نتیجتاً
اولاً: شهدا زندهاند، اما حیاتی که در بهشت و عالم غیب است.
ثانیاً: هیچ لفظی دال بر زنده بودن انبیا و اولیا و آگاه بودن آنان از دنیا وجود ندارد، حتی یک آیه یا یک حدیث.
ثالثاً: سمیع، بصیر و خبیر، خداوند ﻷ است؛ یعنی فقط خداوند ﻷ صدای همه ما را در همه جا میشنود و فقط او همه ما را میبیند و فقط او از احوال ما خبردار است، و غیر او (من دون الله) عاجزند و توان آن را ندارند. حال اگر کسی چنین ادعایی دارد، بداند که شریک و همتایی برای خداوند ﻷ قائل شده است. و حدیثی را با چنین متنی که انبیا زندهاند و در قبورشان نماز میخوانند، نیافتیم و چنین حدیثی کذب است. زیرا در نسائی، احمد و مسلم چنین حدیثی نیست، تا در مورد آن شرح کافی دهیم، اما حدیثی که در آن پیامبر ج، موسی÷ را در حال نماز خواندن در قبرش دیده، مربوط به شب معراج و اسراء بود و زمانی که از اول تا آخرش معجزه و براهین غیب بود و کاملاً روشن است که آن حیات، زندگی مادی و عادی نبود. بلکه این حیات نیز، همان است که هرگاه خداوند ﻷ بخواهد، پیش میآید، نه اینکه همیشه چنین باشد، و در صورت ثابت بودن اینکه آنها همیشه نماز میخوانند، هیچ دلیلی برای این نمیشود که صدای ما را میشنوند و بر احوال ما بصیرند.
حال که اینگونه اثبات شد که مردگان نمیشنوند، به سراغ آرای علما میرویم و گلچینی از گلستان نور و علم را در آسمان صاف شریعت پهن مینماییم.
شیخ محمد سفارینی مشهور به ابو لعون (حنبلی مذهب) در کتاب «البحور الذاخرة في أحوال الآخرة»میگوید: عایشهل سماع اموات را منکر شد و بنده نیز با او هم رأی هستم.
ابنرجب حنبلی در کتاب «أهوال القبور ۷۶/۱-۲»میگوید: عایشهل سماع اموات را نفی نمود و کثیری از علما با او هم رأی هستند و بنده نیز با وی هم رأیم.
علامه حصکنی الحنفی در کتاب «الدر الـمختار شرح تعزیرالابصار ج۳ ص ۱۷۹» بر همین رأی مهر نهاده است.
علامه طحاوی در (ج۲ص۳۸۱)، ابن عابدین در حاشیهاش بر (ردالمحتار علی الدرالمختار ج۳ص۱۸۰) نیز رأی عایشهل را تأیید کرده و میگوید که کلام پیامبر ج با کشتهشدگان چاه بدر از باب موعظه زندگان بوده است و نیز معجزهای برای رسولخدا ج است.
بعد میگوید: آنچه که در مسلم آمده: «لیسمع خفع نعالهم». «صدای پای تشییعکنندگان را میشنود». مربوط به اولین مرحله قرار گرفتن در قبر است تا سؤال و جواب ملائکه مأمور تمام میشود، زیرا کلام رسول الله ج مخالف کلام الله ﻷ نیست که میفرماید: ﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ﴾ [فاطر: ۲۲].
علامه ابن همام در «فتح القدیر، حاشية الهداية» در باب الجنائز رأیش بر این است که مردگان نمیشنوند. زیرا حدیث تکلم با اهل قُلیب بدر هم از طرف عایشهل رد شده است و هم فقط من باب معجزه رسولالله ج مقبول شده است و حدیث مسلم: «لیسمع قرع نعالـهم» فقط مربوط به اولین مرحله ورود به قبر است نه تداوم آن در سایر اوقات.
علامه عینی صاحب عمدة القاری (شرح بخاری) در شرح الکنز باب الیمین فی الضرب والقتل و... (ج۱ص ۲۲۵) بر این رأی است که مردگان کلام زندگان را نمیشنوند.
ابن نجیم مصری در کتاب «البحر الرائق» شرح کنزالدقائق «ج۴ص۳۹۴» عدم سماع اموات را ثابت میکند.
مرتضی زبیدی (شارحالقاموس) در کتاب «القعود الجواهر المنيفة». رأیش بر عدم سماع اموات است.
ابن رجب در کتاب فوقالذکر (اهوال القبور) میگوید: داستان خطاب پیامبر ج به کشته شدگان چاه بدر شاید معجزهای برای وی بوده و معجزه نیز برای غیر انبیا نیست.
مسئلهی عدم سماع جزء اصول عقیدۀ امام ابو حنیفه و مذهب او میباشد.
آلوسی در تفسیر سورهی روم «روحالبیان جلد۴صفحه۴۵۴ الی ۴۵۹» میگوید: کسانیکه قائل به شنیدن اموات هستند به روایتی استناد مینمایند که بیهقی در دلائل النبوة آورده و حاکم آن را تصحیح مینماید: «وقتی که در غزوه احد، مصعببنعمیر و یارانش شهید شدند، پیامبر ج بر سر جنازه آنان ایستاد و فرمود: شهادت میدهم که شما نزد خداوند زنده هستید، (اشاره به آیه ۱۱۹ آل عمران). پس ای صحابه به زیارتشان بروید و به آنها سلام کنید...». اما جواب ابنولید: امام ذهبی آن را موضوع و بیاساس دانسته است. ابن رجب میگوید که مضطرب است و قابل قبول نیست. محدث معاصر ناصرالدین آلبانی در سلسله احادیث الضعیفة و الموضوعة به شماره ۵۲۲۰ آن را جعل و بیاساس معرفی نموده است. آلبانی میگوید: نه در کتاب و نه در سنت دلیلی موجود نیست که مردگان کلام زندگان را بشنوند، بلکه تمام نصوص بر عدم سماع دلالت صریح دارند: ﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ﴾ [فاطر: ۲۲].