شنیدن یا نشنیدن مردگان

صورت اول: سماع کلی

صورت اول: سماع کلی

صورت اول: که تصوری خرافی و شرکی می‌باشد، این است که انسان گمان کند که مرده تمام صداهای دور و نزدیک را می‌شنود و هرکس در هرگوشه‌ای از زمین سخنی بگوید یا ندایی سر دهد مرده آن را می‌شنود و یا اینکه اگر افراد زیادی در کنار قبر او جمع شوند و همه‌شان هم‌زمان سخن بگویند و هریک به زبان خود؛ یکی به تالشی و دیگری به ترکی و یکی به کردی و دیگری به عربی یا انگلیسی یا روسی و فرانسوی و... حرفی بزند و موضوع سخن هریک با دیگری نیز فرق داشته باشد این مرده همه را می‌شنود و همه‌ی سخنان را به تمامی زبان‌ها درک می‌کند و می‌فهمد!!!

علمای اسلام بر بطلان این تصور و عدم چنین سماعی متفق القول‌اند و هیچ عالمی بلکه هیچ مسلمانی که بویی از دین و توحید برده باشد و بلکه هیچ عاقلی که ذره‌ای از نعمت عقل بهره‌مند باشد نگفته است و نمی‌گوید که مرده چنین قدرت شنوایی مطلق و کلی دارد و همه‌ی علما و عقلا و مسلمین با چنین عقیده‌ی جاهلی و خرافی مخالفند. زیرا تنها الله   است که عالم به تمامی احوال و سمیع تمامی اصوات و دانای تمامی لغات علی رغم تنوع حاجات اصحاب اصوات می‌باشد و هیچ‌کسی در این صفت و یا دیگر صفاتش شبیه و شریک و مثل و مانند او نیست و نمی‌تواند باشد:

﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ٤. «و کسی همتا و همگون او نمی‌باشد».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ٢٠. «تنها خدا شنوا و بینا است».

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١: «هیچ چیزی همانند خدا نیست (و نه او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین می‌ماند، و نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو می‌ماند) و او شنوا و بینا است».

شنوای مطلق و سمیع کل، تنها اوست و غیر او چه زنده و چه مرده سماع کلی و مطلق ندارند. حتی اشرف مخلوقات حضرت محمد  ج وقتی زنده هم بود (چه برسد بعد از موت) اگر دو کس هم‌زمان با ایشان سخن می‌گفتند قادر به درک هم‌زمان سخن هردو نبود و اصحاب نزد ایشان به نوبت سخن می‌گفتند و هرگز چنین اتفاقی نیفتاده است که ده‌ها یا صدها تن از مردم یا اصحابش با او هم‌زمان سخن بگویند و گمان کنند که ایشان سخن همگان را یکجا می‌شنود و درک می‌کند!!! و وقتی در مدینه بود صدای مردم مکه را نمی‌شنید و یا وقتی در مکه یا در سفر بود صدای اصحابش را در مدینه نمی‌شنید و اگر کسانی توطئه‌ای علیه ایشان می‌چیدند و علیه ایشان سخن می‌گفتند خبردار نمی‌شد، مگر اینکه الله تعالی بر او وحی می‌کرد.

در قرآن می‌خوانیم که وقتی خداوند روز قیامت از پیامبران درباره‌ی رفتار امت‌شان بعد از فوت پیامبران‌شان می‌پرسد آنان اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند:

﴿۞يَوۡمَ يَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ١٠٩[المائدة: ١٠٩].

«آن روزی (را خاطرنشان ساز) که خداوند پیغمبران را (در پیشگاه خود) گرد می‌آورد و بدیشان می‌گوید: به (دعوت) شما چه پاسخی داده شده است؟ می‌گویند: ما را هیچ‌گونه آگاهی و دانشی نیست تنها تو هستی که از تمام خفایا آگاه هستی».

و چند آیه بعد از زبان عیسی  ÷ نقل می‌کند که ایشان در روز قیامت از رفتار امتش بعد از خود اظهار بی‌اطلاعی می‌کند:

﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ١١٧[المائدة: ١١٧].

«من تا آن زمان که در میان آنان بودم از وضع (اطاعت و عصیان) ایشان اطلاع داشتم و هنگامی که مرا میراندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بوده‌ای (و اعمال و افکارشان را پاییده‌ای) و تو بر هرچیزی مطلع هستی».

