۳۰- باب: شفاعت و میانجیگری
الله متعال، میفرماید:
﴿مَّن يَشۡفَعۡ شَفَٰعَةً حَسَنَةٗ يَكُن لَّهُۥ نَصِيبٞ مِّنۡهَاۖ﴾ [النساء : ٨٥]
هر کس واسطهی کار نیکی شود، بهرهای از آن خواهد داشت.
۲۵۱- وعن أَبي موسى الأَشعريس قال: كانَ النَّبيُّج إِذَا أَتَاهُ طالِبُ حاجةٍ أَقْبَلَ عَلَى جُلسائِهِ فقال: «اشْفَعُوا تُؤجَرُوا ويَقْضِي الله عَلَى لِسان نَبِيِّهِ ما أَحبَّ». [متفق عليه] [ صحیح بخاری، ش: (۱۴۳۲، ۶۰۲۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۲۷]
وفي رواية: «مَا شَاءَ».
ترجمه: ابوموسی اشعریسمیگوید: هرگاه نیازمندی که جویای کمک بود، نزد پیامبرجمیآمد، ایشان رو به اصحابِ حاضر در جلسه میفرمود: «(برای رفع نیازش) سفارش کنید تا پاداش بیابید. و الله، آنچه دوست داشته باشد- و به روایتی: آنچه بخواهد- بر زبان پیامبرش جاری میکند».
۲۵۲- وعن ابن عباس رضي الله عنهما في قِصَّة برِيرَةَ وزَوْجِها، قال: قال لَهَا النَّبِيُّج: «لَوْ راجَعْتِه؟» قَالت: يا رَسُولَ الله تأْمُرُنِي؟ قال: «إِنَّما أَشْفعُ». قَالَت: لا حاجة لِي فِيه.[روایت بخاري] [ صحیح بخاری، ش: ۵۲۸۳]
ترجمه: ابنعباسبدر داستان بریره و شوهرش، میگوید: پیامبرجبه بریره فرمود: «چه میشود اگر نزدش بازگردی (و با او زندگی کنی)؟» بریره پرسید: ای رسولخدا! آیا به من دستور میدهید (تا اگر فرمان شماست، اجرا کنم)؟ فرمود: «خیر؛ فقط سفارش و میانجیگری میکنم». بریره گفت: من نیازی به او ندارم.
شرح
مؤلف/، بابی تحت عنوان «شفاعت و میانجیگری» گشوده است. شفاعت، یعنی میانجیگری و سفارش برای دیگران به منظور جلب منفعت یا رفع نیاز و ضرر.
مثال اول: برای شخصی نزد کسی سفارش میکنید که به او در فلانکار کمک کند.
مثال دوم: برای فردی نزد کسی سفارش میکنید که از حق یا طلب خود بگذرد و بدینسان نیازش برطرف شود.
در اینباره میتوانیم به شفاعت و سفارش پیامبرجدربارهی اهل حشر اشاره کنیم که گرفتار غم و اندوه طاقتناپذیر قیامت هستند و در انتظار حساب و کتاب خویش بهسر میبرند؛ پیامبرجسفارش میکند تا حساب و کتاب، آغاز شود. این، شفاعتی برای دفع ضرر است. و اما شفاعت پیامبرجدربارهی بهشتیان تا وارد بهشت شوند، سفارشی برای جلب منفعت میباشد.
ناگفته نماند که منظور مؤلف/، شفاعت یا سفارش و میانجیگری در دنیاست؛ بدینسان که انسان برای شخصی نزد دیگری سفارش کند. فرقی نمیکند که این سفارش یا میانجیگری برای جلب منفعت باشد یا دفع ضرر و زیان.
