۸- قرآن میزان است
«...وَاتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ، وَاسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُمْ» [۲۶].
(آراء و نظرات خود را در برابر قرآن متهم سازید؛ و خواهشهای خویش را نسبت به آن خیانتکار شمارید).
«...عَلَى كِتَابِ اللهِ تُعْرَضُ الاَْمْثالُ...» [۲۷].
(کارها و امور مشابه و مشتبه به کتاب خدا عرضه میشوند).
«...وَفُرْقَاناً لاَ يُخْمَدُ بُرْهَانُهُ، وَتِبْيَاناً لاَ تُهْدَمُ أَرْكَانُهُ» [۲۸].
(و ـ کتاب خدا ـ جداکننده حق و باطل است که هرگز برهانش خاموش نگردد، بنایی است که پایههای آن ویرانی ندارد).
«جَعَلَهُ اللهُ رِيّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ، وَرَبِيعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ... وَبُرْهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ، وَشَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ، وَفَلْجاً لِـمـَنْ حَاجَّ بِهِ... وَجُنَّةً لِمَنِ اسْتَلاْمَ، وَعِلْماً لِمَنْ وَعَى، وَحَدِيثاً لِمَنْ رَوَى، وَحُكْماً لِمَنْ قَضَى» [۲۹].
(...خداوند قرآن را سیرابی عطش دانشمندان و بهار دلهای فقیهان قرار داده... و برهانی است برای کسی که به آن سخن گوید و استدلال نماید؛ و گواهی است برای کسی که به وسیله آن مجادله نماید؛ و غلبه و ظفر است برای کسی که آنرا حجت آورد... و سپری است برای کسی که به آن پناه گیرد؛ و دانشی است برای کسی که آنرا فرا گیرد؛ و حدیث است برای کسی که روایتش نماید؛ و حکم است برای کسی که به آن داوری کند).
[۲۶] نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۵. [۲۷] نهجالبلاغه، خطبه ۷۴. [۲۸] نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹. [۲۹] نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹.