بیان چند حقیقت (ردی بر تحريفاتی از اهل تصوف)

جواب

جواب

قبل از پرداختن به این موضوع نکته‌‌ای را متذکر شویم وآن این است که یقین داشته باشیم پیامبر ج راه عبادت را کاملاً واضح و روشن نموده و خداوند کتاب را برای رهنمونی بندگانش در چگونگی انجام عبادت نازل نموده، پس شایسته است که هرگاه بحث از عبادتی شد، بدانیم که نصوص را از کجا و چگونه معرفی می‌‌نماییم. در مورد دلیل (الف) برگه مزعوم قبل از هر چیز باید گفت: منابع معرفی شده ایشان کذب محض است و در هیچ یک از این کتب چنین حدیثی را نیافتم. برای مثال، کتاب «الوابل الصیب من الکلم الطیب». «به تحقیق سید ابراهیم چاپ دار الحدیث» مبرا از این اباطیل بود. و این سخنان تماماً کذب و افترا بر پیامبر اکرم ج و أئمه أمت است [۱]. شاید اگر کتب أحادیث موضوع و ساختگی را هم جستجو می‌نمودم تلاشم بی‌‌فایده بود و آن را نمی‌یافتم. زیرا این سخنان اصولاً با قرآن و سنت در تضاد است؛ اما ناصحانه ومشفقانه به مؤلف متذکر می‌‌شوم که بهتان و نسبت دادن قول و سخنی کذب به دیگران جزء کبائر است، حال چه رسد به آنکه سخنی کذب را به پیامبر ج نسبت دهیم. در حالی که پیامبر ج می‌‌فرماید:

«من كذب عليَّ متعمداً فليتبوأ مقعده من النار». [صحیح بخاری ۱۲۰۹].

«هرکس سخن کذبی را عمداً به من نسبت دهد- بداند که- جایگاه خود را در آتش جهنم ساخته است».

و در رد این بند (الف) نکته اول آنکه بگویم این سخنان کذب محض و افترا به پیامبر اکرم ج است.

استمداد چیست؟ استمداد مشتق از مدد و یاری‌‌طلبی و فریادرسی است که دو صورت استغاثه و دعا را شامل می‌شود.

استغاثه: یعنی طلب کمک فوری در هنگام شدائد و سختیها. استغاثه از کسی که زنده است و قادر به انجام درخواست مستغاث است، جایز است؛ خداوند می‌‌فرماید:

﴿وَدَخَلَ ٱلۡمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيۡنِ يَقۡتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِيعَتِهِۦ وَهَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِۦۖ فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِۖ قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِۖ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِينٞ١٥ [القصص: ۱۵].

«(موسی از قصر فرعون رهسپار کوچه و بازار شد) و بدون اینکه اهالی شهر مطلع شوند، وارد آنجا شد، در شهر دید که دو مرد می‌‌جنگند که یکی از قبیله او و دیگری از دشمنان او است، فردی که از قبیله‌‌ی او بود، علیه کسی که از دشمنانش بود، از موسی کمک خواست (و موسی کمکش کرد) و مشتی به او زد و او را کشت! موسی گفت: این از عمل شیطان بود (که مرا وسوسه کرد)، واقعاً او (شیطان) دشمن گمراه کننده آشکاری است».

اما اگر استغاثه از نفر غائب یا مرده باشد، یا از کسی درخواست داشته باشی که قدرت انجام آن فعل را ندارد، (مثلاً) از مرده‌‌ای بطلبی که از تو دفاع کند یا از نفر زنده یا مخاطب طلب کنی که باران بباراند، تمام این موارد شرک است و انسان را از اسلام خارج می‌‌گرداند، زیرا استغاثه تنها مختص خداوند است و صرف این عبادت برای غیر خدا، سبب وارد شدن در دایره‎ی کفر و ارتداد می‌‌گردد.

دعا: به معنی دعوت و طلب کمک است، که این مورد به دلیل آنکه عبادت است، انجام آن برای غیرخدا، کفر است؛ زیرا خداوند می‌‌فرماید: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠ [غافر: ۶۰]. «و پروردگار شما می‌‌گوید: مرا به فریاد خوانید تا بپذیرم، کسانی که خود را بزرگتر از آن می‌‌دانند که مرا به فریاد خوانند، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت».

