مختصر کتاب دین اسلام ماهیت شرایع

فهرست کتاب

٢٦-٣. آداب جنگ در اسلام

٢٦-٣. آداب جنگ در اسلام

مبارزه و نبرد از دیدگاه اسلام، آداب و احکامی سرشار از نرمی و مهربانی دارد.

یکی از پایه‌های سیاست نظامی اسلام این است که تعرّض و آزاررساندن علیه کسانی که با اسلام و مسلمانان نمی‌جنگند را ممنوع کرده است؛ افرادی همچون راهبان، کشاورزان، زنان، کودکان، افراد سالخورده، کارگران، دیوانگان، نابینایان و برجای‌ماندگان.

برخی از فقیهان کشتن فرد نابینا و برجای‌مانده را جائز نمی‌دانند هر چند در زمینۀ جنگی و نظامی صاحب نظر و تدبیر باشد.

همچنین کشتن زنان ممنوع است هر چند برای دفاع از دژها به کار گرفته شوند یا اشیائی مانند سنگ پرتاب کنند، زیرا الله   می‌فرماید:

﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ[البقرة: ١٩٠]

«و در راه الله با کسانی‌ که با شما می‌جنگند، جنگ کنید، و از حد تجاوز نکنید، که الله تجاوزگران را دوست ندارد.»

آیۀ فوق مبارزه را در برابر مبارزه قرار داد.

پیامبر  ج فرمودند کسی که نمی‌جنگد، نباید کشته شود و وقتی زنی را در یکی از غزوه‌ها دیدند که کشته شده است، این کار را نپسندیدند و فرمودند: «مَا كَانَتْ هَذِهِ لِتُقَاتِلَ»[٣٤٣]؛ «این زن که جنگجو نبوده [و نمی‌جنگیده] است!»

اگر جنگجویان کودکان و زنان را در جلوی خویش، به عنوان سپر قرار دهند، باید که از مبارزه دست بکشیم مگر اینکه این کار را وسیلۀ پیروزی و غلبه بر ما بگردانند و بترسیم که لشکریان اسلام شکست بخورند.

علاوه بر این، اسلام مثله‌کردن [تکّه‌کردن] دشمن جنگجو را جایز نمی‌داند. پیامبر  ج فرمودند: «وَلَا تَمْثُلُوا، وَلَا تَقْتُلُوا وَلِيدًا»[٣٤٤]؛ «مُثله [بریدن گوش و بینی] نکنید و کودکی را نکشید.»

همچنین بردن سرها از شهری به شهر دیگر یا انتقال آن‌ها به نزد والیان و حاکمان را ممنوع نموده و ابوبکر صدّیق  س این کار را نپسندید؛ بیهقی از عقبه بن عامر جهنی روایت می‌کند که عمرو بن عاص و شرحبیل بن حسنه، عقبه را با سر «یناق» از سرزمین شام نزد سیّدنا ابوبکر  س فرستادند و زمانی که نزد وی آمد، این کار را رد نمود و عقبه به او گفت: ای خلیفۀ پیامبر  ج! آنان این کار را با ما انجام دادند.

ابوبکر صدّیق  س گفت: آیا از فارس و روم پیروی می‌کنید؟!

سری را نزد من نیاورید و همان نامه و خبر کافی است.[٣٤٥]

امام احمد و ابوداود از طریق عمران بن حصین و سمره بن جندب  ب روایت کرده‌اند که پیامبر  ج مُثله‌کردن را منع نمودند.[٣٤٦]

مُثله یعنی آزاررساندن و مجازات مقتول با قطع اعضای وی و تغییر خلقت و چهرۀ او قبل یا بعد از کشته‌شدن؛ مانند اینکه بینی‌اش بریده شود یا گوشش کنده شود یا چشمانش کور گردد و سایر اعضایش ناقص و معیوب شود.[٣٤٧]

دین اسلام برای اسیر تنها یک حکم صادر ننموده، بلکه امر وی را موکول به امیری که آگاه از مصلحت جنگ است، کرده و او می‌تواند که از وی فدیه بگیرد یا بدون فدیه، آزادش کند.

یکی دیگر از آداب جنگ در اسلام، این است که امنیّت محارب و دشمن حفظ گردد و اگر یکی از افراد لشکر محاربی را پناه داد، باید احترام این امان و پناه‌دادن نگه داشته شود و کسی حق ندارد به وی آزار و اذیّت رساند.

رسول الله  ج به همین مطلب اشاره نموده‌ و می‌فرمایند: «وَيَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ»[٣٤٨]؛ «پایین‌ترین فرد آنان [یعنی مسلمانان] می‌تواند از طرفشان پیمان [و امان‌نامه] منعقد سازد.»

