پرتوی از پیام پیامبر- ترجمه زاد الطالبین

فهرست کتاب

اَلْـجُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ اَلْـمَدْخُولُ عَلَیْها الألفُ و اللّام
جمله‌ی اسمیّه که بر آن الف و لام [تعریف] وارد شده باشد

اَلْـجُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ اَلْـمَدْخُولُ عَلَیْها الألفُ و اللّام
جمله‌ی اسمیّه که بر آن الف و لام [تعریف] وارد شده باشد

(۲) «اَلدِّیْنُ اَلنَّصِیْحَةُ.»

۲- «اوج دین‌باوری و دین‌داری، دلسوزی و خیرخواهی است. (خیرخواهی برای ایمان و باور به خدا و تبلیغ کتاب خدا، و پیروی از رسول گرامی اسلام جو تذّکر و یادآوری به مسلمانان، و اقتداء و تأسی به مجتهدان و راهنمایی و نصیحت توده‌ی مردم).»

[این حدیث را بخاری در «کتاب الایمان»، و مسلم در باب «بیان ان‌الدین النصیحة» روایت کرده‌اند.]

(۳) «اَلْـمَجالِسُ بِالْاَمانَةِ.»

۳- «آنچه در مجالس و محافل می‌گذرد، امانت است (و نباید آن را اِفشاء و شایع کرد.)»

[این حدیث را ابوداود در «کتاب الادب»، باب «نقل الحدیث» روایت کرده است.]

(۴) «اَلدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ.»

۴- «دعا، جان و روح عبادت و پرستش خدا است.»

[این حدیث را ترمذی در اوائل کتاب «الدعوات» روایت کرده است.]

(۵) «اَلْـحَیاءُ شُعْبَةُ مِّنَ الْاِیْمانِ.»

۵- «حیا و آزرم، شعبه‌ای از ایمان است (و از حیا و آزرم، جز نیکی نمی‌آیید)».

[این حدیث را بخاری در باب «امور الایمان»، و مسلم روایت کرده‌اند.]

(۶) «اَلْـمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»

۶- «هر شخص، همواره با کسی است که دوستش می‌دارد.»

[این حدیث را بخاری در کتاب «الادب»، و مسلم در «ابواب البرّ و الصلة» روایت کرده‌اند.]

(۷) «اَلْـخَمْرُ جُمّاعُ الْاِثْمِ.»

۷- «(از شراب بپرهیزید؛ زیرا که) آن، سرآغاز و سرمنشأ هر گناه و بدی است (و از گناه آن، گناهانی دیگر پیدا می‌شوند.)».

[این حدیث، در مُصنّف ابن ابی شیبة روایت شده است.]

(۸) «اَلْأَناةُ مِنَ اللهِ، وَالْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطانِ.»

۸- «سنجیده کاری و آرامش و تأنّی و طُمأنینه، از ناحیه‌ی خداوند بلندمرتبه و شتاب و عجله، از سوی شیطان است.»

[این حدیث را ترمذی، در باب «ماجاء فی التأنّی و العجلة» روایت کرده است.]

(۹) «اَلْـمُؤْمِنُ غِرٌّ كَرِیْمٌ، وَالْفاجِرُ خَبٌّ لَئِیْمٌ.»

۹- «انسان با ایمان و حقگرا، با شرافت است و بزرگ‌منش؛ و انسان بداندیش، بدکردار و نیرنگ‌باز و فرومایه و پست است.»

[این حدیث را احمد، در مُسندش و ترمذی، در باب «ماجاء فی البخل» روایت کرده‌اند.]

(۱۰) «اَلظُّلْمُ ظُلُماتٌ یَّوْمَ الْقِیامَةِ.»

۱۰- «ستم کردن در این جهان، در روز رستاخیز، مایه‌ی بسی تاریکی‌ها است.»

[این حدیث را مسلم در کتاب «الزهد و الرقاق» روایت کرده است.]

(۱۱) «اَلْبادِیءُ بِالسَّلامِ بَرِیْءٌ مِّنَ الْكِبْرِ.»