و نیز پیامبر ج می‌‌فرماید: «إن الدعاء هو العبادة». [(احمد۴/۲۶۷) ابن‌‌ماجه(۲/۱۲۵۸)]. «به راستی دعا همان عبادت است».

اما حدیث دوم، استغاثه‌‌ای که نویسنده‎ی برگه‌‌ی مزعوم به آن اشاره داشته از نوع (فریادرسی و طلب کمک از مخلوقات در افعالی که قادر به یاریند) می‌‌باشد، لازم به ذکر است، نویسنده‌‌ی برگه در اینجا باز هم از صداقت بدور است، هرچند از حدیث صحیحی بهره برده است. جالب آن است که بدانید این حدیث در هر ۳ منبع (احمد، نسائی، ابوداود) در باب (کتاب الزکاة) روایت شده است و تعجب است که حدیث استغاثه از صالحین چرا در باب (الزکاة) آورده شده است. مضاف بر این، نویسنده از اسلوب و سیستم قیچی کردن بهره برده است. یعنی أصل حدیث را تمام و کامل ذکر نکرده است. حال نویسنده قصد دارد با کلمه‌‌ای حق (حدیث صحیح) منظور و مراد باطل خویش (استغاثه از أنبیاء و أولیاء) را به اثبات برساند. اما اصل حدیث:

«عن الفراسي قال لرسول الله: أسأل يا رسول الله؟ قال: لا، إذا کنت لابد سائلا فاسأل الصالحين». «از فراسی روایت است که به رسول خدا ج فرمود: آیا از کسی طلب کمک کنم یا رسول الله؟ فرمود: خیر، اگر از کسی چیزی خواستی فقط از صالحان بخواه».

اما شرح حدیث، شرح سنن نسائی از شیخ سندی(۱۴۰۳). شیخ سندی می‌فرماید: قول (أسأل) تقدیر حرف استفهام برای این است که می‌‌خواهد بگوید: یا رسول الله، آیا از غیر خداوند می‌‌توان طلب مال (در صورت احتیاج) نمود؟ که در جواب پیامبر ج فرمود: می‌‌شود، اما اگر تنها از خداوند بخواهی بهتر است و «فاسأل الصالحين» یعنی مال را از کسانی طلب کن که قادرند حاجت تو را برآورده نمایند. خوبترین مردمانند و سائلان را رد نمی‌‌کنند و با کمال میل عطا می‌‌کنند (یعنی چونکه آنان از حلال می‌‌خورند، کریم و رحیم هستند. پس در صورت احتیاج نزد آنان برو، و حاجت مالی و دنیای‌‌ات را طلب کن) [برای مطالعه و فهم بهتر نیز به «عون المعبود». شرح سنن ابی داود، ۱۴۰۳، مراجعه فرمایید].

پس این نوع طلب و کمک و یاری، نوعی گرفتن وام از مخلوقات بوده که هیچ مشکل شرعی ندارد و اگر فردی نیازمند، از کسی که زنده و قادر و در دسترس است، چیزی را طلب کند، امری طبیعی است و جای تعجب ندارد و این نوع استمداد با استمداد از مردگان در تضاد محض است و این دلیل و حدیث هیچ ربطی به استمداد از ارواح أنبیا و أولیا ندارد، و کلمه‌‌ای حق جهت به اثبات رساندن باطل است. جالب است بدانید نویسنده‌‌ی برگه‌‌ی مزعوم، در مقدمه‌‌اش آورده است که: «خواننده گرامی در این برگه عقیده أهل سنت و جماعت (مذهب چهار گانه) که تنها منتج به رضای حق تعالی و رستگاری دو عالم است و مأخوذ از بنیان‌‌گذاران عقیده همچون علامه‌‌ی دهر حضرت سعد تفتازانی می‌‌باشد، نه برداشتی عوام فریبانه از قرآن کریم و أحادیث شریف»!!!.

در ابتدا چند آیه و حدیث را در مورد استمداد از غیر خدا بیان می‌‌نمائیم و سپس حکم استمداد از أنبیا و أولیا را که همانند ماه شب چهارده بر آسمان حقیقت می‌‌درخشد، اظهار می‌‌نمائیم.

۱- غیر از خداوند هیچ کس را به فریاد نخوان:

﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٦ [یونس: ۱۰۶].

«وَلَا تَدۡعُ»: به فریاد نخوان و طلب نکن.