پیامبر  ج امان امّ‌هانی؛ دختر ابوطالب را برای مردی از مشرکان تایید کرده و فرمودند: «قَدْ أَجَرْنَا مَنْ أَجَرْتِ يَا أُمَّ هَانِئٍ»[٣٤٩]؛ «ای امّ‌هانی! قطعا ما پناه دادیم کسی را که تو پناه دادی.»

در دوران خلافت سیّدنا عمر  س برده‌ای ساکنان شهری در عراق را امان داد و فرماندۀ لشکر؛ یعنی ابوعبیده به عمر فاروق  ب نامه نوشت و نظر وی را در این باره جویا شد. سیّدنا عمر در جوابش این گونه نوشت: «بدون تردید الله   وفاداری را مهم و باارزش قرار داده و تا زمانی که [به عهد و پیمانتان] وفا نکنید، وفادار نمی‌شوید، پس به عهدشان وفا کنید و از آنان درگذرید.»[٣٥٠]

یکی دیگر از آداب جنگ در اسلام که بیانگر مهربانی و نرمی دین اسلام است، نکویی و خوشرفتاری با سفیران دشمن و آزارنرساندن به آنان است. گاهی اوقات فرستادۀ دشمن به قصد صلح یا کار دیگری نزد مسلمانان می‌آید و باعث کاهش ضررهای جنگ می‌شود و از این رو، شایسته است که آزاری به وی نرسد و از امنیت کامل برخوردار باشد تا به نزد قومش برگردد، زیرا اذّیت و آزار این افراد باعث می‌شود ارتباط میان دو گروه قطع گردد و راه گفتگوهایی که منجر به عدم‌درگیری یا پایان‌دادن به جنگ می‌شود، بسته و مسدود گردد.

تعرّض و آزاررساندن به سفیر و فرستادۀ دشمن با اخلاق نیکو و جوانمردی منافات دارد، هر چند قومش او را بدین سبب فرستاده باشند که قصدشان مبنی بر مبارزه علیه ما را اعلان نماید یا اینکه سخنی در گرامیداشت قوم خود به قصد فخر و تهدید بزند.

نظام اسلام در جنگ بر پایۀ این اصلِ پسندیده و نیکوست.[٣٥١]

ابورافع نامه‌ای از قریش را نزد پیامبر  ج آورد و زمانی که ایشان را دید، علاقه‌مند به اسلام شد و گفت: ای رسول الله  ج! سوگند به الله که دیگر پیش آنان نخواهم رفت. پیامبر  ج فرمودند: «إِنِّي لَا أَخِيسُ بِالْعَهْدِ، وَلَا أَحْبِسُ الْبُرُدَ، ارْجِعْ إِلَيْهِمْ، فَإِنْ كَانَ فِي قَلْبِكَ الَّذِي فِيهِ الْآنَ، فَارْجِعْ»؛ «هرگز من عهد و پیمان را نمی‌شکنم و سفیران [و نامه‌رسان‌ها] را نگه نمی‌دارم. به سویشان برگرد و اگر آنچه اکنون در دلت است، باقی بود، دوباره باز گرد.»

او می‌گوید: من رفتم و دوباره نزد رسول الله  ج آمدم و مسلمان شدم.[٣٥٢]

مختصری از آداب جهاد و مبارزه در اسلام بیان گردید؛ آدابی که دیدگاه مردم را دربارۀ جنگ تغییر داد، چون گمان می‌کردند که مهربانی و نرمی با جنگ منافات دارد و جنگ یعنی ترشرویی و خشونت و سنگدلی در هر حالتی.

بویژه جنگ‌های امروزی که تر و خشک را می‌سوزاند و کاملا وحشی‌گری است و بویی از مهربانی و شفقت در زمان جنگ و پس از اتمام آن، نبرده است.

کسی که به تاریخ شکوهمند اسلام و سیرۀ پیامبر بزرگمان  ج بنگرد، نرمی و مهربانی را به طور روشن می‌بیند – چنانکه قبلا این موضوع بیان شد- و رسول الله  ج پس از جنگ و غلبه بر دشمنان کینه‌توز خویش که تمامی راهها و اسباب را برای آزاررساندن به پیامبر  ج در پیش گرفتند نیز مهربان و عادل بودند.

اگر به دنبال نمونه‌ای هستی که دلت را استوار سازد، به سیرۀ پیامبر  ج در فتح مکّه که پس از مبارزه‌ای سخت و تلخ و برخورد بد و ناشایست قریش با پیامبر  ج و صحابه به وقوع پیوست، دقّت کن.

