اَلْـجُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ اَلْـمَدْخُولُ عَلَیْها الألفُ و اللّام
جملهی اسمیّه که بر آن الف و لام [تعریف] وارد شده باشد
(۲) «اَلدِّیْنُ اَلنَّصِیْحَةُ.»
۲- «اوج دینباوری و دینداری، دلسوزی و خیرخواهی است. (خیرخواهی برای ایمان و باور به خدا و تبلیغ کتاب خدا، و پیروی از رسول گرامی اسلام جو تذّکر و یادآوری به مسلمانان، و اقتداء و تأسی به مجتهدان و راهنمایی و نصیحت تودهی مردم).»
[این حدیث را بخاری در «کتاب الایمان»، و مسلم در باب «بیان انالدین النصیحة» روایت کردهاند.]
(۳) «اَلْـمَجالِسُ بِالْاَمانَةِ.»
۳- «آنچه در مجالس و محافل میگذرد، امانت است (و نباید آن را اِفشاء و شایع کرد.)»
[این حدیث را ابوداود در «کتاب الادب»، باب «نقل الحدیث» روایت کرده است.]
(۴) «اَلدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ.»
۴- «دعا، جان و روح عبادت و پرستش خدا است.»
[این حدیث را ترمذی در اوائل کتاب «الدعوات» روایت کرده است.]
(۵) «اَلْـحَیاءُ شُعْبَةُ مِّنَ الْاِیْمانِ.»
۵- «حیا و آزرم، شعبهای از ایمان است (و از حیا و آزرم، جز نیکی نمیآیید)».
[این حدیث را بخاری در باب «امور الایمان»، و مسلم روایت کردهاند.]
(۶) «اَلْـمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»
۶- «هر شخص، همواره با کسی است که دوستش میدارد.»
[این حدیث را بخاری در کتاب «الادب»، و مسلم در «ابواب البرّ و الصلة» روایت کردهاند.]
(۷) «اَلْـخَمْرُ جُمّاعُ الْاِثْمِ.»
۷- «(از شراب بپرهیزید؛ زیرا که) آن، سرآغاز و سرمنشأ هر گناه و بدی است (و از گناه آن، گناهانی دیگر پیدا میشوند.)».
[این حدیث، در مُصنّف ابن ابی شیبة روایت شده است.]
(۸) «اَلْأَناةُ مِنَ اللهِ، وَالْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطانِ.»
۸- «سنجیده کاری و آرامش و تأنّی و طُمأنینه، از ناحیهی خداوند بلندمرتبه و شتاب و عجله، از سوی شیطان است.»
[این حدیث را ترمذی، در باب «ماجاء فی التأنّی و العجلة» روایت کرده است.]
(۹) «اَلْـمُؤْمِنُ غِرٌّ كَرِیْمٌ، وَالْفاجِرُ خَبٌّ لَئِیْمٌ.»
۹- «انسان با ایمان و حقگرا، با شرافت است و بزرگمنش؛ و انسان بداندیش، بدکردار و نیرنگباز و فرومایه و پست است.»
[این حدیث را احمد، در مُسندش و ترمذی، در باب «ماجاء فی البخل» روایت کردهاند.]
(۱۰) «اَلظُّلْمُ ظُلُماتٌ یَّوْمَ الْقِیامَةِ.»
۱۰- «ستم کردن در این جهان، در روز رستاخیز، مایهی بسی تاریکیها است.»
[این حدیث را مسلم در کتاب «الزهد و الرقاق» روایت کرده است.]
(۱۱) «اَلْبادِیءُ بِالسَّلامِ بَرِیْءٌ مِّنَ الْكِبْرِ.»
۱۱- «آغازگر سلام و درود، از کبر و غرور و خودبزرگبینی و خودمحوری، بیگانه است».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(۱۲) «اَلدُّنْیا سِجْنُ الْـمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكافِرِ.»
۱۲- «دنیا، زندان انسان با ایمان است و بهشتِ انسان کفرگرا و حقناپذیر».
