شرح ریاض الصالحین - جلد دوم

فهرست کتاب

۱۹- باب: درباره‌ی کسی که روش نیک یا بدی، پایه‌گذاری می‌کند

۱۹- باب: درباره‌ی کسی که روش نیک یا بدی، پایه‌گذاری می‌کند

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤[الفرقان: ٧٤]

و آنان كه مى‏گويند: پروردگارا! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پيشواى پرهيزكاران قرار بده.

و می‌فرماید:

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا[الأنبياء: ٧٣]

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما راه‌نمایی می‌کردند.

شرح

مؤلف/، این باب را برای برحذر داشتن از بدعت و نوآوری در دین گشوده تا به بیان این نکته بپردازد که اگر انسان، آغازکننده‌ی عملی باشد که دارای اصلی شرعی‌ست، مانند کسی خواهد بود که آن را پایه‌گذاری کرده و تا روز قیامت، اجر این عمل و نیز پاداش کسی که به آن عمل کند، به او می‌رسد. پیش‌تر به بیان این نکته پرداختیم که دین اسلام، دین کاملی‌ست و نیازی به تکمیل یا نوآوری ندارد؛ زیرا الله متعال فرموده است:

﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ[المائ‍دة: ٣]

امروز برای شما دینتان را کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم.

سپس مؤلف به دو آیه از قرآن کریم استناد کرده است؛ نخستین آیه، این‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤[الفرقان: ٧٤]

و آنان كه مى‏گويند: پروردگارا! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پيشواى پرهيزكاران قرار بده.

این، یکی از دعاهای بندگان پروردگار رحمان می‌باشد که الله متعال، ویژگی‌های آنان را در پایان سوره‌ی «فرقان» ذکر کرده است:

﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا[الفرقان: ٦٣]

و بندگان پروردگار رحمان، كسانى‏ هستند كه روى زمين با آرامش و فروتنى راه مى‏روند.

تا آن‌جا که می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤[الفرقان: ٧٤]

و آنان كه مى‏گويند: ای پروردگارمان! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پيشواى پرهيزكاران قرار بده.

ازواج، جمع زوج و به معنای همسر است که هم به مرد، اطلاق می‌شود و هم به مرد. در زبان عربی فصیح، به زوجه (خانم)، زوج می‌گویند؛ چنان‌که در روایت‌ها می آید: «عَن عائشة، زوجِ النَّبیِّج...». گفتنی‌ست: علما و کارشناسان علم میراث، برای مرد، واژه‌ی «زوج» را به‌کار برده‌اند و برای زن، واژه‌ی «زوجه» را تا تفاوت آن‌ها در تقسیم میراث، مشخص شود؛ ولی در زبان عربی، واژه‌ی «زوج» هم برای مرد، درست است و هم برای زن. لذا ازواج (همسران) که در دعای مذکور آمده، هم شامل زنان می‌شود و هم شامل مردان.

زن، در صورتی روشنیِ چشم شوهر خویش است که وقتی شوهرش به او نگاه می‌کند، شادمان شود و احساس خرسندی کند و در غیاب شوهرش، حافظ مال و فرزندان وی باشد و چون شوهرش در پی او برود، او را فرمان‌بردار اللهبیابد؛ همان‌طور که الله متعال فرموده است:

﴿فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ[النساء : ٣٤]

زنانِ شایسته، فرمان‌بردارند و به پاس حقوقی که الله برایشان حفظ کرده، در غیبت شوهرانشان خویشتن و اموال آنان را پاس می‌دارند.

فرزند انسان نیز زمانی که به خواست الله، روشنی چشم وی قرار گیرد، از او اطاعت می‌کند و از آن‌چه که او را منع نماید، باز می‌آید و در شرایط مختلف، باعث خرسندی والدینش می‌شود. جمله‌ی پایانی ﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا، با عنوان این باب مناسبت دارد و بدین معناست که ما را پیشوای پرهیزگاران بگردان تا پرهیزگاران به کردار و گفتار ما اقتدا کنند و در انجام یا ترک اعمال، از ما سرمشق بگیرند. مؤمنان و به‌ویژه علما، از این ویژگی برخوردارند و مردم، از اقوال و افعال آن‌ها الگوبرداری می‌کنند؛ از این‌رو وقتی عموم مردم را به کاری فرا می‌خوانیم، می‌گویند: فلانی، بدین شکل عمل می‌کند؛ و کسی را نام می‌برند که او را الگوی خویش قرار داده‌اند.

واژه‌ی امام یا پیشوا، مفهومی عام و فراگیر دارد و همه‌ی الگوهای دینی، دعوتی، آموزشی، و نیز الگوهای فعال در بخش امر به معروف و نهی از منکر و دیگر زمینه‌ها و فعالیت‌های دینی را دربرمی‌گیرد. لذا از الله متعال درخواست می‌کنیم که ما را در هر زمینه‌ای، نمونه بگرداند.

دومین آیه‌ای که مؤلف/در این باب ذکر کرده، این است که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا[السجدة : ٢٤]

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما راه‌نمایی می‌کردند.

یعنی مردم را به فرمان اللهبه سوی دینش فرامی‌خواندند. اما ای کاش مؤلف/، آیه‌ی ۲۴ سوره‌ی «سجده» را ذکر می‌کرد؛ زیرا الله متعال در این آیه، بیان فرموده که چرا آن‌ها را امام و پیشوا قرار داده است؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَكَانُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا يُوقِنُونَ ٢٤[السجدة : ٢٤]

و برخی از بنی‌اسرائیل را که شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند، پیشوایان (و پیش‌گامان خیر) گرداندیم.

یعنی کسانی که بر اطاعت و بندگی الله شکیبایی ورزیدند و از معصیت و نافرمانی او خودداری کردند و بر سختی‌های راه دعوت و امر به معروف و نهی از منکر صبر نمودند، پیشوایان و پیش‌گامان خیر بودند؛ کسی که مسیر دعوت و امر به معروف و نهی از منکر را انتخاب می‌کند، به‌طور قطع با سختی‌های فراوانی روبه‌رو می‌گردد؛ زیرا کسانی که حق و حقیقت برای آن‌ها ناگوار است، دشمن او می‌شوند و از این‌رو باید صبر و شکیبایی پیشه سازد. هم‌چنین در برابر سختی‌هایی که از سوی الله برای او رقم می‌خورد و ربطی به دعوتش ندارد، شکیبایی می‌ورزد.

﴿لَمَّا صَبَرُواْۖ وَكَانُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا يُوقِنُونَ ٢٤[السجدة : ٢٤]

آن‌گاه که شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند.

به آن‌چه که الله خبر داده است، یقین داشتند؛ به پاداشی که برای عمل کردن به دستورها و دوری از گناهان، وعده داده شده بودند، یقین داشتند؛ به پاداش دعوت به سوی الله و امر به معروف و نهی از منکر یقین داشتند. یعنی در حالی به انجام کارهای نیک می‌پرداختند که به پاداش آن یقین داشتند. و این، نکته‌ای‌ست که باید به آن توجه کنیم؛ یعنی هر عملی را با یقین به پاداش آن انجام دهیم. بسیاری از مردم، کارهای نیک انجام می‌دهند، نماز می‌خواند، روزه می‌گیرند، صدقه و زکات می‌دهند؛ چون هر یک از این‌ها، فرمان الله متعال می‌باشد. این، خیلی خوب است؛ اما باید همه‌ی این‌ها، به امید پاداش و ترس از مجازات باشد که بارزترین مصداق یقین به آخرت است.

