ذِكْرُ بَعْضِ الْـمُغِیْباتِ
الَّتِیْ أَخْبَرَ النَّبِیُّ جبِها وَ ظَهَرَتْ بَعْدَ وَفاتِهِ صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْهِ.
بیان برخی از پیشگوییهایی که رسول خدا جاز وقوع آنها خبر داده و پس از وفات پیامبر گرامی اسلام جظاهر و هویدا شدهاند
(۱) قالَ النَّبِیُّ جوَ هُوَ سَیِّدُ الصّادِقِیْنَ: «لا یَزالُ مِنْ اُمَّتِیْ أُمَّةٌ قائِمَةٌ بِأَمْرِ اللهِ، لایَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ، وَلا مَنْ خالَفَهُمْ حَتّی یَأْتِیَ أَمْرُ اللهِ وَ هُمْ عَلی ذلِكَ.»
۱- پیامبر گرامی اسلام ج- سالار راستگویان - فرمودهاند: «گروهی از جامعه و مردم من، هماره برحقگرایی و بر دین خدا استوار و پابرجا خواهند بود و خوار داشتن دیگران و مخالفت مخالفان، به آنها ضرر و زیانی نخواهد رساند؛ تا اینکه فرمان خدا (مبنی بر وقوع قیامت،) بیاید و تا آن زمان، آنان چنین باشند؛ (یعنی مردمانی از امّت پیامبر ج، همیشه بر راه راست و درست و در مسیر حق و واقعیّت خواهند بود؛ و خوار داشتن دیگران، در راه حقیقت، زیانی بدانان نمیرساند، تا اینکه فرمان خدا مبنی بر قیامت، در میان آید و آنها بر همان منوال باشند.)»
[این حدیث را بخاری در باب «قول النبی ج: لا تزال طائفة من امتی ظاهرین علی الحق» و مسلم از معاویهس، روایت کردهاند.]
(۲) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یَكُوْنُ فِیْ آخِرِ الزَّمانِ دَجّالُوْنَ كَذّابُوْنَ، یَأْتُوْنَكُمْ مِنَ الْأَحادِیْثِ بِمالَمْ تَسْمَعُوْا أَنْتُمْ وَلا آباؤُكُمْ، فَاِیّاكُمْ وَ اِیّاهُمْ، لایُضِلُّوْنَكُمْ، وَلایَفْتِنُوْنَكُمْ».
۲- و پیامبر جفرمودهاند: «در آخر الزمان، دروغگویان و حقّهبازانِ بزرگ و حرفهای پیدا خواهند شد و چنان عقاید و باورهای پوچ و باطل و احادیث خودساخته و جعلی را به شما بازگو مینمایند که هیچگاه نه خود آنها را شنیدهاید و نه به گوش پدران و نیاکانتان خورده است.
پس بر شما باد که خویشتن را از همراهی و همنشینی و گوش دادن و اعتماد نمودن به سخنان چنین افرادی دور کنید؛ و بر شما باد که آنها را از خود دور سازید و از چنین افرادی بپرهیزید تا شما را به ضلالت و گمراهی نکشند و در فتنه و فساد نیاندازند.»
[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن الروایة عن الضعفاء و الاحتیاط فی تحمّلها» روایت کرده است.]
(۳) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «خَیْرُ النّاسِ قَرْنِیْ، ثُمَّ الَّذِیْنَ یَلُوْنَهُمْ، ثُمَّ الَّذِیْنَ یَلُوْنَهُمْ، ثُمَّ یَجِیْءُ قَوْمٌ تَسْبِقُ شَهادَةُ أَحَدِهِمْ یَمِیْنَهُ، وَ یَمِیْنُهُ شَهادَتَهُ.»
۳- و پیامبر جفرمودهاند: «بهترین مردم، کسانی هستند که در عهد و روزگار من، زندگی به سر میبرند (صحابه)؛ و بعد، کسانی که پس از آنها پا به عرصهی وجود میگذارند (تابعین)؛ و سپس کسانی که پس از آنها میآیند (تَبع تابعین)؛ و بعد از آنان، کسانی پا به عرصهی وجود مینهند که گاهی پیش از سوگند خوردن، گواهی میدهند و گاهی قبل از گواهی دادن، سوگند میخورند؛ (یعنی تقوا ندارند و به راحتی گواهی میدهند و سوگند میخورند و به قضیهی گواهی و سوگند دروغ، اهمیتی قائل نیستند.)»
[این حدیث را بخاری در باب «لایشهد علی شهادة جور اذا اشهد»، و مسلم در باب «فضائل الصحابة» روایت کردهاند.]
(۴) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «لَیَأْتِیَنَّ عَلَی النّاسِ زَمانٌ لّایَبْقی أَحَدٌ اِلّا أَكَلَ الرِّبا، فَاِنْ لَّمْ یَأْكُلْهُ، أَصابَهُ مِنْ بُخارِهِ».
۴- و پیامبر جفرمودهاند: «بیتردید، روزگاری بر مردم خواهد رسید که یکی از شما باقی نخواهد ماند جز آنکه ربا بخورد؛ و اگر ربا نخورد، گرد و غبار ربا بدو خواهد رسید.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی اجتناب الشبهات» روایت کرده است.]
(۵) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «اِنَّ الدِّیْنَ بَدَأَ غَرِیْباً، وَّ سَیَعُوْدُ كَما بَدَأَ، فَطُوْبی لِلْغُرَباءِ، وَ هُمُ: الَّذِیْنَ یُصْلِحُوْنَ ما أَفْسَدَ النّاسُ مِنْ بَّعْدِیْ مِنْ سُنَّتِیْ».
۵- و پیامبر جفرمودهاند:
«بیتردید، دین مُبین اسلام با غربت آغاز شده است و همانطور که با غربت آغاز شده، دوباره غریب خواهد گردید؛ پس خوشا به حال غریبان. (گفته شد: ای رسول خداج! غریبان چه کسانی هستند؟ پیامبر جدر پاسخ فرمودند:) آنان، کسانی هستند که زمانی که مردم سنّتهایم را (با ترک عمل بدان و یا انکار آن و یا نادیدهگرفتن آن،) به فساد میکشند و آنها را از بین میبرند، آنان (با ایمان و عمل بدان و تبلیغ و دعوت و فراخواندن مردم به آن،) سنّتهایم را اِحیا میکنند و زنده میدارند.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء انالسلام بدأ غریباً و سیعود غریباً» روایت کرده است.]
(۶) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یَحْمِلُ هذَا الْعِلْمَ مِنْ كُلِّ خَلَفٍ عُدُوْلُهُ یَنْفَوْنَ عَنْهُ تَحْرِیْفَ الْغالِیْنَ، وَ اِنْتِحالَ الْـمُبْطِلِیْنَ، وَ تَأْوِیْلَ الْجاهِلِیْنَ».
۶- و پیامبر جفرمودهاند:
«در هر دور و زمانی، افرادی عادل و وارسته، حامل این علم (علم قرآن و سنّت) میگردند و آن را بر دوش میکشند، که براساس آن، به از میان بردن تحریفِ اِفراطگرایان و بدعتسازان و دستبُردِ باطلگرایان و تأویلِ نادرست و نا به جای بیخردان خواهند پرداخت (و دست همه را از این دو منبع اصیل و جاودانه، یعنی قرآن و سنّت، کوتاه خواهند کرد، و سنّتهار ا زنده و بدعتها را از میان خواهند برد و امور دینی این امّت را زنده و تجدید خواهند ساخت و به روی مردم، روزنهای جدید از بازسازی فهم دین و ایمان به دین و عمل به آن را خواهند گشود و حشرات فتنه و گمراهی راکه در فضا و جوّ اسلامی ظاهر گشتهاند و اَساطیر و خرافات و بدعتها و نوآوریهای بدعتسازان، گمراهان، جاهطلبان، افراطگرایان و بیخردان را از بطن جامعهی اسلامی خواهند زدود و با فهم وسیع و عقل سرشار و بصیرت نافذ و درایت و فراستِ شگرف و هوش و ذکاوت عجیب خویش، گمراهان را هدایت و دست طالبانِ اِرشاد را میگیرند و به مقصود میرسانند و آنان را از اشتباه و خطا در رأی و فساد فکری، مصون نگاه میدارند.)»
[این حدیث را بیهقی در کتاب «المدخل»، از ابراهیم بن عبدالرحمن عذریبروایت کرده است.]
(۷) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «وَالَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ لا تَذْهَبُ الدُّنْیا حَتّی یَأْتِیَ عَلَی النّاسِ یَوْمٌ لّایَدْرِیْ اَلْقاتِلُ فَیْمَ قَتَلَ، وَ لَا الْـمَقْتُوْلُ فِیْمَ قُتِلَ»، فَقِیْلَ: كَیْفَ یَكُوْنُ ذلِكَ؟ قالَ: «اَلْـهَرَجُ، اَلْقاتِلُ وَ الْـمَقْتُوْلُ فِی النّارِ».
۷- و پیامبر جفرمودهاند:
«سوگند به ذاتی که جانِ من در دست قدرت اوست! دنیا از میان نمیرود مگر آنکه زمانی برای مردم فرا میرسد که قاتل نمیداند برای چه کشته و مقتول، نمیداند برای چه کشته شده است!
عرض شد: چگونه چنین چیزی روی میدهد؟ پیامبر جدر پاسخ فرمودند: با هَرج و مَرج! قاتل و مقتول در دوزخ خواهند بود.»
[این حدیث را مسلم در باب «لاتقوم الساعة حتی یمرّ الرجل بقبر الرجل فیتمنّی ان یکون مکان المیّت من البلاء» روایت کرده است.]
(۸) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یَتَقارَبَ الزَّمانُ، وَ یُقْبَضُ الْعِلْمُ، وَ تَظْهَرُ الْفِتَنُ، وَ یُلْقَی الشُّحُّ، وَ یَكْثِرُ الْـهَرَجُ». قالُوْا: وَ مَا الْـهَرَجُ؟ قَالَ: «اَلْقَتْلُ».
۸- و پیامبر جفرمودهاند:
«زمانه و وقت، به یکدیگر نزدیک میشود؛ (یعنی بیبرکتی در وقت و زمانه ایجاد میگردد؛ و انسانها، فرصت عمر و لحظات آن را غنیمت نمیشمارند و از فرصتهای زندگی در راستای اجرای اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی استفاده نمیکنند؛ و یا فرارسیدن قیامت، نزدیک میشود؛) و علم و دانش، از میان مردم برچیده میشود و فتنهها نیز ظاهر خواهند شد و بخل و تنگچشمی (در دلهای مردم،) افکنده خواهد شد، و هرج و مرج زیاد خواهد شد.» صحابه گفتند: هرج و مرج چیست؟ پیامبر جدر پاسخ فرمودند: «قتل و کشتار».
[این حدیث را بخاری در باب «حسن الخلق و السخاء و مایکره من البخل»، و مسلم در باب «رفع العلم و قبضه و ظهور الجهل و الفتن فی آخر الزمان» روایت کردهاند.]
