده که پیامبرجفرموده است: «الله متعال از بندهای که غذایی میخورد و او را حمد و سپاس میگوید یا هنگامی که جرعهای آب مینوشد و الله را حمد و ستایش میکند، راضی و خشنود میشود». مؤلف/، واژهی «الأَكْلَةَ»یا غذا را که در حدیث آمده، به نهار یا شام، تفسیر کرده است.
این حدیث، نشان میدهد که با کوچکترین وسیله یا بهانهای میتوان رضایت و خشنودی اللهﻷرا کسب کرد. چنانکه اللهﻷاز بندهای که پس از پایان غذا یا نوشیدن آب، «الحمدلله» میگوید، راضی میشود؛ زیرا خوردن و آشامیدن، آدابی دارد که بر دو نوع است: عملی، و زبانی.
اما آداب عملی: خوردن و آشامیدن با دست راست؛ زیرا خوردن و آشامیدن با دست چپ، درست نیست و بنا بر قول راجح، حرام است؛ چون پیامبرجاز خوردن و آشامیدن با دست چپ منع نموده و آن را عمل شیطان برشمرده و خبر داده است که شیطان، با دست چپش میخورد و میآشامد. همچنین شخصی نزد پیامبرجبا دشت چپ خود، غذا خورد؛ رسولاللهجبه او فرمود: «كُلْ بِيَمِينكَ»؛ یعنی: «با دست راست خویش بخور». آن شخص گفت: «نمیتوانم». رسولاللهجفرمود: «هیچوقت نتوانی». [ صحیح مسلم، بهنقل از سلمه بن اکوعس] و دیگر، آن مرد نتوانست دست راستش را به سوی دهان خود بالا ببرد و بدینسان سزای این عمل را چشید. پناه بر الله.
آداب زبانی خوردن و آشامیدن: گفتن «بسمالله»؛ دیدگاه صحیح، این است که گفتن «بسمالله» هنگام خوردن و آشامیدن، واجب میباشد و کسی که «بسمالله» نگوید، گنهکار میشود؛ زیرا شیطان در خوردن و آشامیدن با او شریک میگردد؛ از اینرو بر انسان واجب است که هنگام خوردن و آشامیدن، «بسمالله» بگوید و اگر گفتن «بسمالله» را در ابتدای غذا فراموش کرد، هرگاه بهیادش آمد، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ». همچنین باید به کسی که گفتن بسمالله را فراموش میکند، تذکر دهیم؛ زیرا پیامبرجبه پیشزادهی خود، عمر بن ابیسلمه، یعنی پسرِ همسر خویش، امسلمهشفرمود: «يَا غُلامُ سَمِّ اللهَ وَكُلْ بِيَمِينِكَ وَكُلْ مِمَّا يَلِيكَ»؛ [ صحیح بخاری، ش: ۴۹۵۷، ۴۹۵۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۳۷۶۷ بهنقل از عمر بن ابیسلمهس] یعنی: «پسر جان! بسمالله بگو و با دست راست، و از جلوی خود بخور».
این دلیلیست بر اینکه وقتی چند نفر، به صورت دستهجمعی با عم غذا بخورند، هر یک از آنها باید «بسمالله» بگوید و «بسمالله» گفتن یک نفر برای همه کافی نیست.
