تذکر:
کسانی که بدعت را به دو نوع حسنه و سیئه تقسیم کردهاند، از حقیقت فاصله گرفته و با این گفتار پیامبر جمخالفت کردهاند که فرمودهاند: «كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ». «هر بدعتی گمراهی است». پیامبر جتمام بدعتها را گمراهی دانسته اما این افراد میگویند: هر بدعتی گمراهی نیست بلکه بعضی از بدعتها حسنه هستند.
حافظ ابن رجب در «شرح اربعین» میگوید: فرموده پیامبر ج«كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ» از عبارتهای جامعی است که هیچ استثنایی نمیپذیرد و این اصل بزرگی از اصول دین است و این همانند فرموده پیامبر جاست که فرمودهاند: «مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ». بنابراین هر کس چیز نو پیدایی که در دین اساسی ندارد را به دین نسبت دهد، مردود است. فرقی ندارد که در مسایلی اعتقادی باشد یا اعمال و اقوال ظاهری و باطنی» [۱۱۶].
اما کسانی که میگویند: بدعت حسنه وجود دارد، هیچ دلیلی ندارند بجز قول عمر سدر خصوص نماز تراویح که گفت: «نِعْمَتِ الْبِدْعَةُ هَذِهِ» «این بدعت خوبی است». کسانی هستند که شبهه وارد کرده و میگویند: «نوآوریهایی انجام داده شده که سلف منکر آن نشدهاند. مانند جمعآوری قرآن در یک کتاب، نوشتن حدیث و جمعآوری آن»، در جواب آنان باید گفت: «این اعمال در شریعت اصل و اساسی داشته و تازه بوجود نیامدهاند».
و مقولهی عمر سکه گفت: «نِعْمَتِ الْبِدْعَةُ هَذِهِ» منظور بدعت لغوی بوده نه شرعی. و اگر برای چیزی لفظ بدعت بکار رفته باشد که اصل و اساسی در دین دارد، باید دانست که مراد، بدعت لغوی است نه شرعی، چون بدعت شرعی بدعتی است که در شرع هیچ اصلی نداشته باشد. و جمعآوری قرآن در یک کتاب اصل و اساسی شرعی دارد، چون به امر رسول الله نوشته شد. اما در زمان او به شکل یک کتاب نبود که اصحاب شبه منظور حفظ آن، آن را در یک کتاب جمع آوری کردند.
پیامبر جچند شبی با اصحابش نماز تراویح را به جماعت خواند، سپس آن را به این خاطر ترک کرد که بیم فرض بودن آن را بر امت داشت. سپس اصحاب شدر زمان پیامبر جو بعد از وفاتش آن نماز را دسته دسته و پراکنده میخواندند تا اینکه عمر بن خطاب سدستور داد که همه آنان پشت سر یک امام نماز بخوانند، همانطور که به امامت پیامبر جمیخواندند، لذا این بدعتی در دین نبود.
نوشتن حدیث هم اصلی شرعی دارد، و آن این که وقتی برخی از صحابه تقاضای نوشتن حدیث را از پیامبر کردند، پیامبر جدستور داد تا برایشان نوشته شود. و صرفاً منع نوشتن حدیث بخاطر این بوده که بین احادیث و آیات قرآن، هنگام نوشتن التباس نشود. اما پس از وفات پامبر این مانع از بین رفت؛ چون قرآن قبل از وفاتش تکمیل شد و آن را حفظ کرده بودند، لذا مسلمانان بعد از آن احادیث را جمع آوری کردند، تا نابود نشود. پس خداوند به آنان از طرف اسلام و مسلمین، بهترین پاداشها را بدهد. زیرا آنان کتاب پروردگار و سنت پیامبرشان را از نابودی حفظ کرده و دست دشمنان قرآن و سنت را از تحریف آن دو کوتاه کردند.
* * *
[۱۱۶] جامع العلوم و الحکم.