(۹) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «وَالَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ لاتَذْهَبُ الدُّنْیا حَتّی یَمُرُّالرَّجُلُ عَلَی الْقَبْرِ فَیَتَمَرَّغُ عَلَیْهِ، وَ یَقُوْلُ یالَیْتَنِیْ! كُنْتُ مَكانَ صاحِبَ هذَا الْقَبْرِ، وَ لَیْسَ بِهِ الدِّیْنُ اِلَّا الْبَلاءُ».
۹- و پیامبر جفرمودهاند:
«سوگند به ذاتی که جانِ من در دست قدرت اوست! دنیا از بین نمیرود و نظام آن در هم نمیریزد تا (آن زمانی فرا رسد که) مردی بر گوری عبور کند و خویشتن را بر (خاک) گور بغلطاند و چنین بگوید: ای کاش! من به جای صاحب این گور، در گور آرمیده بودم؛ و این آرزوی وی، از جهت دیانت و دینداری نیست، بلکه تنها به خاطر چالشها و دغدغهها، و مشکلات و مصائب، و سختیها و گرفتاریهای دنیوی است؛ (یعنی به نزدیک قیامت، مصیبتها و مشکلات و چالشها و دغدغهها و ناهمواریها و ناملایمات دنیوی، فراوان میشود.)»
[این حدیث را مسلم در باب «لاتقوم الساعة حتی یمرّ الرجل بقبر الرجل فیتمنّی ان یکون مکان المیّت من البلاء» روایت کرده است.]
(۱۰) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یُوْشَكَ أَنْ یَأْتِیَ عَلَی النّاسِ زَمانٌ لّایَبْقی مِنَ الْاِسْلامِ اِلّا اِسْمُهُ، وَلایَبْقی مِنَ الْقُرْآنِ اِلّارَسْمُهُ، مَساجِدُهُمْ عامِرَةٌ، وَّ هِیَ خَرابٌ مِنَ الْـهُدی، عُلَماؤُهُمْ شَرُّ مَنْ تَحْتَ أَدِیْمِ السَّماءِ. مِنْ عِنْدِهِمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ فِیْهِمْ تَعُوْدُ».
۱۰- و پیامبر جفرمودهاند:
«به زودی، بر مردم زمانی خواهد آمد که فقط نام اسلام و رسم قرآن باقی میماند (و تنها نام اَعمال اسلامی در مردم باقی میماند و حقیقت اَعمال از میان خواهد رفت؛ چنانکه امروزه فقط نام روزه، زکات، حجّ و دیگر احکام و مسائل اسلامی، باقی مانده، ولی متأسفانه حقیقت و روح آنها به آن شیوهای که از پیامبر اکرم جبه ما رسیده، باقی نمانده است. میبینیم که میلیونها مسلمان، به ظاهر، این عبادات را انجام میدهند، ولی اعمال و کردارشان، فاقد روح و معنویّت و حقیقت و روحانیّت است. قرآن را به طور عادت، تلاوت میکنند؛ شاید ترتیل، تجوید الفاظ و خوش اِلحانی آن را رعایت کنند؛ اما آنچه اصل مقصود است، یعنی: تفکّر و تدبّر در معانی و مطالب و حقایق و علوم آن و باز آمدن از نواهی و منکرات آن و انجام دادن اوامر و فرامین آن را، پشت سر میافکنند و قرآن را به عنوان تبرّک در لابهلای پارچهها میپیچند و بر قبرستانها میخوانند و …)
و مسجدهایشان، از لحاظ ظاهری و نقش و نگار و زرق و برق، آباد میشوند، ولی به اعتبار هدایات و ارشادات، عاری و ویراناند، (یعنی: مساجد با زیب و زینتی خاصّ، آراسته و پیرایش میشوند؛ فرشهای رنگارنگ، چراغها و لوسترهای گرانبها، سنگ فرشهای عجیب و غریب، پردههای فریبنده، گچ و سنگکاریهای متنوّع و خیرهکننده و تمام امکانات و وسایل رفاهی، در مساجد موجوداند؛ امّا از نمازگزار خالی و عاری هستند و گفتگوی دنیوی، طعنه و غیبت، آشوب و بلوا، در مساجد صورت میگیرد؛ امام و مؤذّن، مساجد را خانهی خودشان تصوّر میکنند؛ و به سبب وجود اشیاء و اسباب گرانبهای دنیوی آن، درب مساجد را قفل میزنند. در مساجد آنها، نه نماز با خشوع و خضوع اقامه میشود و نه حلقهی تعلیم دیده میشود و نه از مشورت و رایزنی دینی و فرهنگی و علمی خبری است و نه از ذکر و تلاوت نشانهای؛ حال آنکه مساجد در زمان پیامبر جو صحابهش، مرکز مشورت و رایزنی در مسائل فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، و فرهنگی و اقتصادی، دینی و دنیوی و مادّی و معنوی بود.)
و علماء و دانشمندان ایشان، در آن زمان، از زمرهی بدترین و شرورترین انسانها در زیر آسمان کبود، خواهند بود؛ به طوری که فتنه و شرّ، از آنها بروز میکند و باز به خود آنها برمیگردد؛ (یعنی: علماء و دانشمندان، از حقیقت و روح علم و دانش، غافل میشوند، و خواستهی نهایی خویش را از کسب علم و دانش، دستیابی به جاه و مقام، مال و منال، پست و موقعیّت اجتماعی و سیاسی، ارتباط و نزدیکی با اُمرا و فرمانروایان ظلمپیشه و دیکتاتور، مجادله با سُفهاء و بیخردان و تعظیم و بزرگداشتِ ثروتمندان و قدرتمندانِ متکبّر و خودکامه، و مُراوده با آنان و استفاده از مال حرام آنها، به حساب میآورند؛ آنها با اهل دنیا و خودکامگان و دیکتاتوران و ظلمپیشهگان، همکاری و همیاری خواهند کرد و به هدف گردآوری پول و بهرهگیری از دنیای آنان، موافق میل و خواستهی آنها، مسائل و احکام را بیان میکنند و در جلسات تبلیغی خویش، عقاید و باورهای گمراهکننده و خطرناک، و بیدینی و بیبند و باری را انتشار داده و به جای تعالیم و دستورات الهی و اوامر و فرامین تابناک نبوی و احکام و آموزههای تعالی بخش و سعادتآفرین شرعی، مردم را به سوی نظام خود ساخته و بیاصل و اساسِ مخلوق، دعوت میدهند و موجبات گمراهی خود و دیگران را فراهم میآورند.)»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(۱۱) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یَكُوْنُ فِیْ آخِرِ الزَّمانِ أَقْوامٌ، اِخْوانُ الْعَلانِیَةِ، وَ أَعْداءُ السَّرِیْرَةِ». فَقِیْلَ؟ یا رَسُوْلَ اللهِ! وَ كَیْفَ یَكُوْنُ ذلِكَ؟ قَالَ: «ذلِكَ بِرَغْبَةِ بَعْضِهِمْ اِلی بَعْضٍ، وَّ رَهْبَةِ بَعْضِهِمْ مِّنْ بَّعْضٍ».
۱۱- و پیامبر جفرمودهاند:
«در آخرالزمان، مردمانی پا به عرصهی وجود خواهند نهاد که در ظاهر، برادر و در نهان، دشمن و بدخواهند!» گفته شد: ای فرستادهی خدا! چطور میشود که در ظاهر، برادر و در پنهان، دشمن یکدیگر باشند؟!
پیامبر جدر پاسخ فرمودند: «این کار، به جهت رغبت و گرایش برخی از آنها به سوی برخی دیگر؛ و ترس و بیم بعضی از آنها از بعضی دیگر است؛ (یعنی به خاطر اَغراض دنیوی و اَهداف شخصی و اَمراض فردی، با همدیگر اظهار محبّت و دوستی و اِبراز صفا و صمیمیّت و اُخوّت و برادری میکنند و حال آنکه در حقیقت، از همدیگر متنفّر و گریزانند و از روی ترس- در ظاهر - با همدیگر برخورد شایسته و بایسته میکنند، در حالی که در پشت سر، تشنهی خون همدیگرند.)»
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(۱۲) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یَذْهَبُ الصّالِحُوْنَ الْأَوَّلُ فَالْأَوَّلُ، وَ تَبْقی حُفالَةٌ كَحُفالَةِ الشَّعِیْرِ أَوِالتَّمْرِ، لا یُبالِیْهِمُ اللهُ بالَةً.»
۱۲- و پیامبر جفرمودهاند:
«شایسته کرداران و انسانهای نیکوکار، یکی پس از دیگری و نسلی از پی نسلی دیگر، میروند و تفالههایی مانند تفالهی جو یا خرما (افراد پست و بیارزش و خوار و زبون)، باقی میمانند که خداوند بدانها هیچ توجّهی نمینماید و بدانان بهایی نمیدهد.»
[این حدیث را بخاری در باب «ذهاب الصالحین» روایت کرده است.]
(۱۳) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «لاتَقُوْمُ السّاعَةُ حَتّی یَكُوْنَ أَسْعَدَ النّاسِ بِالدُّنْیا لُكَعُ ابْنُ لُكَعَ».
۱۳- و پیامبر جفرمودهاند:
«رستاخیز برپا نمیگردد تا فرومایه فرزند فرومایه (انسانهای پست و بیارزش،) نیکبختترین مردمان جهان پنداشته شود».
[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی اشراط الساعة» روایت کرده است.]
(۱۴) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یَأْتِیْ عَلَی النّاسِ زَمانٌ، اَلصّابِرُ فِیْهِمْ عَلی دِیْنِهِ كَالْقابِضِ عَلَی الْـجَمْرِ».
۱۴- و پیامبر جفرمودهاند:
«روزگاری بر مردم خواهد آمد که هر کسی بخواهد بر دین و آیین خود، شکیب ورزد و آن را نگاه دارد و بر دین خویش پایدار ماند، به سان کسی است که آتش به دست گرفته است.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ابواب الفتن» روایت کرده است.]
(۱۵) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یُوْشَكُ الْأُمَمُ أَنْ تَداعی عَلَیْكُمْ كَما تَداعَی الْأَكَلَةُ اِلی قَصْعَتِها»، فَقالَ قائِلٌ: وَ مِنْ قِلَّةٍ نَحْنُ یَوْمَئِذٍ، قالَ: «بَلْ أَنْتُمْ یَوْمَئِذٍ كَثِیْرٌ، وَّ لكِنَّكُمْ غُثاءٌ كَغُثاءِ السَّیْلِ، وَ لَیَنْزِ عَنَّ اللهُ مِنْ صُدُوْرِ عَدُوِّكُمُ الْـمَهابَةَ مِنْكُمْ، وَ لَیَقْذِفَنَّ فِیْ قُلُوْبِكُمُ الْوَهْنَ»، قالَ قائِلٌ یا رَسُوْلَ اللهِ! مَا الْوَهْنُ؟ قالَ: «حُبُّ الدُّنْیا وَ كَراهِیَّةُ الْـمَوْتِ».