۱۱- «آغازگر سلام و درود، از کبر و غرور و خودبزرگ‌بینی و خودمحوری، بیگانه است».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(۱۲) «اَلدُّنْیا سِجْنُ الْـمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكافِرِ.»

۱۲- «دنیا، زندان انسان با ایمان است و بهشتِ انسان کفرگرا و حق‌ناپذیر».

[این حدیث را مسلم در کتاب «الزهد و الرقاق» روایت کرده است.]

(۱۳) «اَلطُّهُوْرُ شَطْرُ الْاِیْمانِ.»

۱۳- «طهارت و پاکیزگی، بخش مهمی از ایمان است».

[این حدیث را مسلم در باب «فضل الوضوء» روایت کرده است.]

(۱۴) «اَلْیَدُ الْعُلْیا خُیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلی.»

۱۴- «دست بالا (صدقه‌دهنده و دَهش کننده)، بهتر از دست پایین (صدقه‌گیرنده و گیرنده‌ی بخشش) است».

[این حدیث را مسلم در باب «بیان ان‌الید العلیا خیر من الید السفلی» روایت کرده است.]

(۱۵) «اَلْـجَرَسُ مَزا مِیْرُ الشَّیْطانِ.»

۱۵- «زنگ، از نغمه‌های شیطان است».

[این حدیث را مسلم در باب «کراهیة الکلب و الجرس فی السفر» روایت کرده است.]

(۱۶) «اَلطّاعِمُ الشّاكِرُ كَالصّائِمِ الصّابِرِ.»

۱۶- «غذاخورنده‌ی شکرگزار، به سان روزه‌دار بردبار و شکیبا است».

[این حدیث را دارمی در کتاب «الاطمعة» و ترمذی با لفظ «الطاعم الشاکر بمنزلة الصائم الصابر» روایت کرده‌اند.]

(۱۷) «اَلتائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لّاذَنْبَ لَهُ.»

۱۷- «کسی که از گناه توبه کند، چنان است که مرتکب گناهی نشده است؛ (یعنی بازگشت‌کننده‌ی از قانون شکنی و گناه، به سوی خدا و برای جبران و اصلاح، به سان کسی است که گناه نکرده است.)»

[این حدیث را ابن ماجه در باب «ذکر التوبة» روایت کرده است.]

(۱۸) «اَلسِّواكُ مَطْهَرَةٌ لِّلْفَمِ وَ مَرْضاتٌ لِّلرَّبِّ.»

۱۸- «مسواک نمودن، باعث پاکیزگی دهان و خشنودی پروردگار است».

[این حدیث را بخاری در باب «السواک الرطب و الیابس» روایت کرده است.]

(۱۹) «اَلْغِیْبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنا.»

۱۹- «(گناه) غیبت نمودن (برادر مسلمان)، از (گناه) زنا، سخت‌تر است.»

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کرده‌اند.]

(۲۰) «اَلْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَّكَ أَوْ عَلَیْكَ.»

۲۰- «قرآن، دلیل و حجّتی به سود یا به زیان تو می‌باشد؛ (یعنی اگر ارتباط تو با قرآن، توأم با اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل باشد، قرآن برایت در روز رستاخیز شاهد و دلیلی سودمند خواهد بود؛ و اگر چنان‌چه ارتباط تو برخلاف این باشد، شهادت آن برخلاف و به ضرر و زیان تو خواهد بود.)»

[این حدیث را مسلم در باب «فضل الوضوء» روایت کرده است.]

(۲۱) «اَلنِّساءُ حَبائِلُ الشَّیْطانِ.»

۲۱- «زنان، ابزار شیطان (برای اغواء و گمراه نمودن مردان و به دام افکندن آن‌ها) می‌باشند.»

[این حدیث، در «مصنّف ابن ابی شیبة» روایت شده است.]

(۲۲) «اَلْاِقْتِصادُ فِیْ النَّفَقَةِ نِصْفُ الْـمَعِیْشَةِ؛ وَالتَّوَدُّدُ اِلَی النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ؛ وَ حُسنُ السُّؤالِ، نِصْفُ الْعِلْمِ».

