رقی و تمائم
۱- رقی: جمع رقیه، و آن جملات و کلماتی است که به قصد شفای بیماریهایی مانند: تب، صرع و غیره استفاده میشود و به آن عزائم نیز گفته میشود بر دو نوع است:
نوع اول: رقیهای که خالی از کلمات شرکی باشد. به این صورت که آیاتی از قرآن بر مریض خوانده شود، یا برای رفع بیماری به اسماء و صفات خدا پناه برده شود، این نوع رقیه صحیح و جایز است. چون پیامبر جگاهی این کار را کرده و به آن امر فرموده است.
عوف ابن مالک میگوید: «ما در جاهلیت رقیه [دم] میکردیم، گفتیم ای رسول خدا نظرت در این باره چیست؟ فرمود: رقیههایتان را برایم وصف کنید، اگر در آن شرک نباشد اشکالی ندارد» [۶۶].
سیوطی میگوید: علما درباره جایز بودن رقی با سه شرط اجماع کردهاند:
۱- از کلام خدا و اسماء و صفات او باشد.
۲- به زبان عربی و معنای آن واضح باشد.
۳- اعتقاد به اینکه رقیه به خودی خود موثر نیست، بلکه به تقدیر خدا موثر است [۶۷].
و کیفیت آن به این صورت است که: قرآن را بر مریض میخوانند و بر او فوت میکنند، یا قرآن را بر آب میخوانند و مریض آن را مینوشد، در حدیث ثابت بن قیس آمده: «أن النبي ج أَخَذَ تُرَابًا مِنْ بَطْحَانَ فَجَعَلَهُ فِى قَدَحٍ ثُمَّ نَفَثَ عَلَيْهِ بِمَاءٍ وَصَبَّهُ عَلَيْهِ» [۶۸]. «پیامبر جمقداری از خاک بطحان را در ظرفی ریخت و بر آن فوت کرد و آن را بر او پاشید».
نوع دوم: رقیهای که در آن کلمات شرکی وجود دارد و در آن از غیر خدا طلب کمک و فریادرسی میشود و به غیر او پناه میبرند، مانند: رقیه به وسیله اسماء جن، ملائکه، انبیاء و صالحین که این نوع جزو عبادت غیر خداست و شرک اکبر است.
یا به غیر زبان عربی، با جملاتی گنگ و غیر قابل فهم باشد، چون بیم آن میرود که کفر یا شرکی در آن باشد و کسی متوجه نشود، لذا ممنوع و ناجایز است.
۲- تمائم
جمع تمیمه و آن نوشته ایست که به گردن بچه جهت دفع چشم زخم آویزان میشود و گاهی اوقات بزرگسالان زن و مرد هم از آن استفاده میکنند. و دو نوع است:
نوع اول: آن که با آیات قرآن است، بدین صورت که آیاتی از قرآن و یا اسماء و صفات خدا روی کاغذی نوشته میشود و آن را برای طلب شفا به مریض میبندند، علما در این نوع اختلاف دارند. در این باره دو نظریه وجود دارد:
نظریه اول: آن را مباح میداند، این نظریه از عبدالله ابن عمرو بن عاص، روایتی از احمد ابن حنبل، ابو جعفر الباقر و ظاهر آنچه از عائشه روایت شده نقل شده است. و اینها حدیث منع آویزان کردن تمائم را حمل بر موردی میدانند که در آن کلمات شرکی باشد.
نظریه دوم: آن را ناجایز و ممنوع میداند، این نظریه از عبدالله ابن مسعود، ابن عباس، ظاهر قول حذیفه، عقبه ابن عامر، ابن عکیم، جماعتی از تابعین از جمله اصحاب ابن مسعود و احمد نقل شده است، و بنا به نقلی، بسیاری از اصحاب او آن را قبول کرده و متاخرین به آن فتوی دادهاند، دلیل آنها [۶۹]روایتی است از ابن مسعود سکه میگوید: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج يَقُولُ: إِنَّ الرُّقَى وَالتَّمَائِمَ وَالتِّوَلَةَ شِرْكٌ» [۷۰]. «شنیدم از پیامبر جکه فرمود: رقی، و تمائم و توله شرک است». توله به تعویذی گفته میشود که گمان میکنند با آن محبت زن نسبت به مرد و مرد نسبت به زن زیاد میشود.
بنا به دلایل سهگانه زیر نظریه دوم صحیحتر و راجحتر است:
۱- عام است و دلیلی که عام را خاص کند، وجود ندارد.
۲- بنا به قاعده سد ذریعه -چون وسیلهایست برای آویزان کردن اشیاء غیر مباح-.
۳- کسی که آیهای از قرآن را به خودش آویزان میکند در مواقع رفتن به حمام و قضای حاجت و مانند اینها به آن اهانت میشود! [۷۱].
نوع دوم از تمائم
آنچه غیر از قرآن بر اشخاص آویزان میشود مانند: محصرهها، تکههای استخوان، صدف، طناب، کفش و نعل، میخ، نامهای شیاطین و جن و نوشتههای جادویی، این نوع به طور یقین حرام است و از انواع شرک بشمار میرود چون به غیر الله و غیر اسماء و صفات او، توکل میشود. و پیامبر جمیفرماید: «مَنْ تَعَلَّقَ شَيْئًا وُكِلَ إِلَيْهِ» [۷۲]. «هر کس چیزی را آویزان کند به آن سپرده میشود». لذا هر کس خود را به خدا بسپارد و به او پناه برد و در همه کارها به خدا توکل کند، الله هر کار ناممکنی را ممکن و هر سختی را برایش آسان میکند، و هر کس به مخلوقات خدا، تمائم، داروها و قبور اعتماد کند خداوند او را به چیزی که نمیتواند نیازش را بر آورده کند و مالک نفع و ضرری نیست، میسپارد. و در این صورت عقیدهاش نابود و رابطهاش با خدا قطع میشود و خداوند او را خوار و ذلیل میکند.
بر هر مسلمانی واجب است که از آنچه عقیده را فاسد، یا به آن خللی وارد میکند دوری کند. و فرد مسلمان نباید داروهایی را مصرف کند که استفاده از آنها حرام است. و برای علاج بیماریهایش نباید پیش افراد خرافی و جادوگر برود. چون آنان روح و عقیدهاش را بیمار میکنند. و هر کس بر خدا توکل کند خداوند برای او کافی است.
بعضی از مردم این اشیاء را به خود، ماشین و حیوان، یا در خانه و یا مغازه آویزان میکنند. در حالی که هیچگونه ناراحتی جسمی ندارند، بلکه به بیماری خیالی ترس از جشم و حسد مبتلایند.
منشأ همه اینها ضعف عقیده است، که بیماری حقیقی بوده و لازم است با شناخت توحید و عقیده صحیح علاج شود.
* * *
[۶۶] مسلم. [۶۷] فتح المحمد ص (۱۳۵). [۶۸] ابو داود. [۶۹] این یکی از ادله ایست که از آن بر عدم جواز تعویذ استدلال میشود «مترجم». [۷۰] احمد، ابوداود، ابن ماجه و حاکم. [۷۱] فتح المجید. [۷۲] احمد و ترمذی.