تقدیر خیر و شر بدست خداوند است
آیۀ ۱:
﴿وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ يُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ١٠٧﴾[یونس: ۱۰۷].
«اگر خدا ضرری به تو برساند، هیچکس جز او (خدا) نمیتواند آن را دفع کند. و اگر بخواهد، خیر و رحمتی به تو برساند؛ هیچکس نمیتواند مانع فضل خدا شود؛ (زیرا که) فضل و کرمش را به هر که از بندگانش بخواهد، میرساند. و او آمرزندۀ مهربان است».
آیۀ ۲:
﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٥١﴾[التوبة: ۵۱].
ترجمه: «بگو هرگز جز آنچه خدا برای ما نوشته است، به ما نخواهد رسید. اوست کارساز ما. البته اهل ایمان (در هر حال) فقط به خدا باید توکل کنند».
حدیث ۱: عن أبیبکرسقال: «نَظَرتُ إِلَى أَقْدَامِ الـمُشْرِكينَ وَنَحنُ في الغَارِ وَهُمْ عَلَى رُؤُوسِنا، فقلتُ: يَا رسولَ الله، لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ نَظَرَ تَحْتَ قَدَمَيهِ لأَبْصَرَنَا. فَقَالَ: مَا ظَنُّكَ يَا أَبا بَكرٍ باثنَيْنِ الله ثَالِثُهُمَا» [۸].
ترجمه: «ابوبکرس میگوید: زمانی که همراه رسولخداص در غار ثور بودم، پاهای مشرکان را میدیدم که بالای سر ما قرار دارد، عرض کردم: ای رسولخدا، اگر یکی از آنها زیرپایش را نگاه کند، ما را خواهد دید. پیامبر فرمود: چه فکر میکنی دربارۀ دو نفری که سومیشان خداست (خدا با آن دو نفر همراه است)».
حدیث ۲: «قَالَ جَابرٌ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهصبذَاتِ الرِّقَاعِ، فَإِذَا أَتَيْنَا عَلَى شَجَرَةٍ ظَلِيلَةٍ تَرَكْنَاهَا لرسول اللهصفجاء رَجُلٌ مِنَ الـمُشْركينَ وَسَيفُ رَسُول اللهصمعَلَّقٌ بالشَّجَرَةِ فَاخْتَرطَهُ، فَقَالَ: تَخَافُنِي؟ قَالَ: لاَ فَقَالَ: فَمَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ: الله.وفي رواية أبي بكر الإسماعيلي، قَالَ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ: اللهُ . قَالَ: فَسَقَطَ السيفُ مِنْ يَدهِ، فَأخَذَ رسولُ اللهصالسَّيْفَ، فَقَالَ: مَنْ يَمْنَعُكَ مني؟ . فَقَالَ: كُنْ خَيرَ آخِذٍ . فَقَالَ: تَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ الله وَأَنِّي رَسُول الله؟ قَالَ: لاَ، وَلَكنِّي أُعَاهِدُكَ أنْ لا أُقَاتِلَكَ، وَلاَ أَكُونَ مَعَ قَومٍ يُقَاتِلُونَكَ، فَخَلَّى سَبيلَهُ، فَأَتَى أصْحَابَهُ، فَقَالَ: جئتُكُمْ مِنْ عنْد خَيْرِ النَّاسِ».
ترجمه: «جابر میگوید: در غزوۀ ذات الرقاع با پیامبرصهمسفر بودم. آن حضرتصقدری دورتر از قافله، زیر درختی به استراحت پرداخت. در این اثنا مردی از مشرکان آمد و شمشیر پیامبرصرا که بر درخت، آویزان بود، ربود. (پیامبر بیدار شد) مرد در حالی که شمشیر را بلند کرده بود، گفت: از من نمیترسی؟ پیامبر فرمود: خیر.
مرد گفت: اکنون چه کسی تو را از دست من نجات میدهد؟ پیامبر فرمود: الله. بلافاصله شمشیر از دست او به زمین افتاد. آنگاه پیامبرصآن را برداشت و به مرد گفت: اکنون چه کسی تو را از دست من نجات میدهد؟ مرد گفت: بهترین گیرندهی آن باش (گذشت بفرما.) آن حضرت فرمود: به یگانگی خدا و اینکه من پیامبر او هستم، گواهی میدهی؟ گفت: نه، اما با تو عهد میکنم که نه با تو بجنگم و نه با کسانی که با تو میجنگند، همکاری کنم. پیامبر او را آزاد کرد، او نزد قومش برگشت و گفت: من هم اکنون از نزد بهترین انسان دنیا میآیم».
توضیح: مؤمن به خدا ایمان دارد، به امید او زنده است و با قدرت او میجنگد و با دید او مینگرد، تحت تأثیر هیچ حادثهای از حوادث روزگار قرار نمیگیرد. (هیچ حادثهای نمیتواند او را از اطاعت پروردگار باز دارد.) همواره توجه او به الله؛ یعنی، خالق اشیاء و احوال میباشد. یاران پیامبرصبا چنین ایمان و یقینی و با چنین طرز تفکری پا به میدان مبارزه مینهادند. و از کم و کیف دشمن، هراسی نداشتند.
در غزوهی بدر، ۳۱۳ نفر مسلمان، فاقد هرگونه امکانات جنگی در برابر لشکر۱۰۰۰ نفری دشمن که مجهز به پیشرفتهترین سلاح آن روز بودند، به نبرد پرداختند و آنها را شکست دادند. مؤمن از آن خدا و خدا از آن مؤمن است. یک الله اکبر که از اعماق قلب مؤمن برخیزد، کافی است که کاخهای مستحکم ستمگران را به لرزه درآورد و تیشه به ریشهی کفر زند.
[۸] متفق علیه.