گفتن بسمالله، جزو آداب گفتاری یا زبانی خوردن و آشامیدن است و واجب میباشد و برای هیچکس جایز نیست که آن را ترک کند. گفتن «الحمدلله» پس از پایان خوردن و آشامیدن نیز جزو همین آداب است و باید الله را حمد و سپاس گفت که این روزی را برای بندهاش، فراهم ساخته است و کسی جز او توانایی روزی دادن به بندگان الاهی را ندارد. همانگونه که اللهأمیفرماید:
﴿أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَحۡرُثُونَ ٦٣ ءَأَنتُمۡ تَزۡرَعُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلزَّٰرِعُونَ ٦٤﴾[الواقعة: ٦٣، ٦٤]
آیا به آنچه میکارید، توجه کردهاید؟ آیا شما، آن را میرویانید یا ما میرویانیم؟
همچنین میفرماید:
﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱلۡمَآءَ ٱلَّذِي تَشۡرَبُونَ ٦٨ ءَأَنتُمۡ أَنزَلۡتُمُوهُ مِنَ ٱلۡمُزۡنِ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡمُنزِلُونَ٦٩﴾[الواقعة: ٦٨، ٦٩]
آیا به آبی که مینوشید، توجه کردهاید؟ آیا شما آن را از ابر فرو میفرستید یا ما نازلکنندهایم؟
اگر اللهﻷاین گیاهان را به ثمر نمیرساند و آن را در اختیار ما نمیگذاشت، از دستیابی به آن عاجز و ناتوان بودیم. همینطور اگر الله متعال، آب را از ابر فرو نمیفرستاد و آن را به صورت چشمههایی در زمین، قرار نمیداد تا آن را استخراج کنیم، به این همه رزق و روزی دست نمییافتیم؛ چنانکه دربارهی محصولات کشاورزی میفرماید:
﴿لَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَٰهُ حُطَٰمٗا فَظَلۡتُمۡ تَفَكَّهُونَ ٦٥﴾[الواقعة: ٦٥]
اگر بخواهیم، بهطور قطع آن را گیاهی خُرد و خشکیده میگردانیم. و بدین ترتیب شما شگفتزده میشوید.
و دربارهی آب میفرماید:
﴿لَوۡ نَشَآءُ جَعَلۡنَٰهُ أُجَاجٗا فَلَوۡلَا تَشۡكُرُونَ ٧٠﴾[الواقعة: ٧٠]
اگر بخواهیم آن را تلخ و شور میگردانیم، پس چرا سپاس نمیگزارید؟
لذا باید برای سپاسگزاری از اللهﻷپس از خوردن و آشامیدن، «الحمدلله» بگوییم و این، باعث رضایت و خشنودی الله متعال میگردد.
مؤلف/، واژهی «الأَكْلَةَ»یا غذا را که در حدیث آمده، به نهار یا شام، تفسیر کرده است؛ لذا درمییابیم که سنت در خوردن و آشامیدن، این است که پس از پایان هر وعدهی غذایی، «الحمدلله» بگوییم؛ نه اینکه پس از هر لقمهای که میخوریم، الحمدلله بگوییم؛ البته گفته میشود که امام احمد/، پس از هر لقمهای که میخورد، «الحمدلله» میگفت. علتش را از او پرسیدند؛ فرمود: خوردن و الحمدلله گفتن، بهتر از خوردن و سکوت است. با این حال، شکی نیست که رهنمود یا روش رسولخداجبهترین روش است و اگر انسان در پایان خوردن و آشامیدن، الحمدلله بگوید، کافیست؛ ولی امیدوارم که گفتن «الحمدلله» در اثنای خوردن و آشامیدن، بهقصد یادآوری به دیگران یا به هر دلیل دیگری، اشکالی نداشته باشد؛ همانطور که امام احمد/عمل میکرد.
