گامی به سوی ایمان و یقین

مقدمه

مقدمه

«لا اله الا الله محمد رسول الله»(جز خدا، معبودی (بحق) وجود ندارد و محمد فرستاده خداست) این‌ها کلمات ایمان است نه خود ایمان. زیرا جای ایمان، زبان و اوراق کتاب نیست. بلکه جای «لا اله الا الله»قلب مسلمان است که انعکاس آن در بازار، اداره، مغازه، خانه و هر جای دیگری که وی بسر می‌برد، پدیدار می‌گردد. ایمان به خدا باید در اعماق قلب مسلمان جای گیرد بگونه‌ای که برای مؤمن، هیچ ارزشی بالاتر از ایمان وجود نداشته باشد تا بتواند عمیق‌ترین و عالیترین احساسات و عواطف و اشک‌ها و التهابهایش را نثار آن کند. شمع ایمان باید در دل مؤمن روشن گردد تا او پیرامون وجودش پروانه‌وار خود را فدا کند و از همه چیز خود بگذرد و هر محبوب دیگری را در قربانگاه ایمان، فدای وی سازد.

کلمۀ «لا اله الا الله»، انسان‌های ابراهیم گونه‌ای را در دامان خود پرورش می‌دهد که اسماعیل عزیزش را در پیشگاه خدا قربانی می‌کند و کارد تیز بر حلقوم پاره‌ی تنش می‌گذارد.

اولین شهید اسلام، زنی بود به نام «سمیه» آن چنان شعله‌های ایمان از درونش زبانه می‌کشید که سراپای وجود کفر را سوزاند و از بین برد. بدین جهت نام وی تا قیامت در صفحات زرّین تاریخ خواهد درخشید. تنها سمیه نبود که در راه ایمان دست از جان عزیز خود شست، بلکه او یکی از حلقه‌های فدائیان ایمان بود که تا قیامت ادامه خواهد داشت.

صهیبسبرای نجات ایمان خود، تمام ثروتش را در اختیار مشرکان گذاشت تا به او اجازه هجرت دهند، هنگامیکه چشم پیامبر اکرمصدر مدینه به وی افتاد، به اصحاب فرمود: صهیب در این تجارت، سود فراوان برد. ابودجانه که یکی از یاران پیامبرصاست، در جنگ احد هنگامیکه دستش از فرط شمشیر زدن برای دفاع از پیامبرصاز کار افتاد، در مقابل آن حضرتصایستاد و خود را سپر پیامبرصساخت، سربازان دشمن، آنقدر تیر به سوی او پرتاب کردند که بدنش سوراخ سوراخ شد و همچون خار پشت گشت. با وجود این، خیلی خوشحال بود که از وجود مقدس پیامبرصمحافظت می‌کند. این‌ها آن قدر شیفته‌ی خدا و پیامبر بودند که همه چیز خود را برای رضای خدا، در رکاب آن حضرتصاز دست دادند.

بلالس پس از درگذشت پیامبرص، مدینه را ترک گفت اما پس از مدتی به مدینه برگشت و در یکی از روزها، به دستور عمرس اذان گفت؛ به محض اینکه صدایش بلند شد، همگان بشدت گریستند. از آن پس بلال نتوانست اذان بگوید، زیرا صدایش یاد پیامبری را که از میان رفته بود، در دل‌ها زنده می‌کرد.

این چند مورد، در واقع مشتی از خرواری بودند که «لا اله الا الله» در دل‌هایشان ثبت شده بود، و ایمان بر جسم و جان و سایر اعضا و مایملکشان حکومت می‌کرد. آنچه در صفحات آینده می‌خوانید، آیات و احادیثی است که خواندن آن ـ انشاء‌الله ـ روح تازه‌ای به ایمان پژمردۀ ما خواهد دمید.

در ضمن، باید یاد آور شوم که در این کتاب از بکارگیری احادیث ضعیف به طور جدی خودداری شده است. بیشتر احادیث مطرح شده، از صحیحین، بخاری و مسلم، و برخی نیز، از «سلسلة الاحادیث الصحیحة»اثر ارزشمند محدث بزرگ جهان معاصر، «شیخ محمد ناصرالدین آلبانی/» اقتباس شده است.

بنده به عنوان یک مسلمان به همۀ نویسندگان، داعیان و واعظان توصیه می‌کنم در بکارگیری و بیان احادیث، بسیار حساس باشند و با دقت عمل کنند. و تا زمانی که به صحت حدیثی، یقین نکرده‌اند، نباید آن را به پیامبر بزرگوار اسلام نسبت دهند.

به یقین برای تبلیغ دین خدا و پیشبرد آن، به قدر کافی احادیث صحیح وجود دارد که ما را از آوردن احادیث ضعیف، بی‌نیاز می‌سازد.

در پایان، از استاد بزرگوار حاج محمدعلی ناتوزائی که زحمات شایسته‌ای در امر ویرایش و تصحیح این کتاب متحمل شدند، سپاسگزارم.

عبدالله ریگی احمدی