صدق و امانت
۱- دشمنان جانی نیز به راستگویی و امانت رسول خداص اعتراف داشتند.
۲- از زمان کودکی همگی او را صادق و امین صدا میکردند.
۳- یک روزی ابوجهل گفت: ای محمد من تو را درغگو نمیدانم، ولی دین تو در دلم جای نمیگیرد. [۲۳]
۴- آن شبی که رسول خداص برای هجرت به مدینه از منزل بیرون شدندو دشمنان در آن شب نقشهی کشتن او را تهیه دیده بودند، با این وجود رسول خداص، برادرش علی مرتضیس را در مکه گذاشت و به او فرمود: «آن امانتهایی که مردم به من سپردهاند به آنها برگردانید و بعد به ما ملحق شوید» [۲۴].
[۲۳] الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، (۱۶/۱۷۰). (مُصحح) [۲۴] كتب سيرت.