مختصر کتاب دین اسلام ماهیت شرایع

فهرست کتاب

٢٣. اسلام و همزیستی و مدارا

٢٣. اسلام و همزیستی و مدارا

اسلام – چنانکه مشخّص است- دین خاتم و آخرین پیام الهی برای بشر بوده و از این رو، عجیب نیست که این رسالت شامل و عام و متناسب با هر زمان و مکان و هر ملّتی است. قبلا این مطلب بیان گردید.

احکام اسلام منحصر بر رفتار مسلمانان در میان خودشان نیست، بلکه عام است و تمامی مردم را با وجود تفاوت در ادیان شامل می‌شود. در دین اسلام شیوۀ تعامل و برخورد با تمامی طبقات مردم؛ یعنی مسلمانان و دیگران بیان شده است.

این موضوع نشان می‌دهد که اسلام دینی قابل اجرا و واقعی است و نظریّاتی تمثیلی و نمادین نیست که با زندگی واقعی و شرایط مردم همخوانی نداشته باشد.

الله تعالی انسان‌ها را آفرید و مقرّر نمود که برخی از آنان، کافر و برخی مؤمن خواهند بود.

همچنین فرمان داد که مردم به سوی هدایت و رستگاری فرا خوانده شوند، امّا دعوتگران را مکلّف نساخت که مردم را به اجبار وارد دین حق کنند:

﴿إِنۡ عَلَيۡكَ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ[الشّورى: ٤٨]

«بر [عهدۀ] تو فقط تبلیغ [رسالت] است.»

از این رو، قانون اختلاف در میان مردم پابرجا و موجود بوده و در قرآن کریم چنین آمده است:

﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ[هود: ١١٨-١١٩]

«و اگر پروردگارت می‌خواست، [همۀ] مردم را یک امّت قرار می‌داد، ولی [آنان] همواره متفاوت هستند، مگر کسی ‌که پروردگارت [بر او] رحم کند.»

این موضوع به معنای تایید باطل و پذیرش یا جواز تمامی مذاهب یا رضایت به آن‌ها و ردننمودن و بیان‌نکردن بطلانشان و دعوت‌نکردن آنان به سوی حقیقت نیست.

بلکه هدف، رفتار و برخورد نیک و متناسب با وجود تمامی این اختلافات و پیروی از شیوۀ اسلام و گفتگو با فرد مخالف است[٢٨٧] و در اصل، باید مهربانی و نرمی رعایت شود. اصل و سرچشمۀ آداب برخورد و تعامل از دیدگاه اسلام، دعوت مردم به سوی دین بر اساس حکمت و موعظۀ نیک و مجادله به شیوۀ بهتر و مدارا به اندازۀ ممکن است، به گونه‌ای که حدود و قوانین اسلام رعایت گردد و کسی جرأت نکند حرمت و شکوه اسلام را زیر سؤال ببرد.[٢٨٨]

همزیستی انسان‌دوستانه در میان بشر بدین معناست. اصطلاح همزیستی در این دوره بسیار شایع و رایج شده و تقریبا هم‌معنا با اصطلاح مداراست که قبلا مشهورتر و رایج‌تر بود.

علاوه بر موارد فوق، اگر انسان متون شرعی و تاریخ مسلمانان را بررسی نماید، می‌بیند که روحیۀ بردباری و مدارا و نیکی بسیار روشن و آشکار است.

اکنون مختصری از مدارا که نزدیک به مفهوم همزیستی است و برخی از نمودهایش در دین باشکوه اسلام و تعدادی از موارد اجرای آن در تاریخ مسلمانان بیان می‌گردد:

١. مفهوم تسامح: محمّد طاهر بن عاشور  / می‌گوید: «تسامح از نظر لغوی مصدر "سامَحَهُ"؛ یعنی با وی بسیار نرمی و خوشرفتاری کرد، است.»

وی در ادامه چنین می‌آورد: «اصل سماحت به معنای آسان‌گیری در رفتار و آمیزش و زندگی با دیگران است؛ یعنی نرمی در مواردی که معمولا در آن‌ها خشونت صورت می‌گیرد.