و در حدیث صحیحی که امام بخاری و مسلم و دیگران روایت کرده‌اند می‌خوانیم که: «أَلاَ وَإِنَّهُ يُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أُصَيْحَابِي، فَيُقَالُ: إِنَّكَ لاَ تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، فَأَقُولُ كَمَا قَالَ العَبْدُ الصَّالِحُ: ﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ١١٧[المائدة: ١١٧] فَيُقَالُ: إِنَّ هَؤُلاَءِ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ».[١]

«هان! مردانی از امتم آورده می‌شوند که به سمت چپ برده می‌شوند، من می‌گویم: خداوندا! این‌ها یارانم هستند!، در جوابم گفته می‌شود: تو نمی‌دانی بعد از تو چه کرده‌اند، در آن هنگام همانند آن بنده صالح (عیسی  ÷) می‌گویم: ﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ١١٧. «من تا آن زمان که در میان آنان بودم از وضع (اطاعت و عصیان) ایشان اطلاع داشتم و هنگامی که مرا میراندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بوده‌ای (و اعمال و افکارشان را پائیده‌ای) و تو بر هر چیزی مطلع هستی»، گفته می‌شود: اینان بعد از اینکه تو از آنان جدا شدی مرتد شدند»[٢].

در این حدیث به وضوح و به روشنی آفتاب، این مطلب را می‌بینیم که پیامبر نمی‌داند که بعد از فوت او چه اتفاقی افتاده است چرا که به ایشان گفته می‌شود: «إِنَّكَ لاَ تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ»، «تو نمی‌دانی بعد از تو چه کرده‌اند» و این ثابت می‌کند که آن حضرت  ج از احوالات امتش بعد از فوت‌شان خبر ندارد و نه امتش را می‌بیند و نه صدای‌شان را می‌شنود.

این دلیل صحیح و صریحی دال بر عدم آگاهی پیامبر از امور دنیا بعد از فوت می‌باشد و هیچ استدلال جدل‌آمیز و یا حدیث ضعیفی در مقابل آن یارای ایستادن ندارد!، همچنین خداوند متعال در قرآن بیان می‌کند که صالحان بعد از مرگ، ترس و غم و اندوهی ندارند:

﴿فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ٨٨ فَرَوۡحٞ وَرَيۡحَانٞ وَجَنَّتُ نَعِيمٖ[الواقعة: ٨٨-٨٩].

«و اما اگر (شخص محتضر) از زمره‌ی پیشگامان مقرب باشد. همین که مُرد، بهره او راحت و آسایش و گل‌های خوشبو و بهشت پرنعمت است».

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠[فصلت: ٣٠].

«کسانی که می‌گویند: پروردگارِ ما تنها الله است و سپس پابرجا و ماندگار می‌مانند (در هنگام آخرین لحظات زندگی) فرشتگان به پیش ایشان می‌آیند (و بدانان مژده می‌دهند) که نترسید و غمگین نباشید و شما را بشارت باد به بهشتی که (توسط پیغمبران) به شما (مؤمنان) وعده داده می‌شد».

حال باید پرسید که اگر این اموات صدای زندگان دنیا را بشنوند و از احوال‌شان خبردار شوند آیا راحتی و آسایش خواهند داشت؟ اگر مثلاً شخص متوفی از مشکلات خانواده‌ی خود بعد از مرگش خبردار باشد چگونه می‌تواند بدون غم و اندوه باشد؟! یا مثلاً اگر همسر متوفی با شخص دیگری ازدواج کند و آن مرده صدای گفتگوهای محبت‌آمیز و عاشقانه‌ی همسر قبلی‌اش را با شوهر جدیدش بشنود چه حالی پیدا می‌کند؟!!

فکر نمی‌کنم اثبات عدم شنوایی مردگان برای شخص عاقل، بیشتر از این نیاز به توضیح داشته باشد و این ورقات{صفحات} محدود، گنجایش توضیح بیش از این ندارد و عاقلان را یک اشارت بس است!

***

[١] - بخاری: ٤٦٢٥.

[٢]- منظور از اینان کسانی هستند که بعد از فوت آن حضرت و در زمان خلافت صدیق، مرتد شدند و ابوبکر  س و سایر صحابه‌ی وفادار رسول الله  ج با آنان جنگیدند.