انواع شفاعت یا سفارش:
نوع اول: میانجیگری یا شفاعت حرام است؛ مانند سفارش کردن دربارهی کسی که جرمش به قاضی رسیده و پس از اثبات جرم، به حد یا مجازاتی شرعی محکوم گردیده است. سفارش کردن برای لغو محکومیت چنین شخصی، حرام است. به عنوان مثال: شخصی مرتکب سرقت میشود و مجازاتش، اینست که دست او را قطع کنند. پس از اینکه قضیه به حاکم، قاضی و یا نمایندهی وی رسید، دیگر، جایز نیست که انسان برای دزد، سفارش نماید که دستش را قطع نکنند. چنین سفارشی، حرام است؛ زیرا پیامبرجبهشدت از این کار، منع فرموده است. چنانکه زنی از «بنیمخزوم» سرقت کرد؛ بدینسان که کالاهایی را بهامانت میگرفت و سپس انکار میکرد. بنیمخزوم، یکی از برجستهترین قبایل عرب بود. وقتی رسولخداجدستور داد که دستِ این زنِ مخزومی را قطع کنند، اسامهسبنا به درخواست نزدیکان این زن، نزد رسولخداجرفت و از ایشان درخواست نمود که این حکم را اجرا نکنند؛ رسولاللهجبه اسامهسفرمود: «آیا دربارهی حکم و قانون خدا، سفارش میکنی؟» آنگاه برخاست و برای مردم سخنرانی نمود؛ پس از حمد و ثنای الله، فرمود: «امتهای پیش از شما (بنیاسرائیل)، از آن جهت به هلاکت رسیدند که وقتی فردِ مشهور و نامداری در میان آنها دزدی میکرد، او را رها میکردند و هرگاه، فردِ ضعیفی، مرتکب سرقت میشد، دستش را قطع مینمودند». سپس سوگند یاد کرد و ادامه داد: «لَوْ أنَّ فَاطِمَة بنت محمد سَرَقَت لَقَطَعْتُ يَدَهَا». [ صحیح بخاری، ش: (۳۴۷۵، ۳۷۳۳، ۴۳۰۴)؛ و مسلم، ش: ۱۶۸۸ بهنقل از امالمؤمنین عایشهل] یعنی: «اگر دخترم، فاطمه دزدی کند، دستش را حتماً قطع میکنم». اگرچه نسب و جایگاه قومی و اجتماعی این زن، بهمراتب پایینتر از جایگاه فاطمهلبود، اما رسولاللهجفرمود: «اگر دخترم، فاطمه مرتکب دزدی میشد، حتماً دستش را قطع میکردم» تا دروازهی سفارش و میانجیگری در اجرای حدود و مجازاتهای شرعی را پس از رسیدن قضایا با حاکم و قاضیِ شرع، ببندد و دیگر کسی به خود اجازه ندهد که در چنین مواردی، سفارش کند.
پیامبرجفرموده است: «مَنْ حَالَتْ شَفَاعَتُهُ دُونَ حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ فَقَدْ ضَادَّ اللَّهَ فِي أَمْرِهِ». [ صحیح است؛ علامه آلبانی/این حدیث را در السلسلة الصحيحة (۴۳۷) صحیح دانسته است] یعنی: «هرکس، شفاعتش مانع از اجرای حد یا مجازاتی از حدود و مقررات الاهی شود، با فرمان الله، مخالفت کرده است». و نیز فرموده است: «إذَا بَلَغْت الحُدودُ السُّلْطَانَ فَلَعَنَ اللَّهُ الشَّافِعَ وَالْمُشَفَّعَ». [ سندش ضعیف است؛ روایت: دارقطنی (۳/۲۰۵)؛ و طبرانی در الأوسط (۲/۳۸۰) بهنقل از زبیرس؛ سندش، منقطع میباشد و نیز یکی از راویانش به نام عبدالرحمن بن ابیزناد، ضعیف است] یعنی: «وقتی حدود (یا جرمهایی که مجازات مشخصی دارند) به امام برسد (و کسی، دربارهی لغو آن سفارش کند)، الله متعال، سفارشکننده و کسی که برای او سفارش میشود، هر دو را از رحمت خود دور میگرداند».
باری، صفوان بن امیه، در مسجد عبای خود را جمع کرد و به صورت بالش، زیرِ سرش گذاشت و خوابید. شخصی، عبایش را دزدید. پیامبرجدستور داد که دستِ سارق را قطع کنند. ببینید که دزدی، چه جرم بزرگیست! وقتی پیامبرجدستور داد که دستِ دزد را قطع کنند، صفوان عرض کرد: ای رسولخدا! من، عبایم را نمیخواهم. گویا دلش به حالِ دزد، سوخت و بدینسان میخواست که دستش را قطع نکنند. پیامبرجفرمود: «هَلاَّ كَانَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَنِي بِهِ؟»[ صحیح است؛ علامه آلبانی/در صحیح ابنماجه (۲۱۰۳) و الإرواء (۲۳۱۷) این روایت را صحیح دانسته است] یعنی اگر قبل از اینکه شکایتش را نزد من بیاوری، از او میگذشتی، دستش قطع نمیشد؛ ولی وقتی چنین مسایلی به حاکم برسد، احکامش حتماً باید اجرا شود و سفارش کردن در چنین مواردی، حرام است.