۱۵- و پیامبر جفرمودهاند:
«عنقریب، دیگر امّتها پیرامون شما را خواهند گرفت؛ چنانکه گرسنگان، پیرامون سفره جمع میشوند.»
گویندهای گفت: ای فرستادهی خدا! آیا در چنان روزی، به خاطر تعداد اندک و انگشتشمار مسلمانان، چنین بلایی بر سر ما میآید؟ پیامبر گرامی اسلام جدر پاسخ فرمودند:
«خیر؛ بلکه شما در آن روز بسیارید؛ امّا مانند خَس و خاشاک روی سیل هستید؛ (یعنی جمعی متّحد و همدستان نیستید.) خداوند، هیبت شما را از دل دشمنانتان برمیدارد و در دل شما «وَهن»(سستی و ضعف و ناتوانی و درماندگی) میاندازد.» گویندهای گفت: ای فرستادهی خدا! «وَهن»(سستی و ضعف) دیگر چیست؟
پیامبر جدر پاسخ فرمودند: «محبّت دنیا و ناپسندداشتن مرگ.»
[این حدیث را ابوداود در باب «تداعی الامم علی الاسلام» روایت کرده است.]
(۱۶) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «لاتَقُوْمَ السّاعَةُ حَتّی یَخْرُجَ قَوْمٌ یَّأْكُلُوْنَ بِأَلْسِنَتِهِمْ كَما تَأْكُلُ الْبَقَرَةُ بِأَلْسِنَتِها».
۱۶- و پیامبر جفرمودهاند:
«رستاخیز بر پا نمیگردد، تا آن که مردمانی پا به عرصهی وجود مینهند که به وسیلهی زبانهایشان نان میخورند، بدان سان که گاو به وسیلهی زبانش (هر چیز خوب و بد و پست و خراب را) میخورد (و هیچ فرقی در بین آنها قائل نمیشود؛ یعنی در آخرالزمان، مردمانی پا به عرصهی زندگی میگذارند که با زبانهای خویش، تدریس میکنند، سخنرانی مینمایند، وعظ و اِرشاد میکنند و بر بالای منبرها و پشت تریبونها داد سخن سر میدهند، و حال آنکه هدفشان از این کارها، اَغراض شخصی، اَمراض فردی، اَهداف دنیوی و منافع اقتصادی و مادّی و به دست آوردن موقعیّتهای اجتماعی است و بس؛ و هدفشان دستیابی به ریاست و افتخار بر دیگران است؛ و نیّت خویش را از شایبهها و اَمیال و آرزوهای زودگذر نفس، اَعم از سرمایه، شهوت، مقام، مال، شهرت، کسب منزلت در دل دیگران، مدح و ثنا، گریز از ملامت و سرزنش، کسب رضایت عامهی مردم و ناپاکیهای اخلاقی و آلودگیهای درونی و نیّتهای نفسانی و شایبههای شخصی و دنیوی، پاک و آراسته نمینمایند؛ بلکه از دیگران تعریف میکنند تا بدین شیوه، مال و منالی و جاه و مقامی به دست آورند.)»
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش از سعد بن ابی وقاصس روایت کرده است.]
(۱۷) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «یَأْتِیْ عَلَی النّاسِ زَمانٌ، لّایُبالِی الْـمَرْءُ ما أَخَذَ مِنْهُ، أَمِنَ الْـحَلالِ أَمْ مِنَ الْـحَرامِ».
۱۷- و پیامبر جفرمودهاند: «بیگمان، روزگاری بر مردم فرا خواهد رسید که انسان بها نمیدهد که چگونه مال و دارایی به دست میآورد؛ آیا از راه حلال و روا به دست میآورد و یا از راه حرام و ناروا.»
[این حدیث را بخاری در باب «من لم یبال من حیث کسب المال» روایت کرده است.]
(۱۸) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «اِنَّ مِنْ أَشْراطِ السّاعَةِ أَنْ یَّتَدافَعَ أَهْلُ الْـمَسْجِدِ لایَجِدُوْنَ اِمامًا یُّصَلِّیْ بِهِمْ».
۱۸- و پیامبر جفرمودهاند:
«به راستی، یکی از نشانههای برپایی رستاخیز، آن است که هر یک از اهالی مسجد، (از امامت و پیشنمازی، گریزان و متنفّر باشد و هر یک از آنها،) امامت و پیشنمازی را به دیگری حواله و موکول نماید؛ به گونهای که پیشنمازی را نیابند که برایشان امامت دهد و با آنها نماز بگزارد؛ (یعنی: انسان صالح و نیک، شایسته و بایسته، لایق و پرهیزگار و پارسا و درستکاری را نمییابند که برای آنها امامت دهد.)»
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش، و ابوداود در باب «فی کراهیة التدافع علی الامامة» روایت کردهاند.]
(۱۹) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «اِنَّ مِنْ أَشَدِّ أُمَّتِیْ لِیْ حُبًّا، ناسٌ یَّكُوْنُوْنَ بَعْدِیْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ رَآنِیْ بِأَهْلِهِ وَ مالِهِ».
