اجتماع در دارالندوه
قریش هنگامی که به این نتیجه رسیدند که آزار و اذیتشان در روند و پیشرفت دعوت پیامبر جهیچ گونه اثری نداشته و یارانش نه تنها از ایمانشان دست نمیکشند؛ بلکه روز به روز ایمانشان محکم و قویتر میگردد و با تمام موانع و مشکلات ایجاد شده از ناحیهی آنان، بر تعدادشان افزوده میگردد، در محلی به نام «دارالندوه» - که محل تصمیمگیریهای مهم قریش بود – جمع شدند تا ببینند با پیامبر جو اصحاب و یارانش چگونه رفتار نمایند و در مورد آنان چه تصمیمی بگیرند؟
کسی که مأمور شد نزد پیامبر جبرود تا تصمیمات را که گرفته بودند مطرح سازد، «عتبه بن ربیعه» بود. عتبه نزد رسول الله در مسجدالحرام رفت و پیامبر مشغول خواندنِ نماز بود. هنگامی که نماز پیامبر جبه پایان رسید، عتبه به پیامبر جگفت: ای پسر برادرم! قدر و منزلت ما بر تو پوشیده نیست، اما تو به وسیلهی کار خودت عقلهایمان را پست شمردی و به خدایانمