۲- نهی از غلو و زیاده روی در مدح پیامبر ج
غلو: یعنی تجاوز از حد. میگویند: «غلا، غلواً» وقتی که از حد تجاوز کند. خداوند میفرماید:
﴿لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ﴾[النساء: ۱۷۱].
«در دینتان زیاده روی نکنید».
اطراء: مدح بدروغ و تجاوز از حد است، و منظور غلو در حق پیامبر جتجاوز از حد در بیان مقام و منزلت اوست. بطوریکه پیامبر جرا از مرتبه عبودیت و رسالت بالاتر ببرند و برخی از خصوصیات الوهیت را به او بدهند و از او کمک و فریادرسی خواسته و به او سوگند بخورند.
منظور از اطراء این است که در مدح پیامبر زیادهروی شود، در حالی که پیامبر جاز آن نهی کرده و فرموده: «لا تُطْرُونِي كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ، إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ ، فَقُولُوا : عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ» [۸۹]. «در مدح من از حد تجاوز نکنید، همان گونه که نصاری درباره عیسی ÷غلو و زیاده روی کردند و بعضی از صفات الوهیت را به او دادند، بگویید: عبدالله و رسول او». و وقتی بعضی از اصحاب به او میگفتند: «تو سید مایی». میفرمود: «سید، خداوند تبارک و تعالی است». و وقتی که میگفتند: «تو از لحاظ نعمتی که الله به تو داده با فضلترین و بزرگترین ما هستی»، فرمود: «قُولُوا بِقَوْلِكُمْ أَوْ بَعْضِ قَوْلِكُمْ وَلاَ يَسْتَجْرِيَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ» [۹۰]. «همین سخن یا قسمتی از آن را بگوئید، و در سخنان تان زیاده روی نکنید، و شیطان شما را اجیر نکند». و وقتی مردم به او میگفتند: «ای رسول الله! ای بهترین ما! و پسر بهترین ما! سید ما و پسر سید ما!». میفرمود:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ! قُولُوا بِقَوْلِكُمْ وَلاَ يَسْتَهْوِيَنَّكمُ الشَّيْطَانُ أَنَا مُحَمَّدٌ عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِى فَوْقَ مَنْزِلَتِى الَّتِى أَنْزَلَنِى اللَّهُ ﻷ» [۹۱]. «ای مردم! در سخنانتان زیاده روی نکنید، شیطان شما را فریب ندهد، که من محمد بنده ی خدا و رسول او هستم، دوست ندارم که مرا بالاتر از مقامی که خدا به من داده، ببرید».
پیامبر جدوست نداشته که او را با الفاظی مانند: «تو سید مایی»، «تو بهترین مایی»، «تو بزرگترین مایی»، «تو افضل مایی» مدح کنند، در حالی که او بطور مطلق افضل و بهترین خلق بود. اما پیامبر آنان را از به کار بردن این صفات نهی میکرد، تا غلو و زیادهروی احتمالی را بخاطر حمایت از توحید، از آنها دور کند و آنها را راهنمایی میکرد که او را با دو صفت از صفاتی که بالاترین مراتب عبودیت است وصف کنند، که در آن دو صفت هیچ غلو و خطری و خللی برای عقیده ندارد و آن دو صفت «عبدالله» و «رسول الله» است.
پیامبر جدوست نداشت که او را از مقامی که خدا به او داده و برگزیده بالاتر ببرند. در حالی که بیشتر مردم با امر او جمخالفت کرده و طلب کمک و فریادرسی از او کرده و به او سوگند میخورند و از او چیزهایی میخواهند که باید فقط از خدا بخواهند.
مردم در مراسم مولود خوانی، قصاید و سرودهایی میخوانند که در آنها بین حق خدا و حق رسول هیچ فرقی قائل نمیشوند!!! علامه ابن قیم در نونیه اشعارش میگوید:
لله حق لا يكون لغيره
ولعبده حق هما حقان
ج
لا تجعلوا الحقين حقا واحدا
من غير تمييز ولا قربان
«الله حقی دارد که فقط لایق اوست، و بنده او [پیامبر] نیز حقی دارد و این حق متفاوت است. این دو حق را یکی نکنید که هیچ تفاوت و نزدیکی با هم نداشته باشد».
[۸۹] جلاء الافهام ص (۱۲۰-۱۲۱). [۹۰] ابو داود به سند صحیح. [۹۱] احمد و نسائی.