۱۷- باب: وجوب اطاعت از حکم الله و اینکه انسان در برابر این فراخوان یا هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر میشود، چه بگوید
الله متعال میفرماید:
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾[النساء : ٦٥]
خیر؛ سوگند به پروردگارت آنها ایمان ندارند تا آنکه تو را در اختلافاتشان به داوری بخوانند و از داوری تو دلگیر نشوند و کاملا تسلیم باشند.
و میفرماید:
﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥١﴾[النور : ٥١]
گفتار مؤمنان در آن هنگام که به سوی الله و پیامبرش فراخوانده میشوند تا در میانشان حکم کند، تنها این است که میگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم. و آنان رستگارند.
یکی از احادیثی که در این باب وجود دارد، حدیث ابوهریرهساست که در ابتدای باب قبلی، ذکر شد. [ نک: همین کتاب، حدیث شمارهی ۱۶۰]
۱۷۲- عن أَبِي هريرةسقال: لَمَّا نَزَلَتْ عَلَى رسولِ الله ج: ﴿لِّلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ ﴾[البقرة: ٢٨٤] [اشْتَدَّ ذلكَ عَلَى أَصْحابِ رسول الله ج، فأَتوْا رسول الله جثُمَّ برَكُوا عَلَى الرُّكَب فَقالُوا: أَيْ رسولَ الله كُلِّفَنَا مِنَ الأَعمالِ مَا نُطِيق: الصَّلاَةَ وَالْجِهادَ وَالصِّيام وَالصَّدقةَ، وَقَدَ أُنْزلتْ عليْكَ هَذِهِ الآيَةُ وَلا نُطِيقُهَا. قالَ رسولُ الله ج: «أَتُريدُونَ أَنْ تَقُولوا كَمَا قَالَ أَهْلُ الْكِتابَين مِنْ قَبْلكُم: سَمِعْنَا وَعصينَا؟ بَلْ قُولوا: ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾[البقرة: ٢٨٥] ». فَلَمَّا اقْتَرَأَهَا الْقَوم، وَذَلقَتْ بِهَا أَلْسِنتهُم، أَنَزلَ الله تَعَالَى في إِثْرهَا: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾ فَلَمَّا فعَلُوا ذلك نَسَخَهَا الله تَعَالَى، فَأَنْزَلَ اللهﻷ: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ﴾قال: نَعَمْ ﴿رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ﴾قَالَ: نعَمْ ﴿رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ﴾قال: نَعَمْ ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾قال: نعَم. [روایت مسلم] [ صحیح مسلم، ش: ۱۲۵]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: این آیه بر رسولاللهجنازل شد:
﴿لِّلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُ﴾[البقرة: ٢٨٤]
آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ الله میباشد. و اگر آنچه را در درونتان دارید، آشکار کنید و یا پنهان نمایید، الله همه را به حسابتان می-آورد.
[ابوهریرهسمیافزاید:] این مسأله، بر اصحاب رسولاللهجسخت و دشوار بود. لذا نزد پیامبرجآمدند و به زانو افتادند و گفتند: ای رسولخدا! ما به اعمالی مانند نماز، جهاد، روزه و زکات مکلّف شدهایم که طاقتش را داریم؛ اما اینک آیهای بر شما نازل گردیده که تاب آن را نداریم. رسولاللهجفرمود: آیا شما هم میخواهید همان سخنی را بگویید که پیش از شما، اهل تورات و انجیل گفتند؟ (آیا میخواهید بگویید): شنیدیم و نافرمانی کردیم؟ بلکه شما بگویید: ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾یعنی: فرمان پروردگار را شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! ما خواهان آمرزش تو هستیم و بازگشت به سوی توست. وقتی صحابهشاین دعا را خواندند و زبانهایشان به آن عادت کرد، الله متعال این آیه را در پی آن نازل فرمود:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ ٢٨٥﴾[البقرة: ٢٨٥]
پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش به او نازل شده است، ایمان دارد و نیز مؤمنان؛ همگی به الله و فرشتگانش، و به کتابها و پیامبرانش ایمان داشته، (میگویند:) میان هیچیک از فرستادگانش فرق نمیگذاریم (و به همه ایمان داریم)؛ فرمان پروردگار را شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! ما خواهان آمرزش تو هستیم و بازگشت به سوی توست.
وقتی چنین کردند، الله متعال، آیهی قبل [آیهی ۲۸۴] را منسوخ کرد و این آیه را نازل فرمود:
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٢٨٦﴾[البقرة: ٢٨٦]
الله، هیچکس را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیدهد. هر عمل نیکی که انسان انجام دهد، به نفع اوست و هر عمل بدی که مرتکب شود، به ضررش میباشد. پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! بر ما آنچنان تکالیف دشواری قرار نده که بر امتهای پیش از ما نهادی. پروردگارا! تکالیف و مصائبی که طاقتش را نداریم، بر دوشمان قرار مده و از ما در گذر و ما را ببخش و بر ما رحم بفرما. تو، یار و یاورمان هستی؛ پس ما را بر کافران پیروز بگردان.
(وقتی بنده، هر یک از این دعاها را میخواند) الله متعال میفرماید: بله؛ (یعنی پذیرفتم و دیگر، او را بهخاطر وسوسههایی که در دلش خطور میکند، محاسبه نمیفرماید).
شرح
مؤلف/بابی تحت عنوان «وجوب اطاعت از حکمِ الله» گشوده و سپس دو آیه در این باب ذکر کرده است که پیشتر دربارهی آن، سخن گفتیم. آنگاه حدیثی بدین مضمون از ابوهریرهسنقل کرده که آیهی ۲۸۴ سورهی «بقره» نازل شد و در آن، آمده بود: «اگر آنچه را در درونتان دارید، آشکار و یا پنهان نمایید، الله، همه را به حسابتان منظور میکند». این مسأله بر صحابهشسخت و دشوار تمام شد؛ زیرا وسوسههای درونی انسان، پایانی ندارد و چه بسا شیطان، وسوسههای عجیبی در دل انسان میاندازد که پارهای از آنها دربارهی مسایل دنیویست و برخی هم دربارهی مسایل اخروی و دینی؛ برخی از این وسوسهها، جنبهی شخصی و جسمی و روانی دارد و برخی هم در رابطه با مسایل مالیست. در هر حال، شیطان، وسوسههای فراوانی در دل انسان میاندازد. اللهﻷفرموده است:
﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ﴾[البقرة: ٢٨٤]
و اگر آنچه را در درونتان دارید، آشکار کنید و یا پنهان نمایید، الله همه را به حسابتان میآورد.
صحابهشنزد رسولاللهجرفتند و به زانو افتادند؛ زیرا این مسأله، برای آنها خیلی دشوار بود و وقتی انسان، با مشکل سخت و دشواری روبهرو میشود، به زانو درمیآید. گفتند: ای رسولخدا! ما طاقت دستورهایی مانند نماز، روزه، زکات و جهاد را داریم، اما آنچه در این آیه ذکر شده، از توان ما خارج است و تابش را نداریم؛ زیرا هیچکس نمیتواند خود را از وسوسههای درونی دور کند و اگر الله متعال، وسوسههای درونی انسان را محاسبه کند، شکی در هلاکت انسان نخواهد بود.
رسولاللهجفرمود: «آیا میخواهید شما نیز مانند اهل تورات و انجیل بگویید: فرمان پروردگار را شنیدیم و نافرمانی کردیم؟» اهل تورات، همان یهودیان و اهل انجیل، همان نصرانیها هستند. تورات، بزرگترین و برترین کتاب آسمانی پس از قرآن کریم بهشمار میرفت و انجیل، کاملکنندهی تورات بود. یهودیها و نصرانیها از پیامبرانشان نافرمانی کردند و گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم؛ آیا شما هم میخواهید همانند آنها باشید؟ شما همانند آنان عمل نکنید؛ «بلکه بگویید: فرمان پروردگار را شنیدیم و اطاعت کردیم؛ پروردگارا! خواهان آمرزش تو هستیم و بازگشت، به سوی توست». لذا هر مسلمانی همینکه فرمان الله را میشنود، باید بگوید: «شنیدم و اطاعت میکنم» و در حد توان خود، به فرمان الاهی عمل نماید؛ زیرا الله متعال، هیچکس را بیش از حد توانش، تکلیف نمیدهد.
