کیفیت موت نیکان و بدان
آیۀ ۱:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢﴾[آلعمران: ۱۰۲].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، آن چنان که حق خداترسی است، از خدا بترسید. (و با انجام واجبات و دوری از منهیات، گوهر تقوا را به دامان گیرید) و شما (سعی کنید غافل نباشید تا چون مرگتار بناگاه در رسد،) نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید».
آیه ۲:
﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢ كَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٣ ثُمَّ كَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٤﴾[التکاثر: ۱-۴].
«مسابقۀ افزونطلبی (و نازش به مال و منال و ثروت و قدرت) شما را به خود مشغول و سرگرم کرده است. تا بدانگاه که ( میمیرید و) به گورستآنها میروید (و کار از کار میگذرد) هان! بس کنید (بعد از مرگ) خواهید دانست (که چه خاکی بر سر ریختهاید) باز هم (میگویم) هان! بس کنید. به زودی خواهید دانست. (که چگونه خود را خانه خراب و بدبخت کردهاید)».
حدیث ۱: «عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ قَالَ: إِذَا خَرَجَتْ رُوحُ الْـمُؤْمِنِ تَلَقَّاهَا مَلَكَانِ يُصْعِدَانِهَا. قَالَ حَمَّادٌ فَذَكَرَ مِنْ طِيبِ رِيحِهَا وَذَكَرَ الْـمِسْكَ. قَالَ: وَيَقُولُ أَهْلُ السَّمَـاءِ رُوحٌ طَيِّبَةٌ جَاءَتْ مِنْ قِبَلِ الأَرْضِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَعَلَى جَسَدٍ كُنْتِ تَعْمُرِينَهُ. فَيُنْطَلَقُ بِهِ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَجَلَّ ثُمَّ يَقُولُ انْطَلِقُوا بِهِ إِلَى آخِرِ الأَجَلِ. قَالَ: وَإِنَّ الْكَافِرَ إِذَا خَرَجَتْ رُوحُهُ - قَالَ حَمَّادٌ وَذَكَرَ مِنْ نَتْنِهَا وَذَكَرَ لَعْنًا - وَيَقُولُ أَهْلُ السَّمَاءِ رُوحٌ خَبِيثَةٌ جَاءَتْ مِنْ قِبَلِ الأَرْضِ. قَالَ فَيُقَالُ انْطَلِقُوا بِهِ إِلَى آخِرِ الأَجَلِ» [۳۱].
ترجمه: «ابوهریره از رسولخداصنقل میکند که فرمود: هنگامی که روح از تن بندهی مومن بیرون میآید، دو فرشته آن را به سوی آسمان میبرند. از آن روح، بوی خوش و عطرآگینی منتشر میشود. اهل آسمان با دیدن آن میگویند: این روح پاکی است که از زمین آمده است. درود بر تو و بر جسدی که تو در آن قرار داشتی. سپس فرشتگان او را به بارگاه خدا میبرند. حق تعالی میفرماید: او را نزد دیگر ارواح طیبه ببرید، تا روز موعود (قیامت) فرا رسد».
اما وقتی که روح آدم کافر از بدنش جدا میشود، بسیار بدبو و متعفن است. هنگامی که فرشتگان او را به آسمان میبرند، اهل آسمان با دیدنش میگویند: این روح پلیدی است که از زمین آمده است. و دستور میرسد که او را نزد ارواح پلید بگذارید تا روز موعود فرا رسد.