«مِن دُونِ ٱللَّهِ»: غیر از خداوند، تمام مخلوقات به عام، عاقل و غیر عاقل.

«مَا لَا يَنفَعُكَ»: زیرا اگر تو عبادتش کنی نفعی برایت ندارد.

«وَلَا يَضُرُّكَ»: و اگر او را ترک گویی برای تو ضرری نخواهد داشت. در این آیه خداوند، دعا کردن از غیرِ خدا را شرک اعلام می‌دارد، و چنین وصف می‌‌نماید که غیر از او هیچ کس در رساندن نفع و ضرر نقشی ندارد و انجام دادن آن و طلبکردنش از غیر خداوند شرک است، همانطور که در آخر آیه، خداوند می‌‌فرمايد:

﴿فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ [یونس: ۱۰۶].

«اگر چنین کنی از ستمکاران و مشرکان خواهی شد».

و ظلم همان شرک است. همچنان که لقمان÷ فرزندش را نصیحت نمود و فرمود: ﴿وَإِذۡ قَالَ لُقۡمَٰنُ لِٱبۡنِهِۦ وَهُوَ يَعِظُهُۥ يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ١٣ [لقمان: ۱۳]. «و (یادآور شو) زمانی را که لقمان به پسرش در حالی که او را پند می‌‌داد، گفت: پسر عزیزم ! (چیزی و کسی را) شریک خدا مکن، به راستی که شرک ستم بزرگی است».

وهم چنان خداوند می‌‌فرماید: ﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ [البقرة:۲۵۴]. «و کافران ستمگرند».

۲- اگر خداوند بخواهد به کسی ضرری برساند هیچ احدی غیر از او نمی‌‌تواند این ضرر را از او دفع کند:

﴿وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَ [الأنعام: ۱۷].

«اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی‌‌تواند آن را بر طرف سازد».

ایـن آیـه، طلب از غیر از خـداوند را بــاطل می‌‌نماید. به طوری کـه خداوند می‌‌فرماید اگر شخصی را دچار مرض، فقر، گرسنگی، و... نماید، هیچ کس غیر از او قادر به دفع این ضرر نیست، تا از وی دعای طلب نمایی، حتی (أنبیا، أولیا، صالحین، شهدا و...) چرا که هیچ کدام از این افراد خدا نیستند و تنها الله خداست؛ و هیچ معبودی غیر از او حق نیست (لا إله إلا الله).

۳- اما کسی که غیر از خداوند را به فریاد می‌‌خواند، براستی که گمراه‎ترینِ مردم است و کسی در دنیا، گمراه‌‌تر از او یافته نمی‌‌شود.

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦ [الأحقاف: ۵-۶].

«و چه کسی گمراه‌‌تر از آن است که غیر از خداوند را به فریاد می‌‌خواند. در حالی که تا روز قیامت جوابش را نخواهد داد. و اصلاً از دعایش غافل است. و هنگامی که مردم جمع شدند، دشمنانِ داعیان خواهند شد. و عبادت آن‌ها را انکار می‌‌کنند».

در این آیه خداوند مدال گمراه‌‌ترین خلق را بهره و نصیب کسی می‌‌داند که از غیر خداوند طلب امداد و یاری نماید و چهار صفت را برای مدعوین (کسانی که از آنان طلب می‌‌شود) وصف می‌‌نماید:

۱) ـ عدم استجابت تا روز قیامت.

۲) ـ این که من دون الله (ملائکه، انبیا، اولیا، صالحین و...) هر چه که باشد از شنیدن و آگاهی بر دعای داعیان غافل است.

۳) ـ اینان روز قیامت دشمنان داعیان از غیر خداوند می‌‌باشند.

۴) ـ اینان روز قیامت این عبادات را انکار کرده و برائت و بی‎زاری خود را اعلام می‎دارند.

این خبری است که خداوند، عالم الغیب و الشهاده از آینده و قیامت و باطل شدن أعمال مشرکان می‌‌دهد و ما نیز با ایمان کامل به آن تسلیم می‌‌شویم و می‌‌گوئیم: «آمنا بالله ولا إله إلا الله».

۴- ﴿إِنَّمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا وَتَخۡلُقُونَ إِفۡكًاۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ لَكُمۡ رِزۡقٗا فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ وَٱعۡبُدُوهُ وَٱشۡكُرُواْ لَهُۥٓۖ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ١٧ [العنکبوت: ۱۷].