[این حدیث را مسلم در کتاب «الزهد و الرقاق» روایت کرده است.]
(۱۳) «اَلطُّهُوْرُ شَطْرُ الْاِیْمانِ.»
۱۳- «طهارت و پاکیزگی، بخش مهمی از ایمان است».
[این حدیث را مسلم در باب «فضل الوضوء» روایت کرده است.]
(۱۴) «اَلْیَدُ الْعُلْیا خُیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلی.»
۱۴- «دست بالا (صدقهدهنده و دَهش کننده)، بهتر از دست پایین (صدقهگیرنده و گیرندهی بخشش) است».
[این حدیث را مسلم در باب «بیان انالید العلیا خیر من الید السفلی» روایت کرده است.]
(۱۵) «اَلْـجَرَسُ مَزا مِیْرُ الشَّیْطانِ.»
۱۵- «زنگ، از نغمههای شیطان است».
[این حدیث را مسلم در باب «کراهیة الکلب و الجرس فی السفر» روایت کرده است.]
(۱۶) «اَلطّاعِمُ الشّاكِرُ كَالصّائِمِ الصّابِرِ.»
۱۶- «غذاخورندهی شکرگزار، به سان روزهدار بردبار و شکیبا است».
[این حدیث را دارمی در کتاب «الاطمعة» و ترمذی با لفظ «الطاعم الشاکر بمنزلة الصائم الصابر» روایت کردهاند.]
(۱۷) «اَلتائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لّاذَنْبَ لَهُ.»
۱۷- «کسی که از گناه توبه کند، چنان است که مرتکب گناهی نشده است؛ (یعنی بازگشتکنندهی از قانون شکنی و گناه، به سوی خدا و برای جبران و اصلاح، به سان کسی است که گناه نکرده است.)»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «ذکر التوبة» روایت کرده است.]
(۱۸) «اَلسِّواكُ مَطْهَرَةٌ لِّلْفَمِ وَ مَرْضاتٌ لِّلرَّبِّ.»
۱۸- «مسواک نمودن، باعث پاکیزگی دهان و خشنودی پروردگار است».
[این حدیث را بخاری در باب «السواک الرطب و الیابس» روایت کرده است.]
(۱۹) «اَلْغِیْبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنا.»
۱۹- «(گناه) غیبت نمودن (برادر مسلمان)، از (گناه) زنا، سختتر است.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کردهاند.]
(۲۰) «اَلْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَّكَ أَوْ عَلَیْكَ.»
۲۰- «قرآن، دلیل و حجّتی به سود یا به زیان تو میباشد؛ (یعنی اگر ارتباط تو با قرآن، توأم با اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل باشد، قرآن برایت در روز رستاخیز شاهد و دلیلی سودمند خواهد بود؛ و اگر چنانچه ارتباط تو برخلاف این باشد، شهادت آن برخلاف و به ضرر و زیان تو خواهد بود.)»
[این حدیث را مسلم در باب «فضل الوضوء» روایت کرده است.]
(۲۱) «اَلنِّساءُ حَبائِلُ الشَّیْطانِ.»
۲۱- «زنان، ابزار شیطان (برای اغواء و گمراه نمودن مردان و به دام افکندن آنها) میباشند.»
[این حدیث، در «مصنّف ابن ابی شیبة» روایت شده است.]
(۲۲) «اَلْاِقْتِصادُ فِیْ النَّفَقَةِ نِصْفُ الْـمَعِیْشَةِ؛ وَالتَّوَدُّدُ اِلَی النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ؛ وَ حُسنُ السُّؤالِ، نِصْفُ الْعِلْمِ».
۲۲- «میانهروی در هزینه کردن، نیمی از هزینهی زندگی است، و دوستی با مردم، نیمی از خرد، و زیبا طرح کردن پرسش، نیمی از دانش است».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کردهاند.]
