گامی به سوی ایمان و یقین

تسلیم شدن در برابر دستورات الله

تسلیم شدن در برابر دستورات الله

آیۀ ۱:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَ[التوبة: ۱۱۱].

ترجمه: «همانا خداوند جان و مال مؤمنین را خریده تا در عوض به آن‌ها بهشت عنایت کند».

آیۀ ۲:

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥[النساء: ۶۵].

«سم به پروردگار تو که ایشان مؤمن نمی‌شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حاکم کنند. آنگاه به هر حکمی که صادر کنی، اعتراض نداشته باشند. و از جان و دل تسلیم فرمان تو باشند».

آیۀ ۳:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا ٣٦[الأحزاب: ۳۶].

ترجمه: «هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد بعد از اینکه خدا و رسول، دستوری صادر کرد، برای آنان در کارشان اختیار باشد».

حدیث ۱: عن انسسقال: قال النبیص: «لَا يُؤْمِن أَحَدكُمْ حَتَّى أَكُون أَحَبّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِده وَوَلَده وَالنَّاس أَجْمَعِينَ» [۶].

ترجمه: «انسس از پیامبرخدا صنقل می‌کند که فرمود: به هیچ یک از شما مؤمن گفته نمی‌شود، تا زمانی که من (پیامبر) نزدش محبوبتر از پدر، فرزند و همه مردم نباشم».

حدیث ۲: عن أنس عن النبیصقال: «ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ حَلاَوَةَ الإِيمَانِ مَنْ كَانَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَمَنْ أَحَبَّ عَبْدًا لاَ يُحِبُّهُ إِلاَّ لِلَّهِ، وَمَنْ يَكْرَهُ أَنْ يَعُودَ فِى الْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْقَذَهُ اللَّهُ، كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُلْقَى فِى النَّارِ» [۷].

ترجمه: «انسس روایت می‌کند که پیامبر اکرمصفرمود: سه صفت وجود دارد که نزد هر کس یافت شوند، شیرینی ایمان را خواهد چشید:

اول: خدا و رسول نزد او محبوبتر از همه باشند.

دوم: بندگان خدا را فقط به خاطر رضای خدا دوست داشته باشد.

سوم: برگشتن از دین برایش مانند افتادن در آتش، دشوار و ناپسند باشد».

توضیح: اسلام به معنی تسلیم شدن در برابر دستورات خدا و رسول می‌باشد. مؤمن پس از اقرار به کلمه‌ی طیبۀ «لا اله الا الله»، در واقع خود را فروخته است. او دیگر آزاد نیست، بلکه برده‌ی خدا شده است. دیگر نمی‌تواند از چشم، زبان، دست، پا و شهوت و سایر مایملک خود، آزادانه و به میل خود استفاده کند. او باید زندگی خود را در چارچوب مقررات اسلام و در پرتوی دستورات حیات بخش خدا و پیامبر، سپری نماید.

خداوند، کسانی را که به برخی از احکام اسلام عمل می‌کنند و به برخی عمل نمی‌کنند، خطاب می‌کند و می‌فرماید: ﴿ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ[البقرة: ۲۰۸]. «ای مؤمنان، به طور کامل وارد اسلام شوید».

منظور از دوست داشتن خدا و رسول نیز، همین نکته است که باید به دستورات آن‌ها به طور کامل عمل نمود. مسلمان باید همواره آماده باشد تا برای تحقق اوامر خدا در جامعه، جان و مالش را فدا کند. یاران پیامبرصبهترین نمونه‌ی این نوع محبت بودند. زیرا جان، مال، زن، فرزند، خانه و کاشانه و خلاصه همه چیز خود را در رکاب آن حضرتصاز دست دادند، تا خدا در دنیا شناخته شود و بساط بت‌پرستی (بهر شکل آن) برچیده شود.

هنگامی که مشرکان مکه می‌خواستند یکی از اصحاب پیامبرصبه نام خبیب را که در یکی از جنگ‌ها به اسارت کفار در آمده بود، به دار آویزند، از او پرسیدند: آیا دوست داری اکنون محمدصبه جای تو بدار آویخته می‌شد؟ خبیب، این شیرمرد مجاهد اسلام که از چوبه‌ی دار، بوی بهشت به مشامش می‌رسید، پاسخ داد: «ای دشمنان کوردل اسلام، من حتی دوست ندارم خاری به پای مبارک آن حضرتصفرو رود، تا چه رسد به اینکه به جای من اعدام گردد». به یقین، این سخن از اعماق قلب خبیب سرچشمه گرفته بود و محبت خالصانه‌ی او را به خدا و پیامبر، نشان می‌داد، به گونه‌ای که در پای چوبه‌ی دار نیز، چنین پاسخ مردانه و دندان شکنی به سران کفر داد.

[۶] البخاری. [۷] البخاری.