۲۲- «میانه‌روی در هزینه کردن، نیمی از هزینه‌ی زندگی است، و دوستی با مردم، نیمی از خرد، و زیبا طرح کردن پرسش، نیمی از دانش است».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کرده‌اند.]

(۲۳) «اَلْكَیِّسُ مَنْ دانَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِما بَعْدَ الْـمَوْت،ِ وَالْعاجِزُ مَن أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَواها وَ تَمَنّی عَلَی اللهِ.»

۲۳- «آدم هوشمند و زیرک، کسی است که بر خود مسلّط باشد و در این جهان، برای جهان پس از مرگ، کار و تلاش کند؛ و آدم ناتوان، کسی است که هوای دل خود را پیروی نماید و از بارگاه خدا، برآمدن آرزوها را آرزو کند».

[این حدیث را ترمذی در «ابواب صفة القیامة»، و ابن ماجه در باب «ذکر الموت و الاستعداد له» روایت کرده‌اند.]

(۲۴) «اَلْـمُؤْمِنُ مَأْلَفٌ وَّ لاخَیْرَ فِیْمَنْ لّا یَأْلَفُ وَ لا یُؤْلَفُ.»

۲۴- «انسان با ایمان و حقگرا، می‌جوشد و اُنس و اُلفت می‌گیرد؛ و کسی که اُنس و اُلفت نگیرد و نپذیرد، در او، هیچ نیکی و خوبی نیست».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(۲۵) «اَلْغِناءُ یُنْبِتُ النِّفاقَ فِیْ الْقَلْبِ كَما یُنْبِتُ الْـماءُ الزَّرْعَ.»

۲۵- «ساز و آواز طَرَب انگیز، نفاق را در دل می‌رویاند، همان سان که آب، کشت و زَرع را (از دلِ خاک) می‌رویاند.»

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان»، و ابوداود روایت کرده‌اند.]

(۲۶) «اَلتُّجّارُ یُحْشَرُوْنَ یَوْمَ الْقِیامَةِ فُجّاراً اِلّا مَنِ اتّقی وَبَرَّ وَ صَدَقَ.»

۲۶- «تاجران و بازرگانان، در روز رستاخیز همچون فاجران و تبهکاران زنده و حَشر می‌شوند؛ مگر آنانی که از خدا پروا کنند و بترسند و نیکوکار و درستکار (صادق و راستگو) باشند.»

[این حدیث را دارمی، ترمذی در باب «ماجاء فی التجار...» و طبرانی در «معجم الکبیر» روایت کرده‌اند.]

(۲۷) «اَلتّاجِرُ الصَّدُوْقُ الْأَمِیْنُ مَعَ النَّبِیِّیْنَ وَ الصِّدِّیْقِیْنَ وَ الشُّهَداءِ.»

۲۷- «بازرگان و تاجر راست‌گو و درستکار، با پیامبران و راستی پیشگان و شهیدانِ راه عدالت و آزادی است».

[این حدیث را ترمذی، و دارمی در باب «فی التاجر الصدوق» روایت کرده‌اند.]

(۲۸) «آیَةُ الْـمُنافِقِ ثَلاثٌ: اِذا حَدَّثَ كَذَبَ، وَ اِذا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَ اِذَا اؤْتُمِنَ خانَ.»

۲۸- «نشان انسان دورو و نفاق‌گرا، سه چیز است: هنگامی که سخن گوید، دروغ می‌بافد و هنگامی که وعده دهد، خلاف می‌کند و هنگامی که امینش شمارند، خیانت می‌کند.»

[این حدیث را بخاری در باب «علامة المنافق» روایت کرده است.]

(۲۹) «اَلْكَبائِرُ: اَلْاِشْراكُ بِاللهِ، وَعُقُوْقُ الْوالِدَیْنِ، وَ قَتْلُ النَّفْسِ، وَالْیَمِیْنُ الْغُمُوْسُ.»

۲۹- «سهمگین‌ترین گناهان بزرگ، عبارتند از: قراردادن شریک و انباز برای خداوندِ (بی‌همتا و بی‌همگون و یکتا و یگانه)؛ نافرمانی و بی‌احترامی به پدر و مادر؛ کشتن انسان (بی‌گناه و به ناحق)؛ و سوگند غموس».