«شما غیر از خدا بت‌هایی را هم می‌‌پرستید (که آن‌ها را با دست خود می‌‌سازید) و دروغی را به هم می‌‌بافید (و می‌‌گویید: این‌ها معبودهای ما بوده و وسیله تقرب به خدایند) به راستی به جز خدا کسانی را که می‌‌پرستید که توانایی روزی رساندن به شما را ندارند، و روزی را از پیش خدا بخواهید و او را بندگی و سپاسگزاری کنید، (و بدانید که سرانجام برای حساب و کتاب) به‌سوی او برگردانده می‌‌شوید».

۵- ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ١٤ [فاطر: ۱۳-۱۴].

«و کسانی که بجز الله را به فریاد می‌‌خوانند (و پرستش می‌‌کنند) حتی مالکیت و حاکمیت پوسته‌‌ی نازک خرمایی را ندارند * اگر آنان را بخوانید، دعایتان را نمی‌‌شنوند و اگر هم بشنوند جوابتان را نمی‌‌دهند و روز قیامت شرک شما را قبول نمی‌‌کنند و کسی بهتر از خدای خبیر شما را خبر نمی‌‌دهد».

۶- ﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٦٢ [النمل: ۶۲].

«(آیا بت‌ها و معبودان باطل بهتراند) یا کسی که به فریاد درمانده می‌‌رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می‌‌کند هرگاه او را به کمک طلبد، و شما (انسانها را) جانشین (یکدیگر) در زمین می‌‌سازد.آیا خدایی را با الله شریک می‌‌کنید، بسیار کم پند می‌‌گیرید».

۷- ﴿أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ١٩١ [الأعراف: ۱۹۱].

«آیا چیزهایی (کسانی) را شریک خدا می‌‌سازید که نمی‌‌توانند چیزی را بیآفرینند و بلکه خودشان هم آفریده شده‌‌اند».

۸- در زمان رسول الله ج منافقی، مسلمانان را آزار می‌‌داد، در این حال مؤمنان گفتند: «قوموا نستغيث برسول الله ج من هذا الـمنافق». «که به رسول پناه بریم و از او طلب کمک و یاری نمائیم» ایشان فرمود: «إنه لا يستغاث بي وإنما يستغاث بالله عز وجل». «همانا استغاثه از من جایز نیست وفقط از خداوند استغاثه می‌‌شود». [رواه الطبرانی (مجمع الزوائد ۱۰/۱۵۹). از عبادۀ بن صامت س (حدیث حسن است)].

بله، این نوع استغاثه جایز بود، زیرا پیامبر ج قادر بود، مسلمانان را یاری دهد و به اذن خداوند و فقط به عنوان وسیله‌‌ای، آزار منافق را بر مسلمانان بکاهد، اما پیامبر ج این نوع استغاثه‌‌ی شرعی را نیز به خاطر حفظ ادب با خداوند و حفظ کلام، منع فرمودند، حال چه رسد به اینکه از پیامبر ج در حالیکه فوت نموده ‌‌است، استغاثه شود. بدیهی است که جایز نیست‌‌ و از روی این اصل می‌‌توان حال کسانی را که از اولیاء و صالحین که درجاتی پائین‌‌تر از پیامبر ج دارند، درخواست کمک دارند، فهمید که در چه ضلالتی افتاده‌‌اند!!! پیامبر ج به خاطر تعلیم دین و سد ذرائع، استغاثه جایز را نیز منع نمود، تا مردم به گمراهی و استغاثه شرکی و حرام کشیده نشوند و به ادب توحید تأدیب شوند. نتیجه‌‌ی این مباحث را می‌‌توان در این حدیث رسول الله ج جمع آوری کرد: «احفظ الله یحفظك، احفظ الله تجده تجاهك، إذا سألت فسأل الله وإذا استعنت فاستعن بالله، واعلم أن الاُمة لو اجتمعوا علی أن ینفعوك بشيء لم ینفعوك إلا بشيء قد کتبه الله لك ولو اجتمعوا علی أن یضروك لم‌‌ یضروك إلا بشيء قد کتبه الله علیك...» [ترمذی]. «حدود خداوند را حفظ کن، خداوند تو را حفظ می‌‌کند، حدود خداوند را حفظ کن، خداوند را در مقابل خود می‌‌یابی. اگر چیزی خواستی، فقط از خداوند بخواه، و اگر یاری‌‌ای خواستی، فقط از خداوند بخواه و بدان که اگر همه مردم جمع شوند بر اینکه به تو نفعی برسانند، نمی‌توانند که نفعی را برسانند، مگر خداوند بخواهد و اگر همه مردم جمع شوند بر اینکه به تو ضرری برسانند، نمی‌‌توانند که ضرری برسانند، مگر خداوند بخواهد».

