فضایل اصحاب رسول الله جو دیدگاه اهل سنت دربارهی آنها و حوادثی که بین آنها اتفاق افتاد
منظور از صحابه چیست و باید چه اعتقادی در مورد آنها داشته باشیم؟
صحابه، جمع صحابی است و به کسی گفته میشود که «در حالت ایمان داری پیامبر را دیده و با ایمان وفات کرده باشد».
واجب است معتقد باشیم که صحابه بهترین امت بوده چون در بهترین قرون زندگی کردهاند، و کسانی بودند که خداوند آنان را به همراهی و همنشینی پیامبر برگزید، به همراه او جهاد کردند، شریعت را از او آموختند و به نسلهای بعدی رساندند، خداوند متعال در قرآن آنان را مدح و ستایش کرده و میفرماید:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰].
«و سابقین اولین از مهاجرین و انصار و کسانی که به بهترین شیوه از آنان پیروی کردند، خداوند از آنها راضی است و آنان هم از خدا راضی، و هم برای آنان باغهایی که زیرشان نهرها جاری است، آماده کرده و تا ابد در آن میمانند و آن رستگاری بزرگ است».
و میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾[الفتح: ۲۹].
«محمد جپیامبر خدا است و کسانی که با او هستند در برابر کافران شدید و با هم شفقت و عطوفت دارند، آنان را میبینی که همواره در حال رکوع و سجودند. همیشه به دنبال فضل خدا و رضای او هستند، نشانه آنان اثر سجدههایی است که بر پیشانیشان قرار دارد. این مثال آنان در تورات است، و مثالشان در انجیل مانند گیاهی روییده که شاخه کرده باشد و شاخهها ساقه اصلی را محکم کرده و روی ساقه استوار و پابرجا شده باشد بطوریکه کشاورزان از آن تعحب کنند تا با آن کافران را عصبانی کند، خداوند به آنانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده مغفرت و پاداش بزرگی داده است».
و میفرماید:
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾[الحشر: ۸-۹].
«[این دارایی] برای فقرای مهاجرین است کسانی که از خانه و کاشانه خود رانده شدهاند و بدنبال خشنودی و فضل الله هستند و خدا و رسول او را یاری میدهند، این گروه صادقان هستند. و کسانی که قبل از آمدن مهاجرین در خانههای خود بودند و ایمان آوردند، و کسانی را که به سوی آنها هجرت کردهاند دوست میدارند و از آنچه که به مهاجرین داده میشود هیچ [حسادتی] به دل راه نمیدهند و آنان را بر خودشان ترجیح میدهند، هر چند خودشان به آن نیاز داشته باشند، و کسانی که از بخل و آزمندی نجات یافتهاند، رستگارانند».
خداوند سبحان در این آیات مهاجرین و انصار را ستوده و آنان را به سبقت گیرندگان بهسوی خیرات توصیف کرده و خبر داده که از آنان راضی است و بهشت را برای آنان آماده کرده است، و آنان را به رحم و شفقت در میان خود و شدت با کافران و کثرت رکوع، سجود و اصلاح قلب وصف کرده است، با چهرههایشان که ایمان و طاعت آن را نورانی کرده، شناخته میشوند، و خداوند آنان را برای دوستی و همراهی با پیامبرش انتخاب کرده تا به وسیله آنان کینه و بغض را در دل دشمنان کافرشان قرار دهد، همچنین مهاجرین را به ترک وطن و مال به خاطر خدا و یاری دین او و طلب فضل و رضوان او وصف کرده است. آنان تمام این اعمال را صادقانه و خالصانه انجام میدادند. و انصار را به این صفات وصف نموده که صاحب خانه هجرت و یاری دهندهی مهاجران و دارای ایمان صادقاند. مهاجرین را بر خود ترجیح داده و آنان را در حقوق با خود مساوی قرار دادند. و بخیل و تنگدست نبودند و با داشتن چنین صفاتی به رستگاری رسیدند. اینها برخی از فضایل عموم اصحاب است، و اما فضایل ویژهای نیز هست که برخی از اصحاب شرا بر برخی بخاطر پیشی گرفتن در مسلمان شدن، جهاد و هجرتشان، برتری میدهد.
خلفای چهارگانه: ابوبکر، عمر، عثمان و علی بر همهی اصحاب برتری دارند، سپس سایر ده نفری که مژده بهشت به آنان داده شده [عشره مبشره] که عبارتند از: طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیده بن جراح، سعد بن ابی وقاص، و سعید بن زید. و مهاجرین بر انصار برتری دارند، و اهل بدر و بیعت رضوان فضیلت خاصی دارند و کسانی که قبل از فتح مکه مسلمان شده و در جنگها شرکت داشتهاند بر کسانی که بعد از فتح مکه مسلمان شدهاند برتری دارند.