سوگند غموس: عبارت است از: سوگند خوردن قصدی و به عمد، بر وقوع امری در گذشته یا حال که واقع نشده باشد؛ یعنی اگر کسی بر وقوع امری در گذشته، دیده و دانسته و به عمد و به دروغ سوگند بخورد، به آن در اصطلاح صاحب‌نظران فقهی، «سوگند غموس» می‌گویند. مانند این که: کسی کاری کرده باشد و می‌داند که او این کار را انجام داده است و با این وجود، دیده و دانسته سوگند می‌خورد که من این کار را مرتکب نشده‌ام؛ در نزد امام ابوحنیفه، سوگند غموس، کفاره‌ای ندارد؛ زیرا سزای چنین سوگندی، فقط فرو غلتیدن و غوطه‌ور شدن در آتش سوزان دوزخ است، چنان‌که از نام آن پیدا است؛ چرا که انسان را در وبال گناه، غوطه‌ور و غرق می‌سازد؛ البته توبه و استغفار از چنین سوگندی لازم و ضروری می‌باشد.]

[این حدیث را بخاری در باب «الیمین الغموس» روایت کرده است]

(۳۰) «اَلْبِرُّ حُسْنُ الْخـُلْقِ، وَالْاِثْمُ ماحاكَ فِیْ صَدْرِكَ، وَ كَرِهْتَ أَنْ یَّطَّلِعَ عَلَیْهِ النّاسُ.»

۳۰- «نیکوکاری، عبارت از منش نیکو و خوش اخلاقی است و گناه، آن چیزی است که در سینه‌ات جای گیرد؛ (یعنی در دلت شک و تردید ایجاد کند) و ناپسند داری که مردم از آن، آگاه و باخبر گردند.»

[این حدیث را مسلم در باب «تفسیر البرّ و الاثم» روایت کرده است.]

(۳۱) «اَلْـخَلْقُ عَیالُ اللهِ، فَأَحَبُّ الْـخَلْقِ اِلَی اللهِ مَنْ أَحْسَنَ اِلی عَیالِهِ.»

۳۱- «تمام مخلوقات و موجودات، عیال و ریزه‌خواران خداوند هستند؛ از این رو، بهترین و برترین مخلوقات و موجودات به بارگاه خداوند بلندمرتبه، کسی است که با عیال خداوند بلندمرتبه، رفتار و برخورد خوبی داشته باشد».

(عیال انسان، به کسانی گفته می‌شود که کفالت و سرپرستی آن‌ها بر عهده‌ی وی باشد؛ و بدون تردید از این لحاظ، تمام مخلوقات و موجودات، عیال خداوندند و او پروردگار و روزی‌رسان همه‌ی مخلوقات است؛ از این جهت، هر کس با مخلوقات و آفریده‌های خداوند، رفتار خوب داشته باشد، مستحق محبّت و عطوفت خداوند قرار خواهد گرفت.)

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کرده‌اند.]

(۳۲) «اَلْـمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْـمُسْلِمُوْنَ مِنْ لِّسانِهِ وَیَدِهِ.»

۳۲- «مسلمان راستین، آن کسی است که دیگر مسلمانان از دست و زبان او، احساس امنیّت کنند.»

[این حدیث را بخاری در «کتاب الایمان» ، مسلم، بیهقی، ترمذی و نسایی روایت کرده‌اند.]

(۳۳) وَالْـمُؤْمِنُ مَنْ أمَنَهُ النّاسُ عَلی دِمائِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ. وَالْـمُجاهِدُ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ فِیْ طاعَةِ اللهِ. وَالْـمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الْـخَطایا وَ الذُّنُوْبَ.»

۳۳- «مؤمن راستین، آن کسی است که مردمان، او را بر خون (جان) و دارایی خویش،‌ امین شمارند؛ و جهادگر راستین و حقیقی، آن است که با خواسته‌های ناروای خود، در راه فرمانبرداری از خدا، مبارزه و پیکار نماید؛ و مهاجر راستین، کسی است که (به هجرت ظاهری اکتفا و بسنده نکند، بلکه) از هر چیزی که خداوند از گناهان و معاصی، نهی فرموده است، دوری گزیند».