پس واجب است که مردم تنها به پروردگارشان وابستگی و اُمید داشته باشند و به وسیله‌‌ی طاعت و عبادت به وی نزدیک شوند و توحیدشان را خالص نمایند، توحیدی که تنها راه نجات است و اما تعلق و استغاثه و وابستگی به مخلوقات اگرچه أنبیاء و أولیاء و صالحین باشند، جایز نیست. زیرا آنان توان رساندن نفع وضرری را ندارند و توسل به ایشان یا به ارواح‌شان یا به جایگاه و حق‌شان، باطل است. این در حالی است که خداوند به پیامبر ج می‌‌فرماید:

﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ١٨٨ [الأعراف: ۱۸۸].

«بگو: من مالک سود و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که خدا بخواهد و اگر غیب می‌‌دانستم، قطعاً منافع فراوانی نصیب خود می‌‌کردم و اصلاً شر و بلا به من نمی‌‌رسید به راستی من کسی جز بیم‌‌دهنده و مژده‌‌دهنده برای مؤمنان نیستم».

و خداوند می‌‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا٢٠ قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا٢٢ [الجن: ۲۰-۲۲]. «بگو: تنها پروردگارم را می‌‌پرستم و کسی را شریک او نمی‌‌کنم * بگو: من نمی‌‌توانم هیچ سود و زیانی به شما برسانم و گمراهتان سازم یا هدایتتان دهم * بگو: (اگر من نافرمانی خدا کنم) هیچ کس مرا در برابر (خشم) خدا پناه نمی‌‌دهد و پناهگاهی (برای حفظ خود) جز خدا نمی‌‌یابم».

این اُمور برای کسی که در قرآن وسنت سیر می‌‌کند محسوس و آشنا و روشن است اما شیطان، أهل گمراهی را وعده و وعید می‌‌دهد و آن‌ها را از حقیقت کتاب و سنت به وادی هوا و شهوات دعوت می‌‌نماید. می‌‌گوید: غیر از خدا را بطلبید. در حالی که خداوند می‌‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ [البقرة: ۱۸۶]. «و هنگامی که بندگانم از تو درباره‌‌ی من می‌‌پرسند (که من نزدیکم یا دور بگو:) من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ می‌‌گویم».

و خداوند می‌‌فرماید:]. ﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ [غافر: ۶۰]. «مرا به فریاد بخوانید تا پاسختان دهم».

[۱] قابل ذکر است که انکار مولف نسبت به وجود حدیث ذکر شده در کتاب‌های حواله داده شده، درست نمی‌باشد. چون حدیث مذکور را طبرانی در المعجم الکبیر (۱۷ /۱۱۷) از طریق عبدالرحمن بن شریک روایت کرده و گفته است: پدرم از عبدالله بن عیسی، از زید بن علی، از عتبه بن غزوان برایم نقل کرد که وی گفته: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «إذَا أَضَلَّ أَحَدُكُمْ شَيْئًا، أَوْ أَرَادَ أَحَدُكُمْ عَوْنًا، وَهُوَ بِأَرْضٍ لَيْسَ بِهَا أَنِيسٌ، فَلْيَقُلْ: يَا عِبَادَ اللَّهِ أَغِيثُونِي، يَا عِبَادَ اللَّهِ أَغِيثُونِي، فَإِنَّ لِلَّهِ عِبَادًا لا نَرَاهُمْ». «هرگاه کسی از شما چیزی را گم کرد و یا یاوری خواستید و در سرزمینی بودید که هیچ کسی همراهتان نبود، باید بگوید: ای بندگان خدا، یاریم کنید، ای بندگان خدا یاریم کنید. چرا که خداوند بندگانی دارد که شما آنان را نمی‌بینید».