گاه برخی از مردم میپرسند: پیامبرجچنین دستوری داده است؛ آیا این عمل، واجب است یا سنت؟ حال آنکه اگر عملی که پیامبرجبه انجام آن دستور داده، واجب باشد و ما به انجام آن بپردازیم، تکلیف خود را ادا کردهایم و اگر سنت یا مستحب باشد، به خیر فراوانی دست یافتهایم و مستحق اجر و پاداش هستیم. لذا نباید بهخاطر ناآگاهی از اینکه این عمل، واجب است یا مستحب، در انجام آن کوتاهی یا درنگ کنیم. فقط آدمهای تنبل یا کسانی، چنین رویهای دارند که به خیر و نیکی، بیرغبتند؛ اما آدمی که مشتاق خیر و نیکیست و میخواهد به نیکیهای بیشتری دست یابد، همینکه فرمان الله و پیامبرش را میشنود، دست بهکار میشود و به فرمان الله و رسولش، عمل مینماید و فرصتش را صرف این پرسش نمیکند که این عمل، واجب است یا مستحب؟ از اینرو سراغ نداریم که صحابهشدستوری از رسولاللهجبشنوند و بگویند که آیا این عمل، واجب است یا مستحب؟ ما که چنین چیزی از صحابهشسراغ نداریم؛ بلکه آنها میگفتند: شنیدیم و فرمان بردیم. و بیدرنگ به فرمان رسول اللهجعمل میکردند.
هیچکس نمیتواند عملی را بدون دلیل، واجب یا مستحب بداند و همینکه عالم معتبری بگوید: رسولاللهجچنین فرموده است، حجت بر انسان تمام میشود. دیدیم که ابنعمرببه فرزندش بلال/، یادآوری کرد که پیامبرجفرموده است: «زنان را از رفتن به مسجد منع نکنید؛ اما بلال، با توجه به عوض شدن اوضاع مردم پس از وفات پیامبرجگفت: «ولی ما آنها را از رفتن به مسجد بازمیداریم». لذا ابنعمربسخت برآشفت و به فرزندش دشنام گفت و فرمود: «من برای تو حدیث پیامبرجرا بیان میکنم و تو سوگند یاد میکنی که زنان را از رفتن به مسجد، بازمیداری؟» و سپس تا پایان عمرش با او صحبت نکرد. [ چنین بهنظر میرسد که قصد بلال بن عبدالله بن عمرشرد کردن حدیث پیامبرجنبوده است؛ زیرا او، این حدیث را مقیّد به نبودِ فتنه میدانست. اما سختگیری ابنعمرسو واکنش شدید وی در برابر فرزندش، برای این بود که راه خودرأیی را در برابر نصوص شرعی ببندد؛ زیرا خودرأیی در برابر نصوص، انسان را بهتدریج از دین دور میگرداند]
چنین مسایلی بیانگر این است که صحابهشدستورهای الله و رسولش را گرامی میداشتند؛ ولی ما خود را سرگرم این میکنیم که آیا این امر، واجب است یا مستحب و یا این نهی، برای تحریم است یا برای کراهت؟ البته اگر مسألهای پیش بیاید و مرتکب عمل ممنوعی شویم، باید بپرسیم که آن عمل، حرام بوده است یا مکروه تا در صورتی که ارتکاب آن، گناه نباشد، آرامش بیابیم و اگر گناه باشد، توبه و استغفار کنیم؛ اما در رابطه با کارهای توجیهی و رهنمودهای نبوی، نباید به پرسوجو دربارهی استحباب یا وجوب آن مشغول شویم و از عمل کردن به آن، بازبمانیم. چنانکه صحابهشدر برابر رهنمودهای نبوی چنین رویکردی داشتند؛ آنها به فرمان پیامبرجعمل میکردند و از آنچه که منع میفرمود، دوری مینمودند. در هر حال، به شما مژده میدهم که رسولاللهجفرموده است: «إِنَّ الله تَجَاوَزَ عَنْ أُمَّتِي مَا حدّثَتْ بِهِ أنفُسُهَا مَا لَمْ تَعْمَلْ أَوْ تَتَكَلَّمْ»؛ [ صحیح بخاری، ش: (۲۵۲۸، ۵۲۶۹،۶۶۶۴)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۲۷ بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «الله، وسوسههایی را که در دل امت من خطور میکند، معاف فرموده است؛ البته تا زمانی که این وسوسهها را عملی نکنند یا سخنی دربارهی آن، به میان نیاورند». الحمدلله که الله، بر ما سخت نگرفته و وسوسههایی را که در دل میآید و انسان، بدان عمل نمی کند یا دربارهاش سخن نمیگوید، معاف فرموده است؛ هرچند این وسوسهها به بزرگی کوهها باشد. پروردگارا! تو را شکر.
باری تعدادی از صحابهشعرض کردند: گاه، چیزهایی در دلهای ما میگذرد که اگر ذغال و خاکستر شویم، برای ما بهتر است که دربارهاش سخن بگوییم؛ یعنی به زبان آوردن آن، برای ما بسیار سنگین و دشوار است. رسولاللهجفرمود: «ذَاكَ صَرِيحُ الإِيمَانِ»؛ [ صحیح مسلم، ش: ۱۳۲ بهنقل از ابوهریرهس] یعنی: «این، ایمان ناب و خالص است». زیرا شیطان، چنین وسوسههایی در دلهای فاسد و خراب نمیاندازد؛ بلکه این وسوسهها را در قلب پاک هر مؤمن مخلصی میاندازد تا آن را خراب کند. چنانکه به ابنعباس یا ابنمسعودشگفتند: یهودیان وقتی نماز میخوانند، وسوسه نمیشوند! فرمود: شیطان، با قلب خراب چهکار دارد؟ یهودیها، کافرند و دلهایشان، خراب و فاسد است و از اینرو شیطان، آنها را در نمازشان وسوسه نمیکند؛ زیرا نمازشان، از اساس، باطل است. شیطان، مسلمانی را وسوسه مینماید که نمازش، درست و صحیح است تا آن را خراب کند؛ اما الحمدلله که محمد مصطفیجبه عنوان طبیب دلها، درمان این بیماری را برای ما بیان نموده و فرموده است که باید در چنین حالتی، به الله پناه ببریم و اصلاً به وسوسههای درونی توجه نکنیم. لذا وقتی دچار وسوسههای شیطانی میشوید، بگویید: «أعوذ باللَّهِ مِنَ الشّیطانِ الرَّجیمِ»و به هیچ عنوان به وسوسهها توجه نکنید؛ زیرا همینکه شیطان ببیند هیچ راهی برای خراب کردن این قلب پاک و آکنده از ایمان ندارد، خوار و زبون عقبنشینی میکند و بازمیگردد.
صحابهشمطابق رهنمود رسولاللهجگفتند: ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾یعنی: «فرمان پروردگار را شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! ما خواهان آمرزش تو هستیم و بازگشت به سوی توست». وقتی صحابهشاین دعا را خواندند و زبانهایشان به آن عادت کرد، الله متعال، این آیه را در پی آن نازل فرمود:
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡ﴾[البقرة: ٢٨٦]
الله، هیچکس را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیدهد. هر عمل نیکی که انسان انجام دهد، به نفع اوست و هر عمل بدی که مرتکب شود، به ضررش میباشد.
لذا الله متعال، به انسان تکلیفی نمیدهد که از تاب و توان او خارج باشد؛ مانند وسوسههایی که در دل انسان، خطور میکند. وسوسههایی که در دل انسان میآید، دست خودش نیست؛ از اینرو اگر انسان، به آن توجه نکند و وسوسههای درونی خود را عملی نسازد، هیچ گناهی بر او نخواهد بود؛ زیرا جلوگیری از پیدایش این وسوسهها، در توان انسان نیست و الله متعال فرموده است:
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾[البقرة: ٢٨٦]
الله، هیچکس را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیدهد.