پس از اینکه پیامبر  ج بر این افراد پیروز شدند و کاملا آنان را در اختیار گرفتند و به سبب رفتار بد قریش، گمان‌های زیادی به ذهنشان خطور کرد و فکر می‌کردند که پیامبر همچون جبّاران به قصد انتقام وارد مکّه خواهند شد، ناگهان متواضعانه و با خشوع کامل در برابر پروردگار خویش وارد آنجا شدند بدون اینکه به سبب پیروزی مغرور شوند یا دشمنانشان را سرزنش نمایند.

زمانی که پیامبر  ج قریش را دیدند در حالی که آنان توقّع انتقام داشتند و نیز لشکر صحابه  ش را دیدند که منتظر کوچک‌ترین اشاره از پیامبر  ج بودند تا دودمان قریش را به باد دهند، خطاب به قریش فرمودند: «ما تَظُنُّونَ أنِّي فاعِلٌ بكم»؛ «فکر می‌کنید که با شما چکار می‌کنم؟»

گفتند: برادری بخشنده و پسر برادری جوانمرد هستی.

پیامبر  ج فرمودند: «فاذْهَبوا فأنتم الطُّلَقاء»[٣٥٣]؛ «بروید که شما آزادید.»

مهربانی و تسامح مسلمانان و رعایت آداب جنگ تاثیر فراوانی بر بسیاری از دشمنانشان داشت، به گونه‌ای که از دین اسلام و پیامبر  ج و مهربانی مسلمانان و خوشرفتاری آنان شگفت‌زده می‌شدند.

آنان مهربانی و عدالتی را که در بین ملّت خویش نیافته بودند را از مسلمانان دیدند و این مسأله باعث شد که بسیاری مسلمان شوند. موارد زیادی در این زمینه وجود دارد.

[٣٤٣]- سنن أبي داود، شمارۀ حدیث: ٢٦٦٩؛ صحیح ابن حبان، شمارۀ حدیث: ٤٧٩١.

[٣٤٤]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ١٧٣١.

[٣٤٥]- سنن بیهقی، ج ٩، ص ١٣٢؛ در تلخیص الحبیر، ج ٤، ص ٢٨٨ آمده که اسناد این روایت، صحیح است.

[٣٤٦]- مسند احمد، ج ٤، صص ٤٣٩، ٤٤٠ و ٤٦٠؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: ٢٦٦٧؛ آلبانی در صحیح سنن أبي داود، شمارۀ حدیث: ٢٣٢٢، این حدیث را صحیح می‌داند.

[٣٤٧]- نک: جامع العلوم والحکم، ابن رجب، ج ١، صص ٣٩٠- ٣٩٢.

[٣٤٨]- المستدرک، حاکم، شمارۀ حدیث: ٢٦٢٣؛ سنن أبي داود، شمارۀ حدیث: ٤٥٣٠؛ آلبانی در صحیح سنن أبي داود، شمارۀ حدیث: ٣٧٩٧، روایت مذکور را صحیح می‌داند.

[٣٤٩]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٣٥٠، ٣٠٠٠ و ٥٨٠٦؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٣٣٦.

[٣٥٠]- تاریخ طبری، ج ٣، ص ١٨٨.

[٣٥١]- نک: رسائل الإصلاح، ج ١، صص ١١٧- ١١٨؛ آداب الحرب في الإسلام، محمّد خضر حسین، ص ٤٥.

[٣٥٢]- مسند احمد، شمارۀ حدیث: ٢٣٩٠٨؛ ابوداود، شمارۀ حدیث: ٢٧٥٨؛ المستدرک حاکم، شمارۀ حدیث: ٦٥٣٨؛ آلبانی در صحیح سنن أبي داود، شمارۀ حدیث: ٢٣٩٦، این روایت را صحیح دانسته است.

[٣٥٣]- نک: السّنن الکبری، بیهقی، ج ٩، ص ١١٨؛ فتح الباري، ابن حجر، ج ٨، ص ١٨. مختصری از احکام و آداب جنگ بیان گردید و جزئیّات بیشتر و تبصره‌ها و سایر احکامش در تفاسیر، کتاب‌های فقهی، شروح حدیثی و کتاب‌هایی که در مورد جنگ و جهاد و امثال آن نوشته شده، آمده است. برای اطّلاعات بیشتر، نک: المبسوط، سرخسی، ج ١٠، ص ٥؛ شرح فتح القدیر، ابن همام، ج ٤، ص ٩٠؛ المغني، ابن قدامه، ج ٩، ص ٣٢٦؛ روضة الطّالبین، نووی، ج ١٠، ص ١٥٠؛ آداب الحرب، محمّد خضر حسین؛ قواعد الحرب في الشّریعة الإسلامیّة، عواض وذینانی.