در حدیثی صحیح آمده است که پیامبر  ج فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا سَمْحًا إِذَا بَاعَ، وَإِذَا اشْتَرَى، وَإِذَا اقْتَضَى»[٢٨٩]؛ «الله تعالی رحمت کند مرد آسان‌گیر را زمانی که می‌فروشد و هنگامی که می‌خرد و وقتی که [طلبش را] درخواست می‌کند.»[٢٩٠]

محمّد طاهر بن عاشور می‌گوید: «هدف من از تسامح در این مبحث، خوشرفتاری و مدارا با مخالفان دینی است و این اصطلاح در میان محقّقان و پژوهشگران متاخّر دینی در اواخر قرن گذشته رایج گشته و از این حدیث گرفته شده است: «بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ»[٢٩١]؛ «من با دین حنیف [متمایل به حق] و آسان مبعوث گشته‌ام.»

پس لفظ مذکور حقیقتی عرفی در این مفهوم گردیده است.

در گذشته، بسا اوقات این لفظ را به معنای تساهُل؛ یعنی سهل‌انگاری می‌دانستند.

از نظر لغوی این دو اصطلاح مترادف یکدیگرند، امّا مفهومی که واژۀ «تسامح»؛ یعنی برخورد خوب و مناسب در برابر مخالفان دینی، برای آن به کار می‌رود، کاملا با مفهوم تساهل و سهل‌انگاری تفاوت دارد و به همین سبب، اصطلاح تساهل را به کار نمی‌برند، چون بیانگر سهل‌انگاری و غفلت فرد مسلمان در اجرای احکام دین است. در نتیجه، واژۀ «تسامح» برای این معنا؛ یعنی همزیستی مسالمت‌آمیز به کار رفت.

اصطلاح مذکور به نحو احسن و کامل معنای مقصود را می‌رساند و شایسته نیست که لفظ دیگری جایگرین آن شود.»[٢٩٢]

٢. اهمّیت تحقیق دربارۀ تسامح و مدارای اسلامی: پژوهش در این باره – چنانکه ابن عاشور می‌گوید- یکی از مهم‌ترین تحقیقات لازم برای کسی است که قصد بررسی حقایق دین اسلام را دارد، چون بسیاری از عالمان و اندیشمندان؛ بویژه اندیشمندان غیرمسلمان مفهوم تسامح اسلامی را به درستی درک نکرده‌اند.

بسا اوقات، تصوّر می‌کنند که چنین چیزی در دین اسلام وجود ندارد. و کسانی که تسامح اسلامی را پذیرفته‌اند، در بسیاری از موارد، دچار افراط یا تفریط شده‌ و به حقیقت نرسیده‌اند.

برخی از آنان در این زمینه معذورند، زیرا حالات و شرایط مسلمانان را در دوران‌های مختلفی مشاهده نموده و گمان کرده‌اند که حقیقت اسلام همین است و در نتیجه، با ساختار و چهرۀ واقعی اسلام که دلایل و شواهد بسیاری دارد، مخالفت ورزیده‌اند.

علاوه بر این، رفتار ناشایست و برخورد بد، رساندن آزار و زیان و خیانت‌ها و نیرنگ‌های برخی از ملّت‌ها و نیز سوء استفاده از مدارای مسلمانان برای رسیدن به اهداف و فواید خود و واردکردن رنج و مصیبت بر اهل اسلام باعث شده که در قرن‌های گذشته، مسلمانان تسامح و مدارای اسلامی را فراموش کنند و مواظب باشند و به کلّی این ویژگی از یادشان رفته است.

موضوع فوق در جای دیگری باید بحث شود و نباید که مفهوم تسامح را تغییر دهد.

ناگفته نماند که برخورد ناشایست دیگر امّت‌ها که در تمامی دوران‌ها اتّفاق افتاده است، در دوران صدر اسلام و ظهور دین، مانع نمی‌شد که مسلمانان تسامح و مدارای اسلامی را کنار بگذارند و از فضایل آن بهره‌مند شوند و می‌دانستند که از این طریق، ضررهایی به آنان می‌رسد، چون صفات نیک هر چند باعث از دست‌دادن منافعی شود، باز هم شایسته و پسندیده است و انسان نباید با این بهانه، صفات نیک را ترک کند، امّا لازم است که مواظب ضررهایش باشد و آن‌ها را از خود دور سازد.[٢٩٣]