حدیث ۲: «عن البراء قال: قال رسولاللهص: إِنَّ الْعَبْدَ الْـمُؤْمِنَ إِذَا كَانَ فِى انْقِطَاعٍ مِنَ الدُّنْيَا، وَإِقْبَالٍ مِنَ الآخِرَةِ، نَزَلَ إِلَيْهِ مَلاَئِكَةٌ مِنَ السَّمَاءِ بِيضُ الْوُجُوهِ، كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الشَّمْسُ، مَعَهُمْ كَفَنٌ مِنْ أَكْفَانِ الْجَنَّةِ، وَحَنُوطٌ مِنْ حَنُوطِ الْجَنَّةِ، حَتَّى يَجْلِسُوا مِنْهُ مَدَّ الْبَصَرِ، ثُمَّ يَجِىءُ مَلَكُ الْمَوْتِ، عَلَيْهِ السَّلاَم، حَتَّى يَجْلِسَ عِنْدَ رَأْسِهِ، فَيَقُولُ: أَيَّتُهَا النَّفْسُ الطَّيِّبَةُ اخْرُجِى إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ، قَالَ: فَتَخْرُجُ تَسِيلُ كَمَا تَسِيلُ الْقَطْرَةُ مِنْ فِى السِّقَاءِ، فَيَأْخُذُهَا فَإِذَا أَخَذَهَا لَمْ يَدَعُوهَا فِى يَدِهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ حَتَّى يَأْخُذُوهَا، فَيَجْعَلُوهَا فِى ذَلِكَ الْكَفَنِ، وَفِى ذَلِكَ الْحَنُوطِ، وَيَخْرُجُ مِنْهَا كَأَطْيَبِ نَفْحَةِ مِسْكٍ، وُجِدَتْ عَلَى وَجْهِ الأَرْضِ، قَالَ: فَيَصْعَدُونَ بِهَا، فَلاَ يَمُرُّونَ، يَعْنِى بِهَا، عَلَى مَلإٍ مِنَ الْـمَلاَئِكَةِ، إِلاَّ قَالُوا: مَا هَذَا الرُّوحُ الطَّيِّبُ؟ فَيَقُولُونَ: فُلاَنُ ابْنُ فُلاَنٍ، بِأَحْسَنِ أَسْمَائِهِ الَّتِى كَانُوا يُسَمُّونَهُ بِهَا فِى الدُّنْيَا، حَتَّى يَنْتَهُوا بِهَا إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا، فَيَسْتَفْتِحُونَ لَهُ، فَيُفْتَحُ لَهُمْ فَيُشَيِّعُهُ مِنْ كُلِّ سَمَاءٍ مُقَرَّبُوهَا إِلَى السَّمَاءِ الَّتِى تَلِيهَا، حَتَّى يُنْتَهَى بِهِ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ، فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: اكْتُبُوا كِتَابَ عَبْدِى فِى عِلِّيِّينَ، وَأَعِيدُوهُ إِلَى الأَرْضِ، [فَإِنِّى مِنْهَا خَلَقْتُهُمْ، وَفِيهَا أُعِيدُهُمْ، وَمِنْهَا أُخْرِجُهُمْ تَارَةً أُخْرَى، قَالَ: فَتُعَادُ رُوحُهُ] فِى جَسَدِهِ، فَيَأْتِيهِ مَلَكَانِ فَيُجْلِسَانِهِ، فَيَقُولانِ لَهُ: مَنْ رَبُّكَ؟ فَيَقُولُ: رَبِّىَ اللَّهُ، فَيَقُولاَنِ لَهُ: مَا دِينُكَ؟ فَيَقُولُ: دِينِىَ الإِسْلاَمُ، فَيَقُولاَنِ لَهُ: مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِى بُعِثَ فِيكُمْ؟ فَيَقُولُ: هُوَ رَسُولُ اللَّهِ صفَيَقُولاَنِ لَهُ: وَمَا عِلْمُكَ؟ فَيَقُولُ: قَرَأْتُ كِتَابَ اللَّهِ، فَآمَنْتُ بِهِ وَصَدَّقْتُ، فَيُنَادِى مُنَادٍ فِى السَّمَاءِ: أَنْ صَدَقَ عَبْدِى، فَأَفْرِشُوهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَأَلْبِسُوهُ مِنَ الْجَنَّةِ، وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى الْجَنَّةِ، قَالَ: فَيَأْتِيهِ مِنْ رَوْحِهَا وَطِيبِهَا، وَيُفْسَحُ لَهُ فِى قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ، قَالَ: وَيَأْتِيهِ رَجُلٌ حَسَنُ الْوَجْهِ، حَسَنُ الثِّيَابِ، طَيِّبُ الرِّيحِ، فَيَقُولُ: أَبْشِرْ بِالَّذِى يَسُرُّكَ هَذَا يَوْمُكَ الَّذِى كُنْتَ تُوعَدُ، فَيَقُولُ لَهُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَوَجْهُكَ الْوَجْهُ يَجِىءُ بِالْخَيْرِ، فَيَقُولُ: أَنَا عَمَلُكَ الصَّالِحُ، فَيَقُولُ: رَبِّ أَقِمِ السَّاعَةَ حَتَّى أَرْجِعَ إِلَى أَهْلِى وَمَالِى.قَالَ: وَإِنَّ الْعَبْدَ الْكَافِرَ إِذَا كَانَ فِى انْقِطَاعٍ مِنَ الدُّنْيَا، وَإِقْبَالٍ مِنَ الآخِرَةِ، نَزَلَ إِلَيْهِ مِنَ السَّمَاءِ مَلاَئِكَةٌ سُودُ الْوُجُوهِ، مَعَهُمُ الْـمُسُوحُ، فَيَجْلِسُونَ مِنْهُ مَدَّ الْبَصَرِ، ثُمَّ يَجِىءُ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى يَجْلِسَ عِنْدَ رَأْسِهِ، فَيَقُولُ: أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْخَبِيثَةُ، اخْرُجِى إِلَى سَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَغَضَبٍ، قَالَ: فَتُفَرَّقُ فِى جَسَدِهِ فَيَنْتَزِعُهَا كَمَـا يُنْتَزَعُ السَّفُّودُ مِنَ الصُّوفِ الْـمَبْلُولِ، فَيَأْخُذُهَا، فَإِذَا أَخَذَهَا لَمْ يَدَعُوهَا فِى يَدِهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ حَتَّى يَجْعَلُوهَا فِى تِلْكَ الْـمُسُوحِ، وَيَخْرُجُ مِنْهَا كَأَنْتَنِ [رِيحِ] جِيفَةٍ وُجِدَتْ عَلَى وَجْهِ الأَرْضِ، فَيَصْعَدُونَ بِهَا، فَلا يَمُرُّونَ بِهَا عَلَى مَلإٍ مِنَ الْـمَلاَئِكَةِ، إِلاَّ قَالُوا: مَا هَذَا الرُّوحُ الْخَبِيثُ؟ فَيَقُولُونَ: فُلاَنُ ابْنُ فُلاَنٍ، بِأَقْبَحِ أَسْمَائِهِ الَّتِى كَانَ يُسَمَّى بِهَا فِى الدُّنْيَا، حَتَّى يُنْتَهَى بِهِ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا، فَيُسْتَفْتَحُ لَهُ، فَلا يُفْتَحُ لَهُ، ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص: ﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِ﴾، فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: اكْتُبُوا كِتَابَهُ فِى سِجِّينٍ فِى الأَرْضِ السُّفْلَى، فَتُطْرَحُ رُوحُهُ طَرْحًا، ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ﴾، فَتُعَادُ رُوحُهُ فِى جَسَدِهِ، وَيَأْتِيهِ مَلَكَانِ فَيُجْلِسَانِهِ، فَيَقُولانِ لَهُ: مَنْ رَبُّكَ؟ فَيَقُولُ: هَاهْ هَاهْ، لاَ أَدْرِى، فَيَقُولاَنِ لَهُ: مَا دِينُكَ؟ فَيَقُولُ: هَاهْ هَاهْ، لاَ أَدْرِى، فَيَقُولاَنِ لَهُ: مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِى بُعِثَ فِيكُمْ؟ فَيَقُولُ: هَاهْ هَاهْ، لاَ أَدْرِى، فَيُنَادِى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: أَنْ كَذَبَ فَافْرِشُوا لَهُ مِنَ النَّارِ، وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى النَّارِ، فَيَأْتِيهِ مِنْ حَرِّهَا وَسَمُومِهَا، وَيُضَيَّقُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ حَتَّى تَخْتَلِفَ فِيهِ أَضْلاَعُهُ، وَيَأْتِيهِ رَجُلٌ قَبِيحُ الْوَجْهِ، قَبِيحُ الثِّيَابِ، مُنْتِنُ الرِّيحِ، فَيَقُولُ: أَبْشِرْ بِالَّذِى يَسُوءُكَ، هَذَا يَوْمُكَ الَّذِى كُنْتَ تُوعَدُ، فَيَقُولُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَوَجْهُكَ الْوَجْهُ يَجِىءُ بِالشَّرِّ، فَيَقُولُ: أَنَا عَمَلُكَ الْخَبِيثُ، فَيَقُولُ: رَبِّ لاَ تُقِمِ السَّاعَةَ» [۳۲](هذا الحدیث بهذه الکیقیة لایوجد فی الکتب الـمعروفة لکن الشیخ البانی ساقه سیاقاً واحداً من طرقه الـمختلفه الثابتة الصحیحة).
ترجمه: «براء از پیامبرخداصنقل میکند که فرمود: وقتی بندهی مومن میخواهد دنیا را به قصد آخرت ترک گوید، فرشتگان با چهرههای درخشان، بسان خورشید بر او فرود میآیند و با خود کفن و کافور بهشتی همراه دارند. سپس ملک الموت وارد میشود و بر بالین او مینشیند و میگوید: ای روح پاکیزه، به سوی مغفرت و رضایت خدا بیرون بیا. روح بیرون میآید و مانند قطرهای میچکد. فرشتگان، او را در کفن و کافور بهشتی قرار میدهند. از آن روح، بوی خوشی، مانند بهترین مشک دنیا منتشر میشود. بعد فرشتگان او را به آسمان میبرند. و از کنار هر گروهی از فرشتگان که میگذرند، آنها میپرسند: این روح پاکیزه از کیست؟
فرشتگان حامل روح، میگویند: فلان ابن فلان است. هنگامی که به آسمان اول میرسند، بیدرنگ درهای آسمان به رویش باز میشود. فرشتگان مقرب، همچنان این روح طیبه را از آسمانی به آسمان دیگر بدرقه میکنند تا به آسمان هفتم میرسند. حق تعالی میفرماید: نام این بندهام را در ردیف کسانی که به درجات بالا، دست مییابند ثبت کنید و او را دوباره به زمین برگردانید. زیرا آنها را از خاک آفریدهام و دوباره به خاک بر میگردانم و بار دیگر از خاک بیرون خواهم آورد. سپس روحش به زمین برگردانیده میشود و در آن جا دو فرشته نزدش میآیند و از او میپرسند: پروردگارت کیست؟ میگوید: الله، رب من است. دوباره میپرسند: دینت چیست؟ میگوید: الله رب من است. دوباره میپرسند: پیامبرت کیست؟ میگوید: حضرت محمدصپیامبر من است. بعد از آن صدایی از غیب شنیده میشود که بندهام راست میگوید. برایش از بهشت فرش و لباس بیاورید و دریچهای از بهشت را به رویش باز کنید. و قبرش نیز، تا جائی که چشم کار میکند، بزرگ میشود. سپس مرد خوش قیافهای با لباسهای زیبا و بوی خوش بر او وارد میشود و میگوید: مبارک باد! این همان روزی است که به تو وعده داده شد. بندهی مؤمن میپرسد: شما چه کسی هستید که خیر و سعادت از چهرهات میبارد؟ پاسخ میدهد: من همان عمل نیک تو هستم. پس در انتظار قیامت میماند و از خدا میطلبد که هرچه زودتر قیامت را برپا کند.
اما هنگامی که بندهی کافر و گناهکار میخواهد از دنیا برود، فرشتگان سیاه چهرهای از آسمان بر او فرود میآیند که با خود پارچهای گرم و خشن به همراه دارند. سپس ملکالموت بر بالینش مینشیند و میگوید: ای روح پلید! به سوی خشم و غضب خدا، بیرون شو. آنگاه روحش را مانند سیخ خارداری که از میان پشم تر، بیرون آورده میشود، میکشند، و آن را در پارچهی خشن میگذارند.
بوی بسیار بدی مانند بدبوترین لاشهی مردار دنیا از او به مشام میرسد. فرشتگان، روحش را به آسمان میبرند. از کنار هر گروهی از فرشتگان که میگذرند، آنها میپرسند: این روح پلید از چه کسی است؟ میگویند: فلان ابن فلان است. دروازههای آسمان به رویش باز نمیشوند. خداوند میفرماید: نام او را در ردیف پستترین گروه انسآنها در اسفلالسافلین، ثبت کنید. سپس روحش را به زمین پرت میکنند تا دوباره به جسدش برگردد. دو فرشته به سراغش میآیند و از او میپرسند: پروردگارت کیست؟ میگوید: وای افسوس! وای افسوس! نمیدانم. دوباره میپرسند: دینت چیست؟ میگوید: وای افسوس! وای افسوس! نمیدانم. آنگاه صدایی از آسمان شنیده میشود که بندهام دروغ میگوید، برایش از جهنم فرش بیاورید و دریچهای از آتش به رویش باز کنید.
