یا اسلام، یا دموکراسی
وقتی که ما از دیدگاه شرع مقدس اسلام نظام دموکراسی را رد میکنیم چنان تصور نشود که گویا، مخالفان دموکراسی در پی اهدار حقوق ملتها و طرفدار ظلم و استبدادند، مانند کسانی که به طبل دموکراسی میرقصند چنین عنوان میکنند که یا دموکراسی و یا دکتاتوری که این شعار آنها نوعی فکر تروریستی بوده در پی ترساندن ملتها هستند که اگر دموکراسی ما را قبول نکردید مجبورید با دکتاتوری رو برو شوید.
مانند بوش که میگفت: کسی که همراه ما نیست ضد ماست.
نظام ناقص دموکراسی با مقید کردن انسانها در پیروی از قوانین ساختۀ خود، در حقیقت انسان را مجبور به سر فرود آوردن در مقابل انسان میگرداند و انسانها را در قید انسانها قرار میدهد. در حالیکه اسلام انسان را از این بندگی آزاد ساخته است زیرا در نظام اسلامی قوۀ قانون گذاری وجود ندارد و قوانین اسلامی از طرف پروردگار و خالق انسانها فرستاده شده است.
در سایۀ اسلام است که انسان احساس آزادی میکنند زیرا تابع قوانینی گردیده که خالق و رازق او آن را وضع نموده است. و حتی اگر در جایی نص صریح نیامده باشد بنابر رأی اکثریت تصمیم گرفته نمیشود بلکه در پرتو قرآن و سنت و اقوال سلف صالح از طرف علما و فقها تصمیم گرفته میشود.
بر عکس نظام دموکراسی که در آن انسانها بندۀ پارلمان و اعضای آن میباشند و هرچه آنها به نام قانون وضع نمودند باید بدون چون و چرا قبول گردد. و این است ارمغان دموکراسی که انسانها را از بندگی نظامهای دکتاتوری و استبدادی میرهاند و به بندگی پارلمان و احزاب در میآورد.
آری، دموکراتها با قرار دادن قوۀ قانونگذاری "پارلمان" در دست بشر مرتکب طغیان و عصیان شدهاند در حالیکه قانونگذار واقعی ذات مقدس الهیأ است.
در نظام دموکراسی قوۀ قضائیه مامور اجرای قوانین پارلمان و قانون اساسی میباشد درحالیکه در نظام اسلامی قوۀ قضائیه دستگاه مستقلی است که هیچ کس نمیتواند در آن مداخله کند بلکه هیچ فردی حق مداخله در حکم قضائی را ندارد حتی اگر حاکم و امیر، یا رئیس هم باشد بلکه همه در مقابل محکمه و قضاوت مساوی اند، زیرا خداوندمتعال میفرماید:
﴿فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ﴾[ص: ۲۶] «پس در میان مردمان به حق داوری کن».
و حق را من و شما یا پارلمان و شورای ملی نمیتواند تشخیص دهد بلکه:
﴿ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ١٤٧﴾[البقرة: ۱۴۷].
«حق از جانب پروردگارت است پس هرگز جز شک(تردید) کنندگان مباش»