علامه ابوالعباس حرانی/از این آیه، عبارت زیبایی برگرفته و گفته است: با صبر و یقین، می‌توان به امامت و پیشوایی در دین دست یافت. از الله متعال، درخواست می‌کنم که همه‌ی ما را پیشوایان و پیش‌گامان خیر و نیکی بگرداند و ما را هدایت‌یافتگانی قرار دهد که مایه‌ی هدایت بندگانش می‌شویم. به‌یقین او، بخشنده و بزرگوار است.

***

۱۷۶- عَنْ أَبَي عَمروٍ جَرير بنِ عبدِ اللهسقال: كُنَّا في صَدْر النَّهارِ عِنْد رسولِ الله جفَجاءَهُ قوْمٌ عُرَاةٌ مُجْتابي النِّمار أَو الْعَباء مُتَقلِّدي السُّيوفِ عامَّتُهم، بل كُلُّهم مِنْ مُضَرَ، فَتمعَّر وجهُ رسولِ الله جلِما رَأَى بِهِمْ مِنْ الْفَاقة، فدخلَ ثُمَّ خرج، فَأَمر بلالاً فَأَذَّن وأَقَام، فَصلَّى ثُمَّ خَطب، فَقال: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ إِلَى آخِرِ الآية: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗاوَالآيةُ الأُخْرَى الَّتِي في آخر الْحشْر: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖ> تَصدَّق رَجُلٌ مِنْ دِينَارِهِ مِنْ دِرْهَمهِ مِنْ ثَوْبِهِ مِنْ صَاع بُرِّه مِنْ صَاعِ تَمرِه حَتَّى قال: «وَلوْ بِشقِّ تَمْرةٍ» فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ الأَنْصَارِ بِصُرَّةٍ كادتْ كَفُّهُ تَعجزُ عَنْهَا، بَلْ قَدْ عَجزت، ثُمَّ تَتابَعَ النَّاسُ حَتَّى رَأَيْتُ كَوْميْنِ مِنْ طَعامٍ وَثياب، حتَّى رَأَيْتُ وجْهَ رسولِ الله جيَتهلَّلُ كَأَنَّهُ مُذْهَبَةٌ، فقال رسولُ الله ج: «مَنْ سَنَّ في الإِسْلام سُنةً حَسنةً فَلَهُ أَجْرُهَا، وأَجْرُ منْ عَملَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ ينْقُصَ مِنْ أُجُورهِمْ شَيء، ومَنْ سَنَّ في الإِسْلامِ سُنَّةً سيَّئةً كَانَ عَليه وِزْرها وَوِزرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بعْده مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزارهمْ شَيْءٌ». [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۱۰۱۷]

ترجمه: ابوعمرو، جریر بن عبداللهسمی‌گوید: ما، در اولِ روز نزد رسول‌اللهجنشسته بودیم؛ گروهی پابرهنه و نیمه‌عریان که پارچه‌های پشمین را از وسط سوراخ کرده و پوشیده بودند و شمشیرهایشان را به گردن، آویخته و بیش‌تر آن‌ها، بلکه همگی از قبیله‌ی «مُضَر» بودند، نزد پیامبرجآمدند. و چون رسول‌اللهجشدت فقر و تنگ‌دستی آن‌ها را دید، چهره‌اش دگرگون شد؛ به منزل رفت و سپس بازگشت و به بلال(س) دستور داد که اذان و اقامه بگوید. سپس نماز خواند و آن‌گاه سخنرانی کرد و این آیه را تا پایان آن خواند که (الله متعال فرموده است):

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا ١[النساء : ١]

ای مردم! تقوای پروردگارتان را پیشه نمایید؛ آن ذاتی که شما را از یک تَن آفرید و همسرش را از او خلق نمود و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده ساخت. و تقوای الله را در پیش بگیرید که به نام او از یک‌دیگر درخواست می‌کنید و از گسستن رابطه‌ی خویشاوندی پروا نمایید. به‌یقین الله، مراقب و ناظر بر اعمال شماست.