۱۹- و پیامبر جفرمودهاند:
«به راستی از میان امّتم، مردمانی مرا سخت دوست میدارند و بالاتر از هر چیز و هر کس،به من عشق و محبّت میورزند که پس از من، پا به عرصهی وجود مینهند؛ به گونهای که یکی از آنها دوست دارد که کاش میشد، خانواده و دارایی خویش را بدهد و مرا ببیند؛ (یعنی حاضر است مال و دارایی و زن و فرزند خویش را برای محبّت و عشق به پیامبر گرامی اسلام جفدا کند؛ زیرا او به خوبی میداند که پیامبر اکرم جشایان چنین محبّتی است؛ چرا که او کاملترین اشخاص، از لغزش و اشتباه است و از گناه و معصیّت، محفوظ و معصوم میباشد. او شایان چنین محبّتی است؛ زیرا اطاعت از او، اطاعت و فرمانبرداری از خداوند بوده، و سنّت او پس از کلام خداوندی، دوّمین مرجع و منبع انسان مسلمان است؛ و همچنین آن شخصیّت مبارک جبرای کسانی که خواهان مراتب عالیهی انسانی و خواستار رسیدن به مجد و بزرگواری هستند، الگو وراهنما است.
پیامبر اسلام ج، لایق چنین محبّتی است؛ زیرا امانتی را که خداوند بدو سپرده بود، به بهترین و نیکوترین شیوه، ادا نمود و رسالت خویش را بدون هیچ کم و کاستی ادا نمود و امّت اسلامی را در نهایت دلسوزی و شفقت، نصیحت و پند داده است.
به راستی وجود مبارکش، همچون نور افکنی پرنور، تمام جهان را منوّر ساخته است و برای بشریّت، مایهی هدایت و رحمت شد.
آری! چنین پیامبری، شایسته است که انسان مسلمان، او را از خود، فرزند، پدر، مادر، زن، خانه و خانواده، بیشتر دوست داشته باشد و محبتش را به خدا و رسول،با عمل به اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای تابناک نبوی و احکام و دستورات اسلامی به منصهی ظهور رساند.)»
[این حدیث را مسلم در باب «فیمن یودّ رؤیة النبی جباهله و ماله» روایت کرده است.]
(۲۰) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «اِنَّهُ سَیَكُوْنُ فِیْ آخِرِ هذِهِ الْأُمَّةِ قَوْمٌ، لَّهُمْ مِثْلُ أَجْرِ أَوَّلِهِمْ، یَأْمُرُوْنَ بِالْـمَعْرُوْفِ، وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْـمُنْكَرِ، وَ یُقاتِلُوْنَ أَهْلَ الْفِتَنِ.»
۲۰- و پیامبر جفرمودهاند:
«به راستی در آخر این امّت، مردمانی خواهند آمد و پا به عرصهی وجود خواهند نهاد که اجر و پاداشی به سان اجر و پاداش اول این امّت، (یعنی صحابه و یاران پیامبر گرامی اسلام ج) دارند؛ آنها کسانیاند که به انجام کارهای شایسته و بایسته و پسندیده و نیک فرا میخوانند و از کارهای زشت و ناپسند و نازیبا و ناشایست و مُنکر و ناسازگر با فطرت و عقل سَلیم، نهی میکنند؛ و با فتنهگران و آشوبکنندگان و مُتمرّدان و سرکشان، جنگ و پیکار و نبرد و مبارزه مینمایند.»
[این حدیث را بیهقی در «دلائل النبوة»، در باب «ما جاء فی الاخبار عن ملك بني عباس» روایت کرده است.]
(۲۱) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «لَیَأْتِیَنَّ عَلَی النّاسِ زَمانٌ لّایَنْفَعُ فِیْهِ اِلَّا الدِّیْنارُ وَ الدِّرْهَمُ».
۲۱- و پیامبر جفرمودهاند:
«روزگاری بر مردم خواهد آمد که در آن، به جز دینار و درهم (مال و دارایی و ثروت و توانگری)، سودی نخواهد بخشید؛ (یعنی در چنین روزگاری، معیار و ملاک برتری و فضیلت، به طور کامل در مال و دارایی و ثروت و توانگری خلاصه میگردد.)»
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(۲۲) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «صِنْفانِ مِنْ أَهْلِ النّارِ لَمْ أَرَهُما: قَوْمٌ مَّعَهُمْ سِیاطٌ كَأَذْنابِ الْبَقَرِ، یَضْرِبُوْنَ بِهَا النَّاسَ، وَ نِساءٌ كاسِیاتٌ عارِیاتٌ مُّمِیْلاتٌ مّائِلاتٌ، رُؤُوْسُهُنَّ كَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمائِلَةِ؛ لا یَدْخُلْنَ الْـجَنَّةَ وَ لا یَجِدْنَ رِیْحَها، وَ اِنَّ رِیْحَها لَتُوْجَدُ مِنْ مَسِیْرَةِ كَذا وَ كَذا.»
۲۲- و پیامبر جفرمودهاند:
«دو گروه از دوزخیان هستند که [همچنان] آنها را ندیدهام؛ نخست گروهی که تازیانههایی چون دُم گاو با خود دارند و با آن، مردم را میزنند.
و دوم: زنانی هستند که لباسهای نازک میپوشند (نیمه عریان) و لخت و برهنهاند؛ که دیگران را از راه، بیراه میکنند و خود نیز بیراهند؛ موی سرهایشان را مانند برجستگی کوهان شتر «بختی» بلند مینمایند؛ (یعنی در ظاهر، خود را پوشیده نشان میدهند و در عین حال، عریان و لخت هستند و تقوا و پارسایی ندارند؛) آنان وارد بهشت نمیشوند و بویش را در نمییابند؛ حال آنکه بوی بهشت، از چنین و چنان مسیری، قابل درک است».
[این حدیث را مسلم در باب «النساء الکاسیات العاریات المائلات الممیلات»، روایت کرده است.]