(۲۳) «اَلْكَیِّسُ مَنْ دانَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِما بَعْدَ الْـمَوْت،ِ وَالْعاجِزُ مَن أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَواها وَ تَمَنّی عَلَی اللهِ.»
۲۳- «آدم هوشمند و زیرک، کسی است که بر خود مسلّط باشد و در این جهان، برای جهان پس از مرگ، کار و تلاش کند؛ و آدم ناتوان، کسی است که هوای دل خود را پیروی نماید و از بارگاه خدا، برآمدن آرزوها را آرزو کند».
[این حدیث را ترمذی در «ابواب صفة القیامة»، و ابن ماجه در باب «ذکر الموت و الاستعداد له» روایت کردهاند.]
(۲۴) «اَلْـمُؤْمِنُ مَأْلَفٌ وَّ لاخَیْرَ فِیْمَنْ لّا یَأْلَفُ وَ لا یُؤْلَفُ.»
۲۴- «انسان با ایمان و حقگرا، میجوشد و اُنس و اُلفت میگیرد؛ و کسی که اُنس و اُلفت نگیرد و نپذیرد، در او، هیچ نیکی و خوبی نیست».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(۲۵) «اَلْغِناءُ یُنْبِتُ النِّفاقَ فِیْ الْقَلْبِ كَما یُنْبِتُ الْـماءُ الزَّرْعَ.»
۲۵- «ساز و آواز طَرَب انگیز، نفاق را در دل میرویاند، همان سان که آب، کشت و زَرع را (از دلِ خاک) میرویاند.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان»، و ابوداود روایت کردهاند.]
(۲۶) «اَلتُّجّارُ یُحْشَرُوْنَ یَوْمَ الْقِیامَةِ فُجّاراً اِلّا مَنِ اتّقی وَبَرَّ وَ صَدَقَ.»
۲۶- «تاجران و بازرگانان، در روز رستاخیز همچون فاجران و تبهکاران زنده و حَشر میشوند؛ مگر آنانی که از خدا پروا کنند و بترسند و نیکوکار و درستکار (صادق و راستگو) باشند.»
[این حدیث را دارمی، ترمذی در باب «ماجاء فی التجار...» و طبرانی در «معجم الکبیر» روایت کردهاند.]
(۲۷) «اَلتّاجِرُ الصَّدُوْقُ الْأَمِیْنُ مَعَ النَّبِیِّیْنَ وَ الصِّدِّیْقِیْنَ وَ الشُّهَداءِ.»
۲۷- «بازرگان و تاجر راستگو و درستکار، با پیامبران و راستی پیشگان و شهیدانِ راه عدالت و آزادی است».
[این حدیث را ترمذی، و دارمی در باب «فی التاجر الصدوق» روایت کردهاند.]
(۲۸) «آیَةُ الْـمُنافِقِ ثَلاثٌ: اِذا حَدَّثَ كَذَبَ، وَ اِذا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَ اِذَا اؤْتُمِنَ خانَ.»
۲۸- «نشان انسان دورو و نفاقگرا، سه چیز است: هنگامی که سخن گوید، دروغ میبافد و هنگامی که وعده دهد، خلاف میکند و هنگامی که امینش شمارند، خیانت میکند.»
[این حدیث را بخاری در باب «علامة المنافق» روایت کرده است.]
(۲۹) «اَلْكَبائِرُ: اَلْاِشْراكُ بِاللهِ، وَعُقُوْقُ الْوالِدَیْنِ، وَ قَتْلُ النَّفْسِ، وَالْیَمِیْنُ الْغُمُوْسُ.»
۲۹- «سهمگینترین گناهان بزرگ، عبارتند از: قراردادن شریک و انباز برای خداوندِ (بیهمتا و بیهمگون و یکتا و یگانه)؛ نافرمانی و بیاحترامی به پدر و مادر؛ کشتن انسان (بیگناه و به ناحق)؛ و سوگند غموس».