سپس آیه‌ی دیگری را که در پایان سوره‌ی «حشر» است، قرائت نمود:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖ[الحشر: ١٨]

ای مؤمنان! تقوای الله پیشه کنید و هر کس بنگرد که برای فردا(ی خویش) چه پیش فرستاده است.

آن‌گاه فرمود: «هرکس از درهم، دینار، لباس، و از پیمانه‌ی گندم و خرمایش صدقه دهد». تا آن‌جا که فرمود: «(صدقه دهید؛) اگرچه نصف خرمایی باشد». صحابهشکه اشتیاق وافری به انجام کارهای نیک داشتند، با شتاب به خانه‌هایشان رفتند و صدقات خود را به مسجد آوردند. مردی از انصار(ش) کیسه‌ای آورد که نزدیک بود دستش از حمل آن عاجز شود، بلکه عاجز شده بود و نمی‌توانست آن را بردارد؛ چون سنگین بود. سپس آن را نزد رسول‌اللهجگذاشت و مردم نیز پس از او همین کار را کردند. راوی (جریرس) می‌گوید: دیدم دو خرمن غذا و لباس در مسجد جمع شد. هم‌چنین چهره‌ی رسول‌اللهجرا دیدم که از فرط شادی، مانند طلا می‌درخشید. فرمود: «هرکس در اسلام، آغازکننده‌ی روش نیکویی باشد، پاداش آن و پاداش کسانی که پس از او به آن عمل کنند، به او می‌رسد؛ بی‌آن‌که چیزی از اجر و پاداش آن‌ها کم گردد. و هرکس روش بدی در اسلام پایه‌گذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او می‌رسد و ذره‌ای از گناهان آن‌ها کاسته نمی‌شود».

شرح

مؤلف/در این باب، روایتی از جریر بن عبدالله بجلیسنقل کرده است؛ این حدیث، حدیث بزرگی‌ست که از آن، به میزان خیرخواهی و دل‌سوزی پیامبرجنسبت به امتش پی می‌بریم. تعدادی از یاران پیامبرجدر اول روز با ایشان نشسته بودند؛ گروهی دیگر که بیش‌تر و بلکه همه‌ی آن‌ها از قبیله‌ی «مضر» بودند، نزدشان آمدند. آن‌ها لباسی نداشتند که بپوشند؛ پارچه‌های پشمین را از وسط سوراخ کرده و در سر کشیده بودند تا بدین وسیله خود را بپوشانند. آن‌ها با خود شمشیر داشتند تا برای جهاد در راه الله آماده باشند. هنگامی که رسول‌اللهجشدت فقر و تنگ‌دستی آنان را مشاهده کرد، چهره‌اش دگرگون شد. آن‌ها از قبیله‌ی «مضر» بودند! قبیله‌ی مُضَر یکی از بزرگ‌ترین و برترین قبایل عرب بود؛ اما شدت فقر، آن‌ها را به این وضعیت رسانده بود. رسول‌اللهجبه منزل رفت و سپس بیرون آمد و به بلالسدستور داد که اذان و اقامه بگوید. آن‌گاه نماز خواند و پس از نماز برای مردم سخنرانی کرد. ابتدا مطابق عادتش، حمد و ثنای الله را گفت و سپس این آیه را خواند که الله متعال فرموده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا ١[النساء : ١]

ای مردم! تقوای پروردگارتان را پیشه نمایید؛ آن ذاتی که شما را از یک تَن آفرید و همسرش را از او خلق نمود و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده ساخت. و تقوای الله را در پیش بگیرید که به نام او از یک‌دیگر درخواست می‌کنید و از گسستن رابطه‌ی خویشاوندی پروا نمایید. به‌یقین الله، مراقب و ناظر بر اعمال شماست.

سپس آیه‌ی دیگری را که در پایان سوره‌ی «حشر» است، قرائت نمود:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ[الحشر: ١٨]

ای مؤمنان! تقوای الله پیشه کنید و هر کس بنگرد که برای فردا(ی خویش) چه پیش فرستاده است.