(۲۳) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «اِنَّ اللهَ لایَقْبِضُ الْعِلْمَ اِنْتِزاعاً یَّنْتَزِعُهُ مِنَ الْعِبادِ، وَ لكِنْ یَّقْبِضُ الْعِلْمُ بِقَبْضِ الْعُلَماءِ، حَتّی اِذا لَمْ یُبْقِ عالِماً اِتَّخَذَ النّاسُ رُؤُوْساً جُهّالاً، فَسُأِلُوْا فَأَفْتَوْا بِغَیْرِ عِلْمٍ، فَضَلُّوْا وَ أَضَلُّوْا».
۲۳- و پیامبر جفرمودهاند:
«خداوند بلندمرتبه، علم و دانش و حکمت و فرزانگی را به این صورت که آن را از قلبهای بندگان بیرون آورد، از بین نمیبرد؛ بلکه علم و دانش را با از بین بردن علماء و فرزانگان و دانشوران و صاحبنظرانِ حقیقی و راستین از بین میبرد؛ تا اینکه با مرگ علمای حقیقی، دیگر عالم و فرزانهی دینی باقی نمیماند؛ آنگاه مردم، افراد جاهل و نادان و بیخرد و خشک مغز را به عنوان رهبر و رئیس و حاکم و مُفتی برگزینند و چون از آنان، پیرامون احکام و مسائل شرعی، سؤال شود، ناآگاهانه و از روی جهل و بیخردی، فتوا دهند؛ در نتیجه، هم خود گمراه میشوند و هم موجبات گمراهی و ضلالت دیگران را فراهم میآورند.» (پس علماء و دانشمندان واقعی، و فرزانگان و فرهیختگان حقیقی، جانشینانِ بر حق پیامبران در رهنمون ساختن انسانها از ضلالت و گمراهی و شقاوت و بدبختی، به سوی هدایت و سعادت و خوشبختی وکامیابی هستند.
علمای راستین، مشعلدارانِ راستین هدایت، و امانتداران واقعیِ اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و دستورات و احکام تابناک و تعالی بخش شرعیاند؛ آنها هستند که با فهم و درک وسیع، و عقل و خرد سرشار، و فقاهت و درایت بالا، و بصیرت و فراست نافذ خویش، هم خویشتن را و هم بندگان خدا را از خطا در رأی و فساد فکری مصون میدارند و ظلمت و تاریکی بدعتها، خرافات، اوهام، چَرت و پرتها و خُزعبات شیطانی و نفسانی را به روشنایی سنّتها، حقایق، واقعیّتها و حکمتها، تبدیل میکنند.
آنها هستند که سینههایشان ظرف معارف و حقایق قرآنی، و دلهایشان، گنجینهی اسرار و رموز حکمتها و سنّتهای نبوی هستند که هم خود و هم دیگران را به شاهراه راست و درست شریعت محمدی جرهنمون میسازند.
و آنها هستند که وجودشان برای یک جامعه، مایهی مباهات و افتخار، و باعث پیشرفت و ترقّی و تکامل و تعالی ایمانی، اخلاقی، عرفانی، عبادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی و … میباشد؛ و کمبودنشان، باعث رکود و جمود، انحطاط و عقبماندگی و قهقراء و ارتجاع است.
آری؛ اگر چنین عالمانی بمیرند، که به حق طلایهداران عرصهی علم و دانش، و پیشقراولان عرصهی فقاهت و حکمت، و پیشگامان عرصهی اجتهاد و عمل، و پیشآهنگان عرصهی دعوت و تبلیغ بودند؛ اگر چنین فرزانگانی از دنیا بدرود گویند و جانشینی شایسته و بایسته نداشته باشند و کسانی جایگزین آنها شوند و صدرنشین مجالس شوند که شایستگی آن را ندارند، و افرای بر کُرسیّ اِفتاء و درس و تدریس نشینند که هیچ نسبتی با علم ودانش و حکمت و فرزانگی ندارند و کسانی به رَتق و فَتق امور دینی بپردازند که خود جرثومهی فساد و تباهیاند؛ آنگاه است که تاریکیهای بدعت، خرافه، اوهام و خُزَعبلات بر عقلها و دلها، مستولی میگردد و عوامل گمراهی و ضلالت، ظاهر میگردند و علم حقیقی، رخت بر میبندد و گمراهی، همه جا را فرا میگیرد و ضلالت و تاریکی و دوران تاریک جاهلیّت، دوباره تکرار میشود و مردم، دسته دسته در پرتگاه گمراهی و ضلالت و جهل و نادانی، سقوط میکنند.
پس اگر میخواهیم که از چنین مصیبت بزرگ و وحشتناک نجات یابیم، باید علماء و فرزانگان، به مسألهی تعلیم و تعلّم و دعوت و تبلیغ، اهمیّت دو چندان دهند و مردم را با اوامر و فرامین الهی و نبوی و شرعی و قرآنی آشنا بکنند و آنها را از حقایق و غوامض علوم و معارف اسلامی، سیراب کنند؛ بر مردم نیز لازم است تا به دنبال فراگیری نیازمندیهای دینی و علمی خویش، برآیند و آنها را با جان و دل فراگیرند و درک کنند و به خاطر بسپارند و به آنها جامهی عمل بپوشانند و در همه حال و در همه جا، آنها را نصب العین و آویزهی گوش و سرلوحهی زندگی خویش قرار دهند و در انتشار و تبلیغ آن، از هیچ وسیلهای دریغ نورزند؛ باشد که این کارها از افتادن در وادی جهل و نادانی، ضلالت و گمراهی، شقاوت و بدبختی و ذلّت و خواری، جلوگیری کند.)
[این حدیث را بخاری در باب «کیف یقبض العلم»، و مسلم در باب «رفع العلم و قبضه و ظهور الجهل و الفتن فی آخر الزمان» روایت کردهاند.]
(۲۴) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «تَعَلَّمُوْا الْعِلْمَ، وَ عَلِّمُوْهُ النّاسَ. تَعَلَّمُوْا الْفَرائِضَ، وَ عَلِّمُوْهَا النّاسَ. تَعَلَّمُوْا الْقُرْآنَ، وَ عَلِّمُوْهُ النّاسَ. فَاِنِّیْ اِمْرَءٌ مَّقْبُوْضٌ، وَ الْعِلْمُ سَیَنْقَبِضُ، وَ تَظْهَرُ الْفِتَنُ حَتّی یَخْتَلِفَ اِثْنانِ فِیْ فَرِیْضَةٍ لّایَجِدانِ أَحَداً یَّفْصِلُ بَیْنَهُما».
۲۴- و پیامبر جفرمودهاند:
«علم و دانش را فراگیرید و آن را به دیگران بیاموزید؛ فرایض (اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی؛ یا علم میراث) را فراگیرید و آن را به دیگران بیاموزید؛ و قرآن را فراگیرید و آن را به دیگران بیاموزید؛ چرا که من از میان شما خواهم رفت؛ و به زودی علم و دانش هم از میان مردم برداشته میشود و فتنهها نیز، ظاهر خواهند شد؛ (و عمق فاجعه در حدّی است که) اگر میان دو نفر، پیرامون فریضهای از فرایض اسلام (یا مسائل میراث)، اختلاف نظر ایجاد شود، یکی را هم نخواهند یافت که در بینشان داوری و قضاوت کند؛ (زیرا که علم و دانش از میان برداشته شده و علمای واقعی و راستین، از میان میروند؛ و با از میان رفتن آنها و کثرت فتنهها و آشوبها، چراغی که تاریکیهای زندگی را میزدود، خاموش میشود؛ شمشیر برندهای که مدافع حق بود، کُند میگردد و رکنی از ارکان عظمت امّت اسلامی، مُنهدم میشود و خرافات و اَوهام و اساطیر و بدعتها و چَرندیّات و خُزعبلات، بر عقلها مستولی میگردد و حشرات فتنه و گمراهی،در فضا و محیط اسلامی، ظاهر میشوند و کسانی صدرنشین مجالس میشوند که شایستگی آن را ندارند؛ و افرادی بر کُرسیّ قضاوت و اِفتاء مینشینند که هیچ نسبتی با علم و دانش ندارند و در نتیجه، علم حقیقی رخت بر میبندد و گمراهی و ضلالت و نادانی و جهالت، همه جا را فرا میگیرد.
و مراد از «فرایض»، در جملهی «تعلّموا الفرائض»؛ دو چیز میتواند باشد:
۱- علم میراث.
۲- مجموعهی فرایض اسلام، اعم از اوامر و فرامین تابناک الهی، تعالیم و آموزههای تعالیبخش نبوی، احکام و دستورات سعادت آفرین شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی.
به هر حال، این حدیث، بیانگر از میان رفتن علم و دانش واقعی و علماء و دانشمندان راستین و حقیقی، و کثرت فتنهها و آزمایشها، و آشوبها و بلواها است؛ و عمق این حادثه در حدّی است که حتّی اگر میان دو نفر پیرامون مسألهای فقهی، یا فرهنگی و یا اجتماعی، اختلاف نظر ایجاد شود، یکی را هم نخواهند یافت که در میانشان به درستی و حقّانیّت، داوری و قضاوت کند.)»
[این حدیث را دارمی در باب «الاقتداء بالعلماء»، و دار قطنی در «سُنَن» خویش روایت کردهاند.]
(۲۵) وَ قالَ النَّبِیُّ ج: «اِقْرَؤُوا الْقُرآنَ بِلُحُوْنِ الْعَرَبِ وَ أَصْواتِها، وَ اِیّاكُمْ وَلُحُونَ أَهْلِ الْعِشْقِ وَلُحُوْنَ أَهْلِ الْكِتابَیْنِ، وَ سَیَجِیْءُ بَعْدِیْ قَوْمٌ یُّرَجِّعُوْنَ بِالْقُرْآنِ تَرْجِیْعَ الْغِناءِ وَالنَّوْحِ، لایُجاوِزُ حَناجِرَهُمْ، مَفْتُوْنَةٌ قُلُوْبُهُمْ وَ قُلُوْبَ الَّذِیْنَ یُعْجِبُهُمْ شَأْنُهُمْ».
۲۵- و پیامبر جفرمودهاند:
«قرآن را با لهجه و آواز عربها بخوانید؛ و از خواندن قرآن با لَحن و آواز عشقیها و لهجه و لَحن صاحبانِ دو کتاب (تورات و انجیل؛ یعنی یهودیان و مسیحیان) برحذر باشید.
و به زودی پس از من، مردمانی پا به عرصهی وجود خواهند نهاد که قرآن را به سان سرود و آواز و نوحه و شیون (و به آواز گریه و مصیبت) میخوانند؛ و این در حالی است که قرآن از گلوی آنها تجاوز نمیکند.
و دلهای قاریان و دلهای کسانی که شأن قاریان، آنها را به تحسین و اِعجاب و اداشده است، در فتنه (ی محبّت دنیا و کسب شهرت) واقع شده است.»
(تَمَّ الْبابُ الْأَوَّلُ وَیَلِیْهِ الْبابُ الثّانِیُّ بِحَمْدِاللهِ وَ حُسْنِ تَوْفِیْقِهِ)
باب نخست، به پایان رسید و پس از آن، باب دوّم - به حمد و ستایش خدا و توفیق نیک و زیبای او - خواهد آمد.