فصل: استشهاد شافعی به آیات در ابطال استحسان
«خبر داد ما را» ابوسعید بن ابی عمرو، گفت: خبر داد ما را ابوالعباس محمد بن یعقوب، گفت: خبر داد ما را ربیع بن سلیمان، گفت: شافعی/فرموده: حکم خدا، سپس حکم رسول اللهج، سپس حکم مسلمین. دلیل است بر اینکه برای اهل فتوی و یا حاکم جایز نیست حکم کند و یا فتوی بدهد مگر از جهت خبر لازم العمل، و آن کتاب است، سپس سنت و یا آنچه اهل علم بدون اختلاف گفته باشند و یا قیاس بر بعض این. و جایز نیست برای او که حکم کند و یا فتوی دهد به استحسان. زیرا استحسان واجب نبوده و در یکی از این معانی نبوده. و در ضمن احتجاج نموده به قول خدای تعالی در سورۀ قیامه آیه ۳۶ که:
﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن يُتۡرَكَ سُدًى ٣٦﴾[القیامة: ۳۶] .
«آیا انسان گمان میکند که بیهوده رها میشود».
شافعی/فرموده: اهل علم اختلاف ندارند در آنچه من دانستهام که «السُّدَى» کسی است که نه مورد امر باشد و نه مورد نهی، و آنکه فتوی دهد و یا حکم کند به آنچه مأمور نشده بتحقیق خود را در معانی سدی جایز دانسته، و بتحقیق خدایﻷاو را با رأیش رها نکرده که بگوید: آنچه خواستهام، و ادعائی کند که قرآن بر خلاف او نازل شده، خدای تعالی به رسول خود در سورۀ انعام آیه ۱۰۶ فرموده:
﴿ٱتَّبِعۡ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾[الأنعام: ۱۰۶] .
«آنچه را که از پروردگارت نازل شده پیروی کن».
و در سوره مائده آیه ۴۹ فرموده:
﴿وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَ﴾[المائدة: ۴۹] .
«و از آنان برحذر باش که مبادا تو را از بخشى از آنچه خدا به سویت نازل کرده است، منحرف کنند».
سپس قومی نزد رسول خداجآمدند و از او از اصحاب کهف سؤال کردند، فرمود: فردا به شما میآموزم، یعنی از جبرئیل سؤال میکنم و به شما یاد میدهم، پس خدایﻷآیه ۲۳-۲۴ سوره کهف را نازل کرد که:
﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا ٢٣ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ﴾[الکهف: ۲۴-۲۳] .
«و البته در هیچ چیز مگو که فردا آن را بجا آورم مگر آنکه اگر خدا خواسته باشد».
و زن اوس بن صامت آمد و به رسول خدا جاز اوس شکایت کرد؟ او را جواب نداد تا وحی نازل شد که
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ ١﴾[الـمجادلة: ۱] .
«حقا که خدا شنید گفتار آن زنی را که دربارۀ شوهر خود با تو مجادله میکرد....» [۱۰] .
و عجلانی آمد خدمت آن حضرت و زن خود را متهم کرد، رسول خدا جفرمود: دربارۀ شما وحی نازل نشده، پس چون وحی نازل شد آنان را خواست، و ملاعنه کرد بین ایشان چنانکه خدا امر کرده بود [۱۱] . شافعی کلام را با استدلال به کتاب و سنت و دلیل عقلی بسط داده در رد حکم استحسانی نه قیاس بر کتاب و سنت و اجماع.
[۱۰] سنن أبی داود: ۱/ ۶۷۴، حدیث: ۲۲۱۴، الـمستدرك على الصحيحين، الحاكم: ۲/ ۵۲۳ حدیث: ۳۷۹۱، و حاکم در مورد این حدیث میگوید: «صحیح الإسناد» و ذهبی نیز به صحت آن حکم کرده است، و آلبانی میگوید: حسن است. [۱۱] نگا: صحیح بخاری: ۵/ ۲۰۱۴، حدیث: ۴۹۵۹، صحیح مسلم: ۲/ ۱۱۲۹، حدیث: ۱۴۹۲.