آن‌گاه فرمود: «هرکس از درهم، دینار، لباس، و از پیمانه‌ی گندم و خرمایش صدقه دهد». تا آن‌جا که فرمود: «(صدقه دهید؛) اگرچه نصف خرمایی باشد». آن‌گاه مردی از انصار(ش) کیسه‌ای آورد که نزدیک بود دستش از حمل آن عاجز شود، بلکه عاجز شده بود و نمی‌توانست آن را بردارد. مردم پس از او پیاپی صدقات خود را آوردند تا این‌که دیدم دو خرمن غذا و لباس، جمع شد. چهره‌ی رسول‌اللهجرا دیدم که از فرط شادی، مانند طلا می‌درخشید. فرمود: «مَنْ سَنَّ في الإِسْلام سُنةً حَسنةً فَلَهُ أَجْرُهَا، وأَجْرُ منْ عَملَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ ينْقُصَ مِنْ أُجُورهِمْ شَيء، ومَنْ سَنَّ في الإِسْلامِ سُنَّةً سيَّئةً كَانَ عَليه وِزْرها وَوِزرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بعْده مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزارهمْ شَيْءٌ»؛ یعنی: «هرکس در اسلام آغازکننده‌ی روش نیکویی باشد، پاداش آن و پاداش کسانی که پس از او به آن عمل کنند، به او می‌رسد؛ بی‌آن‌که چیزی از اجر و پاداش آن‌ها کم گردد. و هرکس روش بدی در اسلام پایه‌گذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او می‌رسد و ذره‌ای از گناهان آن‌ها کاسته نمی‌شود».

«مَنْ سَنَّ في الإِسْلام سُنةً حَسنةً»، بدین معناست که هرکس در اسلام آغازکننده‌ی روش نیکویی باشد؛ نه این‌که روش نیکویی ایجاد کند یا روشی جدید احداث نماید؛ زیرا هرکس چیزی در اسلام ایجاد کند که جزو اسلام نیست، عملش باطل است و کار نیکی نیست. لذا معنای این عبارت، این است که نخستین کسی باشد که به آن، عمل می‌کند؛ مانند همین مرد انصاریسکه کیسه‌ی صدقه‌اش را آورد و باعث تشویق دیگران شد؛ از این‌رو این عبارت، دارای دو جنبه است: یکی همان مفهومی که ذکر شد؛ یعنی انسان، آغازکننده‌ی روشی نیکو باشد که اسلام، پایه‌گذاری کرده است و دوم این‌که، سنت مرده‌ای را زنده کند؛ زیرا سنت‌ در اسلام بر سه گونه است:

اول: سنت یا روش بد که همان بدعت است؛ اگرچه پایه‌گذارش، آن را نیک قلمداد کند؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «كلّ بدعةٍ ضلالةٌ»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۸۶۷ به‌نقل از جابرس] یعنی: «هر بدعتی، گم‌راهی‌ست».

دوم: سنت حسنه یا روش نیک که خود، بر دو نوع است:

نوع اول: این است که سنتی مشروع یا روشی که اصل و ریشه‌ای دینی دارد، ترک شود و سپس کسی، آن را احیا کند. مانند قیام رمضان یا تروایح به صورت جماعت؛ زیرا رسول‌اللهجسه یا چهار شب رمضان، این نماز را با یارانش به صورت جماعت ادا کرد. سپس قیام رمضان به صورت جماعت را ترک نمود و فرمود: «ترسیدم که این نماز، بر شما فرض شود». [ نک: صحیح بخاری، ش: ۹۲۴، ۱۱۲۹) و مسلم، ش: ۷۶۱ به‌نقل از ام‌المؤمنین عایشهل] لذا ادای نماز تراویح یا قیام رمضان، پشت سرِ یک امام، سنتی‌ست که پیامبرجبنا نهاد و فقط از ترس این‌که بر ما فرض شود، آن را ترک کرد؛ از این‌رو در پایان زندگانی پیامبرجو در زمان خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمرب، هر دو یا سه نفر و عده‌ای نیز به‌تنهایی، نماز تراویح می‌خواندند؛ سپس عمرسآن‌ها را پشت سرِ یک امام جمع کرد. عمرسدر واقع، سنتی را که ترک شده بود، زنده کرد.

نوع دوم: این است که انسان، نخستین کسی باشد که به سنت حسنه‌ای عمل می‌کند؛ مانند همین مرد انصاری که پیش از همه، صدقه‌اش را آورد و مردم، از او الگو گرفتند و صدقات خود را آوردند.

برخی از بدعت‌گذارانی که در دین نوآوری می‌کنند، این حدیث را دست‌آویزی قرار داده، اذکار و درودها و حتی نمازهایی پدید می‌آورند که الله متعال هیچ دلیلی بر مشروعیت و درست بودن آن‌ نازل نکرده است؛ تازه آن را «سنت حسنه» می‌نامند! ما، این را قبول نداریم و معتقدیم که هر بدعتی، گم‌راهی‌ست و هیچ بدعتی، حسنه نیست. لذا به مفاهیم دوگانه‌ی حدیث جریرسخوب دقت کنید.

این حدیث، تشویقی بر این است که انسان، سنت‌های ترک‌شده را زنده کند و بیان‌گر این است که هرکس، سنت مرده‌ای را احیا نماید، پاداش آن و پاداش کسانی که به آن عمل کنند، به او می‌رسد. هم‌چنین از پایه‌گذاری و احیای سنت‌های بد، برحذر می‌دارد و این نکته را بیان می‌کند که هرکس روش بدی، پایه‌گذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او می‌رسد. حتی ممکن است این بدعت یا روش بد، در ابتدا خیلی ساده به‌نظر برسد، اما بعدها گسترش یابد. در این حالت نیز گناه همه‌ی کسانی که به این روش عمل کنند، به پایه‌گذار آن می‌رسد. به عنوان مثال: اگر کسی به جواز کار مباحی فتوا دهد که وسیله یا مقدمه‌ای برای انجام کارهای ناجایز و حرام می‌گردد، باید بدین نکته توجه کند که اگر فتوایش زمینه‌ای برای عملی حرام باشد، گناه آن و گناه همه‌ی کسانی که در نتیجه‌ی فتوایش مرتکب چنین عملی می‌شوند، به او می‌رسد. البته اگر عملی مباح باشد و بیم آن نرود که به گناه و معصیت بینجامد، اشکالی ندارد که انسان آن را برای مردم بیان کند؛ به‌ویژه زمانی که مردم چیزی را حرام می‌پندارند، حال آن‌که حرام نیست. در چنین مواردی باید، صورت درست مسأله را برای مردم بیان کنیم؛ اما اگر بیم آن وجود داشته باشد که چنین فتوایی، مردم را به گناه و معصیت می‌کشاند، باید از آن دوری کرد.

***

۱۷۷- وعن ابن مسعودٍسأَنَّ النَّبِيَّجقال: «ليس مِنْ نفْسٍ تُقْتَلُ ظُلمًا إِلاَّ كَانَ عَلَى ابنِ آدمَ الأوَّلِ كِفْلٌ مِنْ دمِهَا لأَنَّهُ كَان أَوَّل مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ». [ صحیح بخاری در چندین مورد؛ از جمله: (۳۳۳۵، ۷۳۲۱)، و صحیح مسلم، ش: ۱۶۷۷] [متفقٌ عليه]

ترجمه: عبدالله بن مسعودسمی‌گوید: پیامبرجفرمود: «هر انسانی که به‌ناحق و مظلومانه کشته شود، نخستین فرزند آدم، در گناه قتلش شریک است؛ زیرا او نخستین کسی بود که قتل و خون‌ریزی را بنا نهاد».

***