گاه، شیطان وسوسههای عجیب و بزرگی در دل انسان میاندازد؛ اما اگر انسان به آن اهمیت ندهد و از شرّ شیطان، به الله پناه ببرد و بگوید: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَا﴾[ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مؤاخذه مکن.)] الله متعال، میفرماید: بله؛ اگر فراموش کنید یا به خطا بروید، شما را مؤاخذه نمیکنم.﴿رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ﴾[ پروردگارا! بر ما آنچنان تکالیف دشواری قرار نده که بر امتهای پیش از ما نهادی.)] الله متعال میفرماید: بله. و دعای بندهاش را میپذیرد.
اللهﻷدر توصیف پیامبرش، محمد مصطفیجفرموده است:
﴿وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ﴾[الأعراف: ١٥٧]
و تکالیف سنگین و قید و بندهایی را که بر عهدهی آنان بود، از آنان رفع میکند.
﴿رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ﴾[ پروردگارا! تکالیف و مصايبی که طاقتش را نداریم، بر دوشمان قرار مده.)] از اینرو اللهﻷدر شریعتش، دستورهایی نمیدهد که از تاب و توان انسان خارج است؛ بلکه اگر از انجام تکلیفی شرعی عاجز باشیم، باید به حکم جایگزین، یعنی حکمی که در عوض آن قرار دارد، عمل کنیم و اگر جایگزینی برای آن وجود نداشت، آن حکم از انسان ساقط میشود. اینجاست که الله متعال میفرماید: بله؛ یعنی درخواست شما را قبول کردم و بر شما تکالیف دشواری قرار نمیدهم که طاقتش را ندارید. ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾[ و از ما در گذر و ما را ببخش و بر ما رحم بفرما. تو، یار و یاورمان هستی؛ پس ما را بر کافران پیروز بگردان.)] در این دعا، سه درخواست وجود دارد: از ما درگذر، ما را ببخش، و بر ما رحم بفرما. و هریک مفهوم خاص خودش را دارد؛ ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا﴾> یعنی: از کوتاهیهای ما در انجام وظایف شرعی درگذر؛ ﴿وَٱغۡفِرۡ لَنَا﴾گناهان ما را ببخش ﴿وَٱرۡحَمۡنَآ﴾و توفیقمان ده که کار شایسته انجام دهیم. انسان، گاه در انجام وظایف شرعی خویش کوتاهی می كند و گاه مرتکب اعمال حرام میشود؛ لذا اگر عملِ واجبی را ترک کند، باید بگوید: ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا﴾ یعنی: «از کوتاهی ما در انجام واجبات، درگذر». و اگر مرتکب عمل حرامی شود، میگوید: ﴿وَٱغۡفِرۡ لَنَا﴾یعنی: «گناهان ما را ببخش». یا توفیق کار نیک و استقامت بر آن را از الله متعال درخواست میکند و میگوید: ﴿وَٱرۡحَمۡنَآ﴾.
﴿أَنتَ مَوۡلَىٰنَا﴾یعنی: تو یاور، کارساز و متولی امور ما در دنیا و آخرت هستی. ﴿فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾: پس ما را بر کافران، پیروز بگردان. در نگاه اول به این آیه، چنین برداشت میشود که منظور از کافران، فقط دشمنانِ مسلمانان هستند؛ حال آنکه مفهوم این آیه، گستردهتر است و شیطان نیز در این مفهوم میگنجد. زیرا شیطان، رأس کفر و سرآمد کافران است.
از این آیهها، چنین برداشت میکنیم که الله متعال، تکالیفی که طاقتش را نداریم، به ما نمیدهد؛ بلکه فقط تکالیفی به ما میدهد که توانش را داریم؛ از اینرو وسوسههایی که در دل ما ایجاد میشود، هیچ زیانی برای ما نخواهد داشت؛ البته به شرطی که به وسوسههای درونی خود، توجه نکنیم و آنها را عملی نسازیم.
***