دموکراسی اسلامی حقیقت یا خیال؟

طلب حکومت (قدرت‌طلبی)

طلب حکومت (قدرت‌طلبی)

بر اساس فکر دموکراسی طلب حکومت برای نفس خود و کوشش برای رسیدن به قدرت أمر حتمی می‌باشد و همۀ آن مصارف و تبلیغاتی که در مبحث قبلی به آن اشاره شد برای رسیدن به حکومت و قدرت است که منجی عالم بشریت ج از آن نهی فرموده‌اند:

«إِنَّا وَاللَّـهِ لَا نُوَلِّي عَلَى هَذَا الْعَمَلِ أَحَدًا سَأَلَهُ وَلَا أَحَدًا حَرَصَ عَلَيْهِ» [۶].

«به الله سوگند که ما هرکسی را که طالب قدرت باشد(طلب امارت کند) و برای حصول آن حرص داشته باشد نمی‌گماریم(به او مسئولیت نخواهیم داد)».

و رسول الله ج به عبدالرحمن بن سمرهس فرمودند:

«يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ! لَا تَسْأَلْ الْإِمَارَةَ فَإِنَّكَ إِنْ أُعْطِيتَهَا عَنْ مَسْأَلَةٍ أُكِلْتَ إِلَيْهَا وَإِنْ أُعْطِيتَهَا عَنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ أُعِنْتَ عَلَيْهَا».

«ای عبدالرحمن، طالب امارت و حکومت مباش زیرا اگر طلب کردی و بدست آوردی بار سنگین آن به خودت واگذار می‌شود و اما اگر بدون طلب، مسئولیتی به تو سپرده شد، از طرف خداوندأ به تو کمک خواهد شد».

و این فرمودۀ رسول الله ج همۀ اشکال قدرت طلبی را در بر می‌گیرد خواه از طریق انتخابات باشد و یا به وسیلۀ قهر و زور و یا به وسیلۀ طلب تأیید مردم، خاصتا برای کسانی که اهلیت آن را ندارند.

شاید عده‌ای که همیشه به دنبال شبهات و مشکوک ساختن امور بر مسلمانان هستند بگویند که یوسف÷ این کار را کرده است آن زمان که فرمود:

﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞ٥٥[يوسف: ۵۵].

«مرا سرپرست اموال و محصولات زمین کن، چرا که من بسیار حافظ و نگهدار می‌باشم».

اما این استناد آن‌ها به دو دلیل باطل است اول اینکه طبق قاعدۀ کلی، شریعتِ قبل از اسلام مخصوص امت‌های پیشین و پیامبران آن‌هابوده و با آمدن دین مبین اسلام منسوخ گردیده خاصتا اگر آن شرایع با شریعت حضرت محمد ج در تعارض باشد.

ثانیاً: یوسف÷ در حالت استثنایی و بنابر امر خداوند تبارک و تعالی آن پیشنهاد را کرد و آن عمل را انجام داد و این جزو اصول نبود بلکه منحصر به شخص یوسف÷ می‌باشد مانند کار کردن یوسف÷ در دستگاه حکومتی فرعون که یک نظام کفری بود، درحالیکه در دین مبین اسلام همکاری با کفار خاصتا در حکومات دست نشانده، کفر آشکار می‌باشد که همۀ علمای اسلام بر تحریم آن متفق‌اند ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥١[المائدة: ۵۱].

«ای مومنان یهودیان و مسیحیان را که (در مقابله با شما) دوست و هوادار یکدیگرند، به دوستی نگیرید؛ و هر کس از شما آنان را دوست گیرد، جزو آنان است؛ یقیناَ الله ستمکاران را هدایت نمی‌کند».

این موضوع را در بخش مستقلِ رد شبهات بطور مفصل مورد بحث و برسی قرار خواهیم داد.

[۶] صحيح مسلم شماره حديث ۳۴۰۲.