[و سوگند غموس: عبارت است از: سوگند خوردن قصدی و به عمد، بر وقوع امری در گذشته یا حال که واقع نشده باشد؛ یعنی اگر کسی بر وقوع امری در گذشته، دیده و دانسته و به عمد و به دروغ سوگند بخورد، به آن در اصطلاح صاحبنظران فقهی، «سوگند غموس» میگویند. مانند این که: کسی کاری کرده باشد و میداند که او این کار را انجام داده است و با این وجود، دیده و دانسته سوگند میخورد که من این کار را مرتکب نشدهام؛ در نزد امام ابوحنیفه، سوگند غموس، کفارهای ندارد؛ زیرا سزای چنین سوگندی، فقط فرو غلتیدن و غوطهور شدن در آتش سوزان دوزخ است، چنانکه از نام آن پیدا است؛ چرا که انسان را در وبال گناه، غوطهور و غرق میسازد؛ البته توبه و استغفار از چنین سوگندی لازم و ضروری میباشد.]
[این حدیث را بخاری در باب «الیمین الغموس» روایت کرده است]
(۳۰) «اَلْبِرُّ حُسْنُ الْخـُلْقِ، وَالْاِثْمُ ماحاكَ فِیْ صَدْرِكَ، وَ كَرِهْتَ أَنْ یَّطَّلِعَ عَلَیْهِ النّاسُ.»
۳۰- «نیکوکاری، عبارت از منش نیکو و خوش اخلاقی است و گناه، آن چیزی است که در سینهات جای گیرد؛ (یعنی در دلت شک و تردید ایجاد کند) و ناپسند داری که مردم از آن، آگاه و باخبر گردند.»
[این حدیث را مسلم در باب «تفسیر البرّ و الاثم» روایت کرده است.]
(۳۱) «اَلْـخَلْقُ عَیالُ اللهِ، فَأَحَبُّ الْـخَلْقِ اِلَی اللهِ مَنْ أَحْسَنَ اِلی عَیالِهِ.»
۳۱- «تمام مخلوقات و موجودات، عیال و ریزهخواران خداوند هستند؛ از این رو، بهترین و برترین مخلوقات و موجودات به بارگاه خداوند بلندمرتبه، کسی است که با عیال خداوند بلندمرتبه، رفتار و برخورد خوبی داشته باشد».
(عیال انسان، به کسانی گفته میشود که کفالت و سرپرستی آنها بر عهدهی وی باشد؛ و بدون تردید از این لحاظ، تمام مخلوقات و موجودات، عیال خداوندند و او پروردگار و روزیرسان همهی مخلوقات است؛ از این جهت، هر کس با مخلوقات و آفریدههای خداوند، رفتار خوب داشته باشد، مستحق محبّت و عطوفت خداوند قرار خواهد گرفت.)
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کردهاند.]
(۳۲) «اَلْـمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْـمُسْلِمُوْنَ مِنْ لِّسانِهِ وَیَدِهِ.»
۳۲- «مسلمان راستین، آن کسی است که دیگر مسلمانان از دست و زبان او، احساس امنیّت کنند.»
[این حدیث را بخاری در «کتاب الایمان» ، مسلم، بیهقی، ترمذی و نسایی روایت کردهاند.]
(۳۳) وَالْـمُؤْمِنُ مَنْ أمَنَهُ النّاسُ عَلی دِمائِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ. وَالْـمُجاهِدُ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ فِیْ طاعَةِ اللهِ. وَالْـمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الْـخَطایا وَ الذُّنُوْبَ.»
۳۳- «مؤمن راستین، آن کسی است که مردمان، او را بر خون (جان) و دارایی خویش، امین شمارند؛ و جهادگر راستین و حقیقی، آن است که با خواستههای ناروای خود، در راه فرمانبرداری از خدا، مبارزه و پیکار نماید؛ و مهاجر راستین، کسی است که (به هجرت ظاهری اکتفا و بسنده نکند، بلکه) از هر چیزی که خداوند از گناهان و معاصی، نهی فرموده است، دوری گزیند».
