شنیدن یا نشنیدن مردگان

استدلال به احادیث دیگر

استدلال به احادیث دیگر

به غیر از این چهار مورد، مؤیدین سماع اموات به احادیث دیگری نیز استدلال می‌کنند که همگی‌شان ضعیف و بی‌اعتبار هستند و به عنوان نمونه یکی از این احادیث مورد استدلال‌شان که از بقیه‌ی احادیث، ضعف کم‌تری دارد را بررسی می‌کنیم:

حدیث: از ابوهریره  س روایت است که رسول  ج فرمود: «ما منْ عبدٍ يمرُّ بقبرِ رجلٍ كان يعرفُهُ في الدُّنيا فسلَّمَ عليهِ إلا عرفهُ وردَّ عليهِ السلامَ»؛ «هیچ بنده‌ای نیست که از کنار قبر شخصی که او را در دنیا می‌شناخته است بگذرد و بر او سلام کند مگر اینکه آن مرده او را بشناسد و جواب سلامش را می‌دهد».

این حدیث ضعیف است: ابن جوزی (متوفی ٥٩٧) در کتاب (العلل المتناهیة في الأحادیث الواهیة) می‌گوید: «این حدیث صحیح نیست». و علامه البانی در سلسلة الأحادیث الضعیفة شماره‌ی ٤٤٩٣ این حدیث را ضعیف دانسته است[١٦].

اگر از ضعف حدیث چشم‌پوشی کنیم باز می‌بینیم که این حدیث بیشتر از اینکه مؤید باورهای معتقدین به سماع اموات باشد منکر باورهای‌شان است!! چرا؟ چون این حدیث سماع اموات را هر چه بیشتر محدود و مشروط و مقید کرده است، از جمله‌ی این قیود این است که طبق این حدیث مرده سلام آن کسی را می‌شنود و درک می‌کند که او را در دنیا قبل از مرگ می‌شناخته است: «كان يعرفه في الدنيا». بنابراین معتقدین به سماع اموات طبق همین حدیثی که بدان استناد می‌کنند نباید به کسانی که هم‌عصرشان نبوده‌اند سلام کنند! یعنی طبق این حدیث اگر شخص معتقد به سماع اموات به شخصی که دویست سال پیش زندگی می‌کرده است، سلام دهد آن مرده سلام را نمی‌شنود و جواب نمی‌دهد!! مثلاً اگر معتقد به سماع اموات نزد قبر عبدالقادر گیلانی برود و به او سلام دهد فایده‌ای ندارد و ایشان نخواهند شنید و جوابی نخواهند داد؛ چون او را نمی‌شناسد و حدیث می‌گوید سماع و جواب برای آن دو کسی است که همدیگر را در دنیا می‌شناخته‌اند.

همچنین حدیث می‌گوید که از کنار قبر بگذرد (یمر بقبر) نه اینکه از هر گوشه‌ی دنیا او را خطاب قرار دهد و این نکته‌ای است که باید کسانی که می‌خواهند از مسأله‌ی سماع اموات سوء استفاده کنند بدان توجه داشته باشند.

و نیز از این حدیث سماعی جز سماع «سلام» ثابت نمی‌شود و در این حدیث حرفی از شنیدن دیگر سخنان زائر به میان نیامده است.

گمان می‌کنم این نکات و قیودی که در حدیث باشد برخی را خوش نیاید و سعی کنند که گوش خود را از شنیدن آن فرو بندند و چشم از دیدنش باز دارند و اگر خواننده‌ی محترم چنین حالتی از آنان مشاهده نمود یقین کند که آن‌ها بدنبال حق نیستند و نمی‌خواهند تابع قرآن و حدیث باشند بلکه به دنبال اثبات عقیده‌ی خود هستند و آیات و احادیث را فقط تا جایی می‌پسندند که به نفع‌شان باشد و مؤید عقایدشان باشد و اگر قسمتی از یک حدیث مؤید عقیده‌شان باشد و قسمتی دیگر منکر عقیده‌شان، فقط آن قسمتی را برجسته می‌کنند که به نفع‌شان باشد!

***

[١٦]- این حدیث را عبدالرحمن بن زید بن أسلم از پدرش و او از عطاء بن یسار و او از ابوهریره مرفوعاٌ روایت کرده است؛ ابن جوزی می‌گوید: این حدیث ضعیف است و محدثین بر تضعیف «عبدالرحمن بن زید بن أسلم» (که راوی حدیث است) اجماع دارند. علامه ابانی درباره‌ی سند می‌گوید «نقل قول با اختصار»: که ضعیف جداً می‌باشد و علت متروک بودن عبدالرحمن بن زید است، ذهبی نیز این حدیث را تضعیف کرده است. این حدیث از طریق دیگری از ابوهریره روایت شده است که علاوه بر موقوف بودنش ضعیف و منقطع نیز می‌باشد. و نیز این حدیث شاهد دیگری از روایت ابن عباس دارد که برخی «من جمله ابن‌تیمیه» به اشتباه آن را صحیح دانسته‌اند که علامه البانی آن را نقد کرده است و علت ضعف این اسناد را بیان نموده است و نقد حافظ ابن رجب حنبلی را نیز نقل نموده است. اگر کسی علاقه‌مند به تحقیق بیشتر درباره‌ی اسناد و طرق این حدیث باشد به کتاب «السلسة الصحیحة» تألیف علامه البانی حدیث شماره ٤٤٩٣ مراجعه کند تا توضیحات مربوطه را مشاهد نماید.