باد گرم و سوزان جهنم بر او میوزد و قبرش آن چنان تنگ میشود که دندههای دو پهلویش در یکدیگر فرو میروند. و مرد زشت چهرهای با لباسهای کثیف و بدبو نزد او میآید و میگوید: نامبارکت باد! این همان روزی است که به تو وعده داده میشد. بندۀ کافر از او میپرسد: تو چه کسی هستی که رذالت از سر و صورتت میبارد؟ پاسخ میدهد که من همان عمل زشت توام. این بندهی گناهکار میگوید: پروردگارا، قیامت را برپا مگردان».
توضیح: انسان موجودی است که امیدها و آرزوهای طولانی و بیشماری در سر میپروراند. از آن جا که ما در محیط دنیا زندگی میکنیم و سخن از دنیا میگوییم و میشنویم و دنیا را با تمام جلوههای فریبندهاش مشاهده میکنیم، عظمت و حلاوت دنیا در دل ما نشسته و همّ و غمّ آن، ما را از یاد مرگ و آخرت غافل ساخته است.
با آنکه هر روز شاهد مرگ عزیزانمان هستیم و جنازهی آنها را به قبرستان حمل میکنیم و بر آنها نماز میگذاریم و با دستهای خود، آنها را به خاک میسپاریم و میبینیم که چیزی از دنیا (زن، فرزند، خانه، ماشین، پول و غیره) همراه خود نمیبرند، امّا دیدن این صحنهها ما را تکان نمیدهد، و کوچکترین تغییری در ما به وجود نمیآورد. متأسفانه بعضیها حتی سر قبرها و هنگام به خاک سپاری عزیزان خود، به جای عبرت گرفتن، از پول و مقام و موقعیت خود و دیگران سخن میگویند. و مکانی را که بهترین جا برای یاد مرگ و آخرت است به محیطی بیتأثیر بدل میسازند.
انسان آگاه، هنگامی که کسی را به خاک میسپارد، نه برای او بلکه برای خودش متأسف میشود و از دیدن این صحنهها عبارت میگیرد و میداند که فردا همین بلا بر سر خودش خواهد آمد. و به گفته سعدی:
محقق که بر مرده ریزد گِلاش
نه بر وی که بر خود بسوزد دلش
بدین جهت قبل از مرگ، خود را برای مردن و ملاقات با پروردگار خویش و حساب و کتاب آخرت آماده میسازد.
انسان مؤمن همواره باید به یاد مرگ باشد زیرا یاد مرگ، انسان را از افتادن در مرداب زندگی دنیا نجات میدهد و وابستگیهای مادیاش را به حداقل میرساند. آمادگی برای مرگ، این نیست که فرد دست از کار بکشد و برای مردن لحظه شماری کند. بلکه آمادگی برای مرگ، عبارت از انجام کار نیک و امتثال از اوامر الهی و اجتناب از منهیات او میباشد. مؤمن چون صبح کند، منتظر عصر نمیماند. و چون عصر کند، منتظر بامداد نمیشود؛ از تندرستی برای بیماری و از زندگی برای مردنش توشه میگیرد. همچنین یک لحظه از عمر گرانبهای خود را بیهوده تلف نمیکند. و از روز قیامت که سختترین روز است، به شدت میترسد. و سالهائی را که باید در قبر روی خاک بخوابد، فراموش نمیکند. و از کرمهای قبر که فردا گوشت و پوست و استخوانش را خواهند خورد، غافل نمیماند. شبهای تاریک و روزهای طولانی را که تنها در زیر زمین خواهد ماند و قرنها تنهائی را از یاد نمیبرد. چقدر چهرههای زیبا و جسمهای نازنین و قیافههای قشنگ زیر آوار خاک متلاشی شده و پوسیدهاند.
[۳۱] مسلم. [۳۲] صحیح ـ البانی س ص.