[این حدیث را ترمذی، طبرانی در «معجم الکبیر» و احمد در «مُسنَد» روایت کرده‌اند.]

(۳۴) «اَلْبَیِّنَةُ عَلَی الْـمُدَّعِیْ وَ الْیَمِیْنُ عَلَی الْـمُدَّعی عَلَیْهِ.»

۳۴- «ارایه‌ی دلیل و مدرک، بر عهده‌ی مُدَّعِی (ادّعاکننده)، و سوگندخوردن،‌ برعهده‌ی مُدَّعی عَلَیه است.»

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است.]

(۳۵) «اَلْـمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْـمُؤْمِنِ، وَ الْـمُؤْمِنُ أَخُوْ الْـمُؤْمِنِ، یَكُفُّ عَنْهُ ضَیْعَتَهُ وَ یَحُوْطُهُ مِنْ وِّرائِهِ.»

۳۵- «انسان با ایمان، آیینه‌ی دیگر مؤمنان و حقگرایان است؛ (پس اگر چیزی ناپسند در آن‌ها دید، باید آن را بزداید؛) و فرد حقگرا و با ایمان، برادر انسان با ایمان و قانون‌گرا است؛ از این رو، باید ضرر و زیان را از او دفع کند (و نباید دلسوزی و خیرخواهی او را وانهد، بلکه) از پشت سرش، دلسوز و مراقب او باشد و از او حفاظت و صیانت و حمایت و پشتیبانی نماید.»

(خاصیّت و ویژگی آیینه، آن است که هر نوع لکّه و یا دیگر چیزی که در چهره‌ی انسان باشد، بدو نشان می‌دهد و فقط همان بیننده آن را می‌بیند و دیگران آن را نمی‌بینند؛ مطلب آیینه بودن یک مؤمن برای مؤمن دیگر، این است که: هر امر نامناسب و ناپسند و قابل اصلاحی را که در برادر مؤمن خویش مشاهده کند، با اخلاص و خیرخواهی و صداقت و دلسوزی کامل، او را بر آن مطّلع کند و میان دیگران، آن را پخش و شایع نکند.)

[این حدیث را ابوداود در باب «فی النصیحة»، و بخاری در کتاب «الادب المفرد»، در باب «المسلم مراة اخیه» روایت کرده‌اند.]

(۳۶) «اَلْـمُؤْمِنُوْنَ كَرَجُلٍ وَّاحِدٍ؛ اِنِ اشْتَكَی عَیْنُهُ اِشْتَكَی كُلُّهُ، وَ اِنِ اشْتَكَی رَأْسُهُ اِشْتَكَی كُلُّهُ.»

۳۶- «مؤمنان و حقگرایان، مانند یک تن هستند؛ اگر چشمش درد بگیرد، همه‌ی بدنش دردناک خواهد شد؛ و اگر سرش درد بگیرد، همه‌ی بدنش رنجور می‌گردد.»

[این حدیث را مسلم در باب «البر و الصلة» و احمد در «مُسنَد» روایت کرده‌اند.]

(۳۷) «اَلسَّفَرُ قِطْعَةٌ مِّنَ الْعَذابِ، یَمْنَعُ أَحَدَكُمْ نَوْمَهُ، وَ طَعامَهُ، وَ شَرابَهُ. فَاِذا قَضی أَحَدُكُمْ نَهْمَتَهُ مِنْ وَّجْهِهِ، فَلْیَعْجِلْ اِلی أَهْلِهِ.»

۳۷- «سیر و سفر، پاره‌ای از رنج و عذاب است؛ خواب و خوردن و آشامیدن را از شما منع می‌نماید؛ از این رو، هرگاه یکی از شما کار و نیاز خویش را انجام داد و به پایان رساند، در برگشت به سوی اهل و خانواده‌اش، عجله و شتاب نماید».

[این حدیث را بخاری در باب «السفر قطعة من العذاب»، و مسلم در باب «السفر قطعة من العذاب» روایت کرده‌اند.]