اَلْجـُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتِیْ دَخَلَتْ عَلَیْها حَرْفُ «لا»
جملهی اسمیّه که بر آن، «لا»ی نافیه داخل شده باشد
(۱) «لا اِیْمانَ لِمَنْ لّا أَمانَةَ لَهُ.»
۱- «آن کسی که از ویژگی امانت بیبهره است، ایمان ندارد».
[این حدیث را بیهقی در باب «ماجاء فی الترغیب فی اداء الامانات» و ابن حبّان در صحیح خویش، روایت کردهاند.]
(۲) «وَلا دِیْنَ لِمَنْ لّاعَهْدَ لَهُ.»
۲- «و آن کسی که عهد و پیمان درستی ندارد و حرمت آن را نگاه ندارد، دین درستی هم نخواهد داشت».
(در متن دو حدیث بالا آمده است که «لا ایمان»و «لا دین»؛ و به اتفاق تمام صاحبنظران حدیث، در اینجا «نفی وجود»مراد نیست بلکه «نفی کمال»مراد است؛ و مراد از این حدیث، نفی ایمان کامل از چنین فردی است؛ یعنی چنین کسی، ایمان کامل ندارد.
و یا اینکه از باب تهدید و سختگیری در منع خیانت در امانت و عهدشکنی است؛ به دلیل حدیث ابوذر که: «گویندهی «لا اله الا الله» وارد بهشت میشود»؛ پس نتیجه میگیریم که در تمام این احادیث - به اتفاق تمام محدثان - «نفی وجود»، مراد نیست. بلکه «نفی کمال» مراد است؛ یعنی چنین کسانی که در امانت خیانت میکنند و یا عهد را میشکنند، ایمان کامل و تمام عیاری ندارند؛ یعنی نمیتوان مؤمنی را با مراتب عالی ایمان یافت که در امانت خیانت بکند و یا عهد و پیمان بشکند؛ از این رو، میتوان گفت: این احادیث بر آن نیست که هر کس را که مرتکب یکی از این گناهان بزرگ شد، کافر و از امّت اسلامی، خارج معرّفی کند.)
[این حدیث را بیهقی در باب «ماجاء فی الترغیب فی اداء الامانات» روایت کرده است.]
(۳) «لاحَلِیْمَ اِلّا ذُوْعَثْرَةٍ.»
۳- «بردبار نیست جز آن که دستخوش لغزش و خطا شده باشد».
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش، و ترمذی در باب «ماجاء فی التجارب» روایت کردهاند.]
(۴) «وَلا حَكِیْمَ اِلّا ذُوْ تَجْرِبَةٍ.»
۴- «و فرزانه نیست جز آن که تجربه اندوخته باشد.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(۵) «لاعَقْلَ كَالتَّدْبِیْرِ.»
۵- «هیچ خردی، به سان تدبیر نیست».
[این حدیث را ابن حبّان در «صحیح» خویش و ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» روایت کردهاند.]
(۶) «وَلاوَرْعَ كَالْكَفِّ.»
۶- «و هیچ پروایی،به سان دوری گزیدن و دست نگاه داشتن (از حرام و قانونشکنی) نمیباشد.»
[این حدیث را ابن حبّان در «صحیح» خویش و ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» روایت کردهاند.]
(۷) «وَلاحَسَبَ كَحُسْنِ الْـخُلْقِ.»
۷- «و هیچ شرافتی همانند نیک منشی و نیکخویی (و خوشرویی و خوشخویی) نیست.»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» و ابن حبّان در «صحیح» خویش روایت کردهاند.]
(۸) «لاطاعَةَ لِمَخْلُوْقٍ فِیْ مَعْصِیَّةِ الْخالِقِ.»
۸- «فرمانبرداری آفریدهی خدا به بهای نافرمانی آفریدگار، روا نیست».
[این حدیث را طبرانی در «المعجم الکبیر» روایت کرده است.]
(۹) «لاصَرُوْرَةَ فِیْ الْاِسْلامِ.»
۹- «در اسلام، گوشهنشینی و رهبانیّت نیست».
[این حدیث را ابوداود در باب «لا صرورة فی الاسلام»، و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کردهاند.]
(۱۰) «لا بَأْسَ بِالْغِنی لِمَنِ اتَّقَی اللهَ (عَزَّوَجَلَّ).»
۱۰- «گناهی به ثروت و دارایی نیست در صورتی که ثروتمند و توانگر، پروای خدای را پیشه سازد.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و حاکم در «المستدرك علی الصحیحین» در کتاب «البیوع» روایت کردهاند.]