۲- عقیدهی اهل سنت و جماعت در خصوص جنگها و درگیریهایی که در بین اصحاب اتفاق افتاد:
سبب فتنه: یهودیان برای اسلام و مسلمانان توطئه چیدند، لذا شخص مکار و خبیثی را که با دروغ و حیله، تظاهر به اسلام کرد، برای این هدف به کار گرفتند. این شخص عبدالله بن سبأ، از یهودیان یمن بود که با حقد و کینه بر علیه عثمان بن عفان سسومین خلیفه از خلفای راشدین سمپاشی کرد، و بر ضد او اتهاماتی را در بین مردم شایع نمود و افرادی کوتاه نظر و ضعیف الایمان و فتنه انگیز فریب او را خورده و گرد او جمع شدند و با توطئهی خود خلیفهی راشد عثمان سرا مظلومانه به شهادت رساندند، به دنبال قتل عثمان ساختلاف بین مسلمین بوجود آمد به این ترتیب فتنه به تحریک یک نفر یهودی و پیروانش شعلهور شد و جنگ بین اصحاب که ناشی از اجتهاد آنان بود، اتفاق افتاد.
ابن ابی العز حنفی شارح عقیده طحاویه میگوید:
«اصل رفض را منافقی زندیق بوجود آورد، علما گفتهاند: هدف او از بین بردن اسلام و عیبجویی از پیامبر جبود. عبدالله بن سبأ با تظاهر به اسلام خواست اسلام را با مکر و حیله خود به نابودی بکشاند. همان کاری که بولس در دین نصاری کرد. او به ظاهر عبادت و امر به معروف و نهی از منکر میکرد، تا اینکه با قتل عثمان نقشه خبیث خود را عملی کرد. پس از آن به کوفه رفت و درباره علی و مقام او غلو و افراط کرد، او برای پیاده کردن نقشههایش در ظاهر علی را یاری میکرد، این خبر به علی سرسید، دستور داد که او را بکشند، اما او به قرقیس گریخت». داستان این یهودی در کتابهای تاریخ معروف است.
شیخ الاسلام /میگوید: «همین که عثمان سکشته شد، دلها پراکنده و مشکلات بزرگتر شدند، انسانهای شروری وارد جامعه شدند، بزرگان و نیکوکاران ضعیف و عاجز شدند، آنانی که توانایی فتنه نداشتند دست به فتنه انگیزی زدند، و کسانی که دوستدار خیر و صلاح بودند توانایی انجام آن را پیدا نکردند.
بالاخره مردم با امیر المؤمنین علی بن ابیطالب سبیعت کردند، او در آن هنگام لایقترین مردم به خلافت و از همه برتر بود، اما قلوب متفرق شده و آتش فتنه شعلهور شد. در نتیجه وحدت کلمه از بین رفته و نظم جامعهی اسلامی از هم پاشید، خلیفه و بزرگان امت نتوانستند خیر و صلاحی را که در نظر داشتند، در جامعه برقرار کنند، گروههایی از جامعه دچار تفرقه و فتنه شدند، و بالاخره آنچه که نباید روی دهد....! روی داد» [۱۰۲].
در ادامه شیخ با معذور دانستن اصحابی که در جنگ علی و معاویه بشرکت کردند میگوید:
«معاویه خلافت را ترک نکرد و زمانی که با علی جنگید، با او بیعت نکرده بود، جنگ او به خاطر این نبود که او خودش را خلیفه و یا مستحق خلافت میدانست، چون بر این واقعیت اقرار داشت، و هر کسی از معاویه سوال میکرد به این واقعیت اعتراف میکرد. معاویه و یارانش نمیخواستند با علی و یارانش بجنگند و بر او غالب شوند، بلکه علی سواجب میدانست که معاویه و یارانش از او اطاعت و با او بیعت کنند؛ چون داشتن بیشتر از یک خلیفه برای مسلمانان ممکن نبود. این در حالی بود که آنان از اطاعت او دست کشیده و از این واجب سرپیچی کرده و مسلح و قدرتمند بودند، لذا لازم دانست که با آنان بجنگد تا این واجب را ادا کنند و با اطاعت از خلیفه با دیگر مسلمانان متحد شوند. معاویه و کسانی که با او بودند میگفتند: اطاعت خلیفه بر ما واجب نیست و نباید بخاطر اطاعت نکردن از خلیفه کشته شویم و اگر کشته شویم مظلوم هستیم، میگفتند: عثمان به اتفاق مسلمین مظلوم کشته شد، و قاتلان او در لشکر علی هستند، بلکه اکثریت آن را تشکیل میدهند، و دارای قدرت و سلاح هستند، لذا اگر ما را مجبور به بیعت کنند به ما ظلم و دشمنی کردهاند و علی توانایی تحویل دادن آنان را ندارد، همان طور که توانایی نداشت آنان را از عثمان دور کند. لذا بر ما واجب است که با خلیفهای بیعت کنیم که با ما به عدالت و انصاف رفتار کند.
[۱۰۲] مجموع الفتاوی (۲۵/۳۰۴-۳۰۵).