حق رأی در انتخابات
در نظام دموکراسی هر شهروندی مرد باشد یا زن عالم باشد یا جاهل متقی و پرهیزگار باشد و یا فاجر و فاسق صالح باشد یا فاسد حق دارد در انتخابات شرکت نموده و به هرکه بخواهد رأی دهد و در این أمر همۀ اقشار جامعه حق مساوی دارند، این نظام بر اساس نظریۀ حکومت مردمی پی ریزی شده یعنی این حق مردم است که بر دولت حاکم باشند و یا به هرکه خواستند رأی دهند و هر شخصی در این نظام حق دارد در حکومت شریک باشد و فرقی نمیکند عالم باشد یا جاهل صالح باشد یا فاسد مرد باشد یا زن و یا هرکه میخواهد باشد مهم اینکه در حکومت و در حق رأی همه مساوی و برابرند و اگر امروز گروهی از مسلمانان نظریۀ مساوات بین عالم و جاهل و صالح و فاسد را رد کنند آیا نظام دموکراسی رأی آنها را میپذیرد؟ طبعاً نه خیر! زیرا این عمل آنها مخالف با اصول و اساسات دموکراسی قلمداد میگردد.
بر این اساس در نظام دموکراسی هر فردی حق دارد هر چه میخواهد بگوید و هرچه بخواهد تعبیر کند بدون هیچ ضوابط و حدودی، زیرا در این نظام کسی حق ندارد به دیگری بگوید که آنچه تو میگوییی و ادعا میکنی باطل است زیرا معیاری برای تشخیص حق و باطل وجود ندارد. و بدتر اینکه هر کسی حق دارد به فکر و نظر خود دیگران را دعوت کند خواه به شکل فردی و یا از طریق تشکیل احزاب و سازمانها، و هدف هم همان کسب آراء و رسیدن به حکومت میباشد تا آنچه را که به فکر خود صحیح میدانند بر مردم به اجرا در آورند مانند اکثریت پارلمان انگلیس که همجنس بازی را جزء آزادیها ی فردی شناخته و بنابر رأی اکثریت اعضای پارلمان آن را بصورت قانونی تصویب نمودند.
یا در افغانستان با وجود اینکه مسلمانانِ به اصطلاح دموکرات در پارلمان و حکومت دارای اکثریت هستند و لیکن شخص مرتدی صراحتاً اعلان ارتداد میکند و از زندان آزاد شده و از کشور خارج میشود و هیچ کس نمیتواند کاری انجام دهد زیرا محاکمۀ مرتد و جاری ساختن حد ارتداد مخالف موازین و اساسات دموکراسی است پس در اینجا رأی اکثریت مدار اعتبار و قابل اجراء نیست زیرا اساسات دموکراسی مهمتر از رأی اکثریت میباشد. در مادۀ۳۴ قانون اساسی افغانستان آمده: (آزادی بیان از تعرض مصئون است. و هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیلۀ گفتار، نوشته، تصویر، و یا وسایل دیگر اظهار نماید.) یعنی هرکه حق دارد به معتقدات غیر بد و بیراه بگوید وکسی هم حق اعتراض ندارد حتی اگر اهانت به دین اسلام هم باشد و میبینیم که به نام آزادی بیان روزانه در جراید و مجلات به اسلام و مسلمانان اهانت میشود.
از اینجاست که بطلان عقاید کسانی که معتقد به نظریۀ دموکراسیِ اسلامی و یا اجرای برخی از نظرات آن درجوامع اسلامی اند، هویدا میگردد. زیرا بدون اعتقاد به اساسات و اصول دموکراسی که بطلان آن از دیدگاه اسلام ثابت میشود، اجرای بعضی از قوانین آن در جوامع اسلامی وَهم و خِیال است و کسانی که این شعار را در کشورهای اسلامی سر میدهند یا فریب خوردهاند و یا میخواهند ملت خود را فریب دهند.
شاید بعضیها بگویند: (ما مسلمانیم و کاری به اساسات دموکراسی هم نداریم فقط میخواهیم بعضی از اجزای آن را با آب و تاب اسلامی در جامعه اجراء نماییم).
این سخن عاری از حقیقت و جرم بدتر از گناه میباشد زیرا اولاً طوریکه ذکر شد اجرای بعضی از نظریات دموکراسی بدون اعتقاد به اساس و اصول، قول باطل و غیر قابل قبول است زیرا اگر قرار است که ما به بعضی از نظرات دموکراسی عمل کنیم و بعضی را رها نماییم پس چرا به نظام اسلامی بر نگردیم که شکل و مضمون و نمونۀ کامل و قابل اجراء را دارا میباشد.
ثانیا: کسی که قایل به ناقص بودن نظام اسلامیباشد و میخواهد آن را با دموکراسی کامل کند در حقیقت در گمراهی آشکار سرگردان است زیرا اسلام دین کامل و شامل بوده و هیچ نقص و کمی در آن یافت نمیشود و تاریخ ثابت کرده که نظام حکومت داری در اسلام کاملترین و قابل اجراءترین نظام میباشد. زیرا احکام و قوانینِ آن از طرف خالق بشریت که عالم به احوال بشر میباشد نازل شده است.