نوع دوم: سفارش کردن دربارهی فعل یا عملی که حرام است؛ مانند سفارش کردن دربارهی شخصی که به حق برادرش تجاوز کرده است؛ به عنوان مثال: پیشتر از دختری خواستگاری شده است؛ حال فلانکس، نزدتان میآید و میگوید: تو، پدر این دختر را میشناسی و با هم دوست هستید. میخواهم برای من نزدش سفارش کنی تا دخترش را به ازدواج من دربیاورد. حال آنکه این دختر، خواستگار دارد. لذا سفارش کردن در چنین مواردی، جایز نیست. زیرا خواستگاری از زن یا دختری که از او خواستگاری شده است، حرام میباشد و سفارش کردن دربارهی کارهای حرام، تعاون و همکاری در زمینهی گناه و معصیت بهشمار میرود. در صورتی که الله متعال، فرموده است:
﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ﴾[المائدة: ٢]
و با یکدیگر بر نیکی و پرهیزکاری همکاری نمایید و همدیگر را بر انجام گناه و تجاوز یاری نکنید.
مثالی دیگر: شخصی نزدتان میآید و میگوید: میخواهم از فلانی سیگار بخرم؛ قیمتِ پیشنهادی من، این مقدار است و او، حاضر نیست به این قیمت، به من سیگار بدهد. لطفاً برای من سفارش کن که بر سرِ قیمت، با من کنار بیاید. در این مورد نیز سفارش کردن، جایز نیست. زیرا همکاری در زمینهی گناه و معصیت محسوب میشود.
نوع سوم: سفارش کردن دربارهی کارهای مباح میباشد. لذا شفاعت یا سفارش و میانجیگری در چنین مواردی، ایرادی ندارد و اجر و ثواب نیز دارد. به عنوان مثال: شخصی میخواهد خانهای از فلانکس خریداری کند؛ ولی صاحبخانه به قیمتی که خریدار، پیشنهاد کرده است، حاضر به معامله نیست. خریدار نزد شخصِ سومی میرود و از او میخواهد که پیشِ صاحبخانه برای او سفارش کند تا خانهاش را به فلانقیمت، به او بفروشد. ایرادی ندارد که این آقا نزد صاحبخانه برود و از او برای خریدار، تخفیف بخواهد؛ بلکه اگر این کار را انجام دهد، اجر و پاداش مییابد. چنانکه نیازمندی نزد پیامبرجآمد و کمک خواست. رسولاللهجبه اصحابش فرمود: «(برای رفع نیازش) سفارش کنید تا پاداش بیابید. و الله، آنچه دوست داشته باشد- و به روایتی: آنچه بخواهد- بر زبان پیامبرش جاری میکند».
همچنین اگر حقی بر گردنِ کسی دارید و فکر میکنید که اگر از حقّ خود بگذرید، ممکن است آن شخص، در آینده نسبت به شما بیاحترامی کند. لذا ایرادی ندارد که به شخصِ سومی بگویید: در حضور شخصی که مدیون شماست، برای او سفارش کند تا از یکسو نیت خود را در زمینهی گذشتن از حق خود، عملی کنید و از سوی دیگر، شخصی که مدیون شماست دریابد که در حقش نیکی کردهاید و دیگر، به خود اجازهی جسارت و گستاخی ندهد.
در هر حال، سفارش کردن دربارهی کارهایی که حرام نیست، نیکی در حق دیگران بهشمار میرود؛ همانطور که اللهﻷمیفرماید:
﴿مَّن يَشۡفَعۡ شَفَٰعَةً حَسَنَةٗ يَكُن لَّهُۥ نَصِيبٞ مِّنۡهَا﴾[النساء : ٨٥]
هر کس واسطهی کار نیکی شود، بهرهای از آن خواهد داشت.
***