از سویی دیگر، سزاوار نیست که پژوهشگر در دین اسلام فقط به احوال و شرایط برخی از مسلمانان در بعضی دوران‌ها؛ بویژه در سده‌های اخیر بنگرد، زیرا ستم و تنگ‌نظری است که احوال برخی از مسلمانان به عنوان نماینده و چهرۀ واقعی اسلام معرّفی گردد و گمان شود که دین اسلام مسلمانان را پاک و تزکیه ننموده و پستی و سنگدلی را از آنان دور نساخته است. بنابراین بر کسی که از روی عدالت و انصاف قصد رسیدن به حقیقت را دارد، لازم است که از طریق منابع صحیح آن؛ یعنی قرآن و سنّت و سیرۀ سلف صالح به دین اسلام بنگرد و نیز از طریق کتاب‌هایی که منصفانه و عالمانه در مورد این دین سخن گفته‌اند. برای چنین فردی روشن خواهد شد که اسلام به دنبال سعادت بشر و انتشار صلح و امنیت و اشاعۀ عدالت و احسان است.

امّا هرگز روا نیست که کج‌روی‌های برخی از مسلمان‌نماها – کم باشد یا زیاد- به حساب دین گذاشته شود یا بدین وسیله، مورد نکوهش قرار گیرد، بلکه اسلام از این موارد بیزار و پاک است و پیامد انحراف و کج‌روی بر خود منحرفان است، چون دین اسلام آنان را فرمان به کج‌روی نداده و بلکه از انحراف به شدّت باز داشته است.

عدالت و انصاف این است که به حالات دینداران واقعی و اجراکنندگان راستین دستورات و احکام اسلامی در امور مربوط به خودشان و دیگران، نگاه شود، چراکه این کار بر شکوه و عظمت دین و مسلمانان در دل‌های افراد می‌افزاید. دین اسلام مردم را به تمامی خوبی‌ها و فضیلت‌های کوچک و بزرگ تشویق نموده و از همۀ بدی‌ها و مفسده‌ها باز داشته است.

به همین سبب، کسانی که ارزش و منزلت اسلام را حفظ نموده و احکام و شعائرش را رعایت کرده‌اند، در بالاترین مراتب ادب و تربیت نفس بر صفات نیک و اخلاق والا قرار دارند و افراد دور و نزدیک و موافق و مخالف بر این مورد گواهی می‌دهند.

امّا نگاه محض به احوال مسلمانان سهل‌انگار و منحرف از راه راست، هیچ بویی از عدالت ندارد و بلکه عین ستم است.[٢٩٤]

٣. تسامح و مدارای اسلامی زائیدۀ اصلاح تفکّر و اندیشه و اخلاق نیکوست: یعنی همان دو موردی که از اصول نظام اجتماعی در دین اسلام به شمار می‌روند.

این تسامح برخاسته از اعتقاد صحیحی است که صاحبش را به سوی هر خیری سوق می‌دهد و از هر نوع بدی دور می‌کند و احساساتش را منضبط و منظّم می‌سازد و تمامی زشتی‌ها و پلیدی‌ها را از درونش بر می‌کند.

بدون تردید عقل سالم از شهوات و شبهات، صاحبش را به سمت عقاید بر حق و واقعی می‌کشاند و باعث می‌شود که به اعتقاد و باورش اطمینان داشته و یقین کند که هیچ مخالفی نمی‌تواند آن را دچار تزلزل و انحراف نماید.

امّا ممکن است بسا اوقات بر اثر گمراهی مخالفان احساس دلتنگی کند و تعجّب نماید که چرا تعداد کمی از آنان اعتقاد صحیح را می‌پذیرند و چگونه آنچه برایش بسیار روشن و آشکار است را نمی‌بینند و نمی‌فهمند! در اینجاست که اخلاق والا کارساز می‌شود و این ویژگی‌ها و برخورداری از آداب شرع حکیم، انسان را از این سختی و تنگنا خارج می‌سازد و در نتیجه، با نفسی آرام و سینه‌ای باز و زبانی روان و گویا، مخالفت‌های آنان را پاسخ می‌دهد و بدون هیچ نوع دلتنگی و رنجی، دلایل خود را ارائه می‌دهد و مخالفان را به سمت حقیقت و واقعیّت می‌کشاند.

توصیه‌های اسلام بر این دو اصل بسیار تاکید داشته و آن‌ها را گوشزد کرده است؛ یعنی اصل اعتماد و یقین به صحّت اعتقاد و اصل مکارم اخلاق در وجود فرزندان اسلام؛ مثلا قرآن کریم دربارۀ اعتماد بر اعتقاد صحیح خود و توجّه‌نکردن به باور و دیدگاه دیگران، چنین می‌فرماید:

﴿إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِ٧٩ إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ[النّمل: ٧٩-٨٠]

«بدون تردید تو بر حقّی آشکار هستیو همانا تو نمی‌توانی [سخنت را] به [گوش] مردگان بشنوانی، و نمی‌توانی به کران هنگامی ‌که پشت‌کنان روی می‌گردانند، سخن [و نِدای خود را] بشنوانی.»

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيۡكُمۡ أَنفُسَكُمۡۖ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَيۡتُمۡۚ[المائدة: ١٠٥]

«ای کسانی‌ که ایمان آورده‌اید! مراقب خود باشید اگر شما هدایت یافته باشید، گمراهی افرادی‌ که گمراه شده‌اند، به شما زیانی نمی‌رساند.»

همچنین دربارۀ اصل مکارم اخلاق می‌فرماید:

﴿فَلَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ إِن لَّمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ أَسَفًا[الكهف: ٦]

«پس گویی می‌خواهی در پی ایشان خود را از غم و اندوه هلاک سازی، اگر به این سخن [قرآن] ایمان نیاورند.»

بدون تردید بیان این اصل سینۀ انسان را باز می‌کند و نفس را در برابر آزار و سختی‌های مخالف، آرام می‌سازد.

بنابراین سزاوار است که بگوییم: تسامح و مدارا از ویژگی‌ها و مشهورترین مؤلّفه‌های دین اسلام به شمار می‌رود. همچنین از نعمت‌ها و احساناتی که الله تعالی به مخالفان و دشمنانش بخشیده و برترین دلیل بر رحمت رسالت اسلامی، چنانکه می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ[الأنبياء: ١٠٧]

«و [ای پیامبر  ج!] تو را فقط رحمتی برای جهانیان فرستادیم.»[٢٩٥]

٤. دین اسلام پایه‌های عمومی تسامح و مدارا را استوار و پابرجا ساخته است: اسلام پایه‌های اساسی و محکم را برقرار ساخته و پیمان‌های محکمی بسته و تکلیف مسلمانان در قبال یکدیگر و نیز خوشرفتاری با سایر ملّت‌ها را کاملا روشن ساخته است. قرآن کریم و سنّت نبوی به مسلمانان آموخته‌اند که اختلاف در سرشت بشر وجود دارد. بنابراین اگر انسان این موضوع را مدّ نظر داشته باشد و آن را رعایت کند، اختلاف را تفکّری فطری و طبیعی می‌داند که فهم و درک افراد درست یا اشتباه است و این موضوع را امری خصمانه و مستلزم خشم و غضب نمی‌داند.

الله ـ می‌فرماید:

﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ[هود: ١١٨-١١٩]

«و اگر پروردگارت می‌خواست، [همۀ] مردم را یک امّت قرار می‌داد، ولی [آنان] همواره متفاوت هستند، مگر کسی‌ که پروردگارت [بر او] رحم کند، و برای همین آنان را آفریده است.»

﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡ[الكهف: ٢٩]

«[ای پیامبر  ج!] بگو: [این قرآن] حق است از سوی پروردگارتان. پس هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس می‌خواهد کافر گردد.»

﴿لِّكُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَكًا هُمۡ نَاسِكُوهُۖ فَلَا يُنَٰزِعُنَّكَ فِي ٱلۡأَمۡرِ[الحج: ٦٧]

«برای هر امّتی [روش عبادت و] آیینی مقرّر کردیم که آنان به آن عمل کنند، پس نباید در این امر با تو به نزاع برخیزند.»

و سایر آیاتی که در این زمینه آمده است.

قطعا این ویژگی اصلی اخلاقی و مهم است؛ یعنی اینکه انسان مسلمان اشیا و امور را در محلّ خودشان قرار دهد و بر اساس اوصاف و ویژگی‌های آنان حکم دهد و در برابر تمامی حوادثی که برایش پیش می‌آید، منفعلانه و بدون تفکّر عمل نکند.[٢٩٦]

٥. گواهی تاریخ بر تسامح و مدارای مسلمانان: بدون تردید ذمّی‌ها و دیگران در جوار و پناه دولت اسلامی زندگی کردند بدون اینکه کسی علیه اعتقادات و دیانتشان کاری انجام دهد.

تاریخ طولانی اسلام گواه است که شریعت و مسلمانان برای پیروان ادیانی که در پناه اسلام زندگی می‌کردند، اجازۀ بقا و حفاظت باورهایشان را داده‌اند.

دوست و دشمن می‌داند که این ویژگی به معنای ضعف دولت اسلامی نیست، بلکه مسأله‌ای مهم و اصلی از دین اسلام بوده حتّی زمانی که در اوج قدرت باشد.[٢٩٧]

شیخ محمّد طاهر بن عاشور  / پس از بیان مدارای مسلمانان با دیگران، می‌گوید: «اگر خواستی به شواهد تاریخ در دوران‌هایی که تعالیم و احکام واقعی و صحیح و پاک اسلام اجرا می‌شد، رجوع کن تا مصداق آنچه گفتیم را بیابی.

بدون تردید مسلمانان با ملّت‌های مختلفی که در جوار و پناه حکومت اسلامی بودند، زندگی کردند؛ ملّت‌هایی مانند نصرانی‌های عرب، مجوسی‌های فارس، قبطی‌ها، صابئی‌های عراق و یهودیان اریحاء. آنان با تمامی این گروه‌ها همچون خویشاوند خود رفتار می‌کردند.»[٢٩٨]

وی در ادامه چنین می‌آورد: «تاریخ به یاد نمی‌آورد که امّتی [غیر از مسلمانان] مردم مخالف با اعتقاد و دین خود را همچون مردم و رعیّت اصلی خویش بداند و با آنان عادلانه برخورد نماید و بر اساس این اصل و قانون که: با حفظ رسوم و عاداتشان، هر آنچه به نفع یا ضرر ماست، به نفع یا ضرر آنان باشد، و همچون مسلمانان از تمامی امکانات و وسایل زندگی بهره‌مند شوند. سزاوار است که این امر را نه تسامح، بلکه عظمت اسلام بنامیم، زیرا زمانی اسلام اصل تسامح و مدارا را از اصول نظام خویش قرار داد که کاملا مطمئن و قدرتمند و مستقل بود. از ظرف همان برون تراود که در اوست. آیۀ زیر تمامی این موارد را بیان نموده است:

﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ [يوسف: ١٠٨]

«[ای پیامبر  ج!] بگو: این راه من است. من با بصیرت [کامل] به سوی الله دعوت می‌کنم و کسانی ‌که از من پیروی کردند [نیز چنین می‌کنند].»[٢٩٩]

مختصری از تسامح مسلمانان و همزیستی آنان با دیگران آورده شد و در مباحق قبلی نیز مطالبی کوتاه در این زمینه بیان گردید.

در مبحث پیش رو، این موضوع بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت و بیان خواهد شد که مدارا و تسامح مسلمانان باعث می‌شود کسی را وادار به پذیرش اسلام نکنند. همچنین گواهی افراد غیرمسلمان دربارۀ تسامح اسلام آورده خواهد شد.

[٢٨٧]- نک: خطوات في فقه التّعایش والتّجدید، هانی فقیه، ص ١٩.

[٢٨٨]- نک: أصول النّظام الإجتماعي في الإسلام، ص ٢١٣.

[٢٨٩]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ١٩٧٠.

[٢٩٠]- نک: أصول النّظام الإجتماعي في الإسلام، ص ٢١٣.

[٢٩١]- مسند احمد، شمارۀ حدیث: ٢٢٣٤٥؛ المعجم الکبیر، طبرانی، شمارۀ حدیث: ٧٨٠٣؛ آلبانی این روایت را در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: ٢٩٢٤، صحیح دانسته است.

[٢٩٢]- أصول النّظام الإجتماعي في الإسلام، ص ٢١٣.

[٢٩٣]- نک: همان، ص ٢١٤.

[٢٩٤]- نک: تنزیه الدّین وحملته ورجاله، سعدی، ص ٤٧٤.

[٢٩٥]- نک: أصول النّظام الإجتماعي في الإسلام، صص ٢١٥- ٢١٦.

[٢٩٦]- نک: همان، صص ٢١٦- ٢١٧.

[٢٩٧]- نک: تلبیس مردود في قضایا حیّة، صص ٣١- ٣٢.

[٢٩٨]- نک: أصول النّظام الإجتماعي في الإسلام، ص ٢١٩.

[٢٩٩]- نک: همان.