اما در این حدیث سه علت وجود دارد که موجب ضعف آن می‌شود، این سه علت عبارتند :

اول: عبد الرحمن بن شريك بن عبد الله النخعي الكوفي. ابو حاتم گفته است: «ایشان واهی‌الحدیث است= [یعنی احادیث ایشان معتبر نیست و نباید روایت گردد]». [الجرح والتعدیل (۵ /۲۴۴)]. و ابن حبان وی را در "الثقات" (۸ /۳۷۵)، ذکر کرده و گفته است: «بسیار اشتباه می‌کند». و حافظ در "التقریب" صفحه ۳۴۲ گفته: «صدوق بوده که اشتباه می‌کرده است». [نگا: تهذیب التهذیب (۶/۱۷۶)].

دوم: شریک بن عبدالله النخغی. علماء در مورد حفظ و ضبط او مسائلی را بیان کرده‌اند، حافظ ابن حجر در موردش اینچنین گفته: «صدوق است که زیاد اشتباه می‌کند، از زمانی که مسند قضا را در کوفه عهده دار شد، حفظش تغییر کرد». [تقریب التهذیب ص ۲۶۶].

سوم: زید بن علی بن الحسین، عتبه بن غزوان را در نیافته است، و از او نشنیده است، زیرا در بین وفات عتبه و ولادت زید حدود شصت سال فاصله است. [نگا: تهذیب التهذیب (۲/۲۴۹)، (۴/۶۴)]. از این رو هیثمی در مورد این حدیث گفته: «طبرانی آن را روایت کرده است، راویان آن ثقه قرار داده شده‌اند با اینکه بعضی از آنها ضعیف اند، اما زید بن علی، عتبه را درنیافته است». [مجمع الزوائد (۱۰/۹۳)].

و برای حدیث، شاهدی از حدیث ابن مسعود به صورت مرفوع از پیامبر ج به این لفظ وجود دارد: «إذا انْفَلَتَتْ دَابَّةُ أَحَدِكُمْ بِأَرْضِ فَلاةٍ، فَلْيُنَادِ: يَا عِبَادَ اللَّهِ، احْبِسُوا عَلَيَّ، يَا عِبَادَ اللَّهِ احْبِسُوا عَلَيَّ، فَإِنَّ لِلَّهِ فِي الأَرْضِ حَاضِرًا سَيَحْبِسُهُ عَلَيْكُمْ». «پیغمبر ج فرمود: هر گاه حيوان یکی از شما در صحرایی رم كرد و فرار نمود، پس صدا زند: ای بندگان خدا، آن را برایم بگيريد. چرا كه خداوند بندگانی در زمین دارد كه آن را برای شما می‌گیرند و نگه می‌دارند».

طبرانی حدیث را در المعجم الکبیر (۱۰/۲۷۱)، و ابویعلی در "مسندش" (۹/۱۷۷) روایت کرده‌اند. و شیخ الاسلام ابن تیمیه در "الوابل الصیب" ص ۱۲۵ آن را ذکر کرده است. و این روایت نیز ضعیف می‌باشد؛ هیثمی این را در مجمع الزوائد (۱۰/۱۳۲) و حافظ ابن حجر در "شرح الأذکار" (۵/۱۵۰) و حافظ السخاوی در "الابتهاج بأذكار المسافر والحاج" (ص۳۹) این را ضعیف خوانده‌اند.

شیخ البانی در "السلسلة الضعیفة" بطور مفصل به این حدیث پرداخته و گفته است:

با وصف اینکه این حدیث ضعیف است... باز هم در آن جواز طلب کمک از مردگان صالحین و اولیا وجود ندارد. زیرا هردو روایت به این صراحت دارند که مقصود از «عباد الله» در آن دو روایت، مخلوقی به غیر از بشر می‌باشد. به دلیل این گفته‌ای ایشان در حدیث اول: «خداوند در زمین بندگانی دارد که حیوان را برای شما نگه می‌دارد». و در حدیث دیگر فرموده: «خداوند بندگانی دارد که شما آنها را نمی‌بینید». این وصف بر ملائکه و جن‌ها صدق می‌کند، زیرا آن‌ها کسانی هستند که معمولاً دیده نمی‌شوند. و در حدیثی دیگر معیّن شده است که آن‌ها فرشتگان می‌باشند. بزار از ابن عباس به این لفظ روایت کرده است: «إن لله تعالى ملائكة في الأرض سوى الحفظة يكتبون ما يسقط من ورق الشجر، فإذا أصابت أحدكم عرجة بأرض فلاة فليناد: يا عباد الله أعينوني». «خداوند در زمین علاوه بر فرشتگان نگهبان [ملائکه حفظه]، فرشتگانی دارد که حتی برگی را که از درختان سقوط می‌کند می‌نویسند، پس هرگاه کسی از شما در بیابان با مشکلی روبرو شد، باید که صدا زند: ای بندگان خدا، مرا یاری کنید». حافظ در "شرح ابن علان" (۵/۱۵۱) می‌گوید: «این حدیث حسن الاسناد و جدًّا غریب است، آن را بزار روایت کرده و گفته: نمی‌دانیم که از پیامبر ج به همین لفظ روایت شده باشد مگر به همین صورت و با همین اسناد». و سخاوی آن را در "الابتهاج " حسن خوانده است. هیثمی گفته است: "رجال آن ثقه هستند". می‌گویم: بیهقی آن را در "الشعب" به صورت موقوف روایت کرده است.

این حدیث -اگر صحیح باشد- مشخص می‌کند که مراد از فرمودۀ پیامبر اکرم ج در حدیث اول: «ای بندگان خدا» در حقیقت همان ملائکه هستند. پس جایز نیست مسلمانانِ جن و انس را، -یعنی آن اولیا و صالحین که آن‌ها را به نام رجال الغیب می‌خوانند-، به آن‌ها ملحق کنیم، و فرقی نمی‌کند که آن افراد زنده باشند یا مرده، زیرا کمک خواستن و طلب یاری از آنان شرک آشکار است؛ چون آنان قادر به شنیدن دعا نیستند، حتی اگر بشنوند باز هم قادر به استجابت و تحقق آن نمی‌باشند. این در آیات زیادی بطور صریح ذکر شده است، از آن جمله این قول خداوند می‌باشد: ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ١٤[فاطر: ۱۳-۱۴] «و كسانى را كه بجز او مى‏خوانيد مالك پوست هسته خرمايى [هم] نيستند * اگر آنها را بخوانيد دعاى شما را نمى‏شنوند و اگر [فرضا] بشنوند اجابتتان نمى‏كنند و روز قيامت‏شرك شما را انكار مى‏كنند و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه تو را خبردار نمى‏كند». [سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة (۶۵۶)].

همانطوری که معلوم گردید که این حدیث در کتبی که مؤلف محترم روایتِ آن را در آنها انکار کرده‌اند، موجود می‌باشد؛ علاوه بر آن، در بعضی کتب دیگر نیز موجود است. اما همانطوری که معلوم گردید اسانید آنها اشکال دارد که هیچ کدام از آن روایات به سند صحیحی که مورد اتفاق علمای حدیث باشد، روایت نشده است. پس معلوم گردید که این حدیث با الفاظ و روایت‌های مختلفش با اینکه در بعضی کتب حدیثی اهل سنت و جماعت روایت شده است اما به دلیل وجود علل و اشکالات مختلف در اسانید آنها قابل استناد نیست و نمی‌توان بر آن اعتماد نمود.

علاوه بر آن، همانطوری که مؤلف محترم، آیات زیادی را ذکر کردند که در آنها خداوند متعال به صراحت کمک و یاری خواستن از غیر خداوند را در اموری که بشر توانایی انجامِ آن را ندارد، منع کرده و آن را شرک دانسته است، و احادیث صحیح زیادی نیز بر این معنی تأکید دارد. یا می‌توان گفت: یکی از مسلّمات عقیدۀ اسلامی این است که در مواردی که بشر توانایی انجام آن را ندارد، باید حتما از خداوند متعال کمک خواست تا آن حاجت را برآورده نماید و نباید از غیر او تعالی کمک خواست. و هر که چنین کرد بنابر صریح آیات قرآن کریم، مرتکب شرک گردیده است.

بناء نمی‌توان این اصلی را که با آیات محکم قرآن کریم و احادیث صحیح پیامبر اکرم ج ثابت شده، با یک یا چند حدیث ضعیف و یا ساختگی نقض نمود، بلکه دلالت صریح این آیات و احادیث، حیثیت و اعتبار همچون احادیث را از بین می‌برد و بر آنها خط بطلان می‌کشد. والله اعلم. (مُصحح).