***
۱۴۵- الْخَامِسُ والْعشْرُون: عن أَبِي موسیسعَنِ النَّبىِّجقال: «عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ صدقةٌ». قال: أَرَأَيْتَ إِنْ لَمْ يَجد؟ قال: «يعْمَل بِيَديِهِ فَينْفَعُ نَفْسَه وَيَتَصدَّقُ». قال: أَرَأَيْتَ إِنْ لَمْ يسْتطِع؟ قال: «يُعِينُ ذَا الْحَاجَةِ الْملْهوفَ». قال: أَرأَيْت إِنْ لَمْ يسْتَطِعْ قال: «يَأْمُرُ بِالمَعْرُوفِ أَوِ الْخَيْرِ». قال: أَرأَيْتَ إِنْ لَمْ يفْعل؟ قال: «يُمْسِكُ عَنِ الشَّرِّ فَإِنَّهَا صدَقةٌ». [ صحیح بخاری، ش: ۱۴۴۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۰۸] [متفقٌ عليه]
ترجمه: ابوموسیسمیگوید: پیامبرجفرمود: «بر هر مسلمانی، صدقهای واجب است». ابوموسیسسؤال کرد: اگر برای کسی مقدور نبود، چه کند؟ فرمود: «کار کند تا هم به خود نفع برساند و هم به دیگران، صدقه دهد». ابوموسیسگفت: اگر توانایی کار کردن نداشت، چه کند؟ فرمود: «به نیازمند رنجکشیده و بینوایی کمک کند». ابوموسیسپرسید: اگر توانایی چنین کاری نداشت، چه کند؟ پیامبرجفرمود: «به کار پسندید یا نیک فرا بخواند». ابوموسیسعرض کرد: اگر چنین کاری نکرد، چه کند؟ فرمود: «از بدیها بپرهیزد و این، برای او صدقهای محسوب میشود».
شرح
مؤلف/، از ابوموسی اشعریسنقل کرده که پیامبرجفرموده است: «بر هر مسلمانی، صدقهای واجب است». پیشتر چنین عبارتی از رسولاللهجمرور کردیم که شرح بیشتری داشت؛ در آن حدیث آمده بود: «كُلُّ سُلاَمَى مِنَ النَّاسِ علَيْهِ صدَقةٌ كُلَّ يَوْمٍ تَطْلُعُ فيه الشَّمْس»؛ [ صحیح بخاری، ش: (۲۵۰۸، ۲۷۶۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۶۷۷ بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «هر روز که خورشید طلوع میکند، در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است». راههای زیادی برای ادای این صدقه وجود دارد: گفتن «سبحانالله» یا «اللهاکبر» یا «لاالهالاالله»، امر به معروف یا نهی از منکر، یا کمک به نیازمند رنجکشیده و بینوا و کارهای نیک دیگری که در حدیث، ذکر شده است؛ اما نفس اماره، انسان را از انجام کارهای نیک باز میدارد و هرگاه انسان تصمیم به کار نیکی میگیرد، شیطان دروازهی دیگری به رویش میگشاید و آنگاه که به سوی این دروازه روی میآورد، دروازهی دیگری فراروی او میگذارد تا بدینسان وقت انسان را ضایع کند و فرصت از دست برود و انسان، هیچ استفادهای از وقتش نبرد؛ از اینرو باید همینکه تصمیم خوبی میگیریم، آن را عملی سازیم و هر دروازهی نیکی که به سوی ما باز شد، بیدرنگ به سوی آن بشتابیم؛ زیرا اللهأمیفرماید:
﴿ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ﴾[البقرة: ١٤٨]
پس در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت بگیرید.
از اینرو انسان باید همینکه فرصتی برای انجام کار نیکی پیدا میکند، قدرش را بداند و بیدرنگ به انجام آن بپردازد و گرنه، بیم آن میرود که الله متعال، او را از رحمتش عقب بیندازد. پیامبرجفرموده است: «لاَ يَزَالُ قَوْمٌ يَتَأَخّرُونَ حَتّى يُؤَخّرَهُمُ الله»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۶۶۲، بهنقل از ابوسعید خدریس] یعنی: «برخی، همواره (در صفهای) عقب میایستند تا اینکه الله، آنها را (از رحمتش) عقب میاندازد». به عبارت دیگر، درنگ کردن در انجام کارهای نیک، باعث میشود که فرصت یا توفیق عمل از دست برود. لذا آدمِ عاقل و خردمند، هر فرصتی را غنیمت میداند و با اشتیاق فراوان به سوی نیکیها میشتابد و هیچ فرصتی را از دست نمیدهد. از الله متعال درخواست میکنم که همهی ما را به ذکر و شکر و عبادتش، توفیق دهد. بهیقین او، بخشنده و بزرگوار است.
***