[این حدیث را ترمذی، طبرانی در «معجم الکبیر» و احمد در «مُسنَد» روایت کردهاند.]
(۳۴) «اَلْبَیِّنَةُ عَلَی الْـمُدَّعِیْ وَ الْیَمِیْنُ عَلَی الْـمُدَّعی عَلَیْهِ.»
۳۴- «ارایهی دلیل و مدرک، بر عهدهی مُدَّعِی (ادّعاکننده)، و سوگندخوردن، برعهدهی مُدَّعی عَلَیه است.»
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است.]
(۳۵) «اَلْـمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْـمُؤْمِنِ، وَ الْـمُؤْمِنُ أَخُوْ الْـمُؤْمِنِ، یَكُفُّ عَنْهُ ضَیْعَتَهُ وَ یَحُوْطُهُ مِنْ وِّرائِهِ.»
۳۵- «انسان با ایمان، آیینهی دیگر مؤمنان و حقگرایان است؛ (پس اگر چیزی ناپسند در آنها دید، باید آن را بزداید؛) و فرد حقگرا و با ایمان، برادر انسان با ایمان و قانونگرا است؛ از این رو، باید ضرر و زیان را از او دفع کند (و نباید دلسوزی و خیرخواهی او را وانهد، بلکه) از پشت سرش، دلسوز و مراقب او باشد و از او حفاظت و صیانت و حمایت و پشتیبانی نماید.»
(خاصیّت و ویژگی آیینه، آن است که هر نوع لکّه و یا دیگر چیزی که در چهرهی انسان باشد، بدو نشان میدهد و فقط همان بیننده آن را میبیند و دیگران آن را نمیبینند؛ مطلب آیینه بودن یک مؤمن برای مؤمن دیگر، این است که: هر امر نامناسب و ناپسند و قابل اصلاحی را که در برادر مؤمن خویش مشاهده کند، با اخلاص و خیرخواهی و صداقت و دلسوزی کامل، او را بر آن مطّلع کند و میان دیگران، آن را پخش و شایع نکند.)
[این حدیث را ابوداود در باب «فی النصیحة»، و بخاری در کتاب «الادب المفرد»، در باب «المسلم مراة اخیه» روایت کردهاند.]
(۳۶) «اَلْـمُؤْمِنُوْنَ كَرَجُلٍ وَّاحِدٍ؛ اِنِ اشْتَكَی عَیْنُهُ اِشْتَكَی كُلُّهُ، وَ اِنِ اشْتَكَی رَأْسُهُ اِشْتَكَی كُلُّهُ.»
۳۶- «مؤمنان و حقگرایان، مانند یک تن هستند؛ اگر چشمش درد بگیرد، همهی بدنش دردناک خواهد شد؛ و اگر سرش درد بگیرد، همهی بدنش رنجور میگردد.»
[این حدیث را مسلم در باب «البر و الصلة» و احمد در «مُسنَد» روایت کردهاند.]
(۳۷) «اَلسَّفَرُ قِطْعَةٌ مِّنَ الْعَذابِ، یَمْنَعُ أَحَدَكُمْ نَوْمَهُ، وَ طَعامَهُ، وَ شَرابَهُ. فَاِذا قَضی أَحَدُكُمْ نَهْمَتَهُ مِنْ وَّجْهِهِ، فَلْیَعْجِلْ اِلی أَهْلِهِ.»
۳۷- «سیر و سفر، پارهای از رنج و عذاب است؛ خواب و خوردن و آشامیدن را از شما منع مینماید؛ از این رو، هرگاه یکی از شما کار و نیاز خویش را انجام داد و به پایان رساند، در برگشت به سوی اهل و خانوادهاش، عجله و شتاب نماید».
[این حدیث را بخاری در باب «السفر قطعة من العذاب»، و مسلم در باب «السفر قطعة من العذاب» روایت کردهاند.]