گذشت و رحم
۱- وحشی، عموی عزیزش حضرت حمزهس را شهید کرد، بینی و گوش و غیرهاش را برید، جگرش را در آورد، بازهم هنگامی که مسلمان شد و از رسول خداص طلب عفو و گذشت کرد رسول خداص او را عفو نمود [۳۴].
۲- شخصی بنام هبار دختر بزرگش زینبل را با نیزه زد و او را از کجاوه انداخت و سقط جنین کرد و بر اثر همین حادثه جان داد، اما هنگامی که هبار نزدش آمد و طلب عفو نمود، رسول خداص او را معاف کرد [۳۵].
۳- یک مرتبه رسول خداص زیر یک درختی خوابیده بود و شمشیرش را به درخت آویزان کرده بود، دشمنی آمد و شمشیر را گرفت و گستاخانه رسول خداص را بیدار نمود و گفت: چه کسی تو را نجات میدهد؟!
حضرتص فرمود: «الله». آن شخص بیهوش شد و افتاد و شمشیر از دستش بیرون آمد، رسول خداص شمشیر را گرفت و فرمود: «اکنون چه کسی تو را نجات میدهد؟!».
آن شخص حیران و پریشان شد، رسول خداص فرمود: «برو، من انتقام نمیگیرم» [۳۶].
۴- فرمودند: «من تمام گفتار و مطالبههایی که در زمان جاهلیت بخاطر آن جنگ و درگیری میشد، همهی آنها را باطل قرار دادم، پیش از هر کس من از ادعای خونِ خاندان خودم دستبردار میشوم و کسانی که از عمویم عباس قرضدار هستند، آنان را از آن وامها عفو مینمایم».
[۳۴] صحیح بخاری، (۴۰۷۲). (مُصحح) [۳۵] جمال الدین زیلعی این حدیث را در "تخريج الأحاديث والآثار الواقعة في تفسير الكشاف للزمخشري" ج ۲ ص ۲۹ ذکر نموده است. و شيخ الباني آنرا تحت عنوان "الإسلام يجب ما كان قبله" حسن دانسته است. (مُصحح) [۳۶] حدیث را بخاری در صحیحش شمارهی (۲۹۱۰) روایت کرده است ولی بخش دوم آن که "بعدا رسول الله ج شمشیر را گرفت و فرمود: حال تورا کی از من نجات میدهد؟ جزء حدیث دیگری است که آن را بیهقی در "دلائل النبوة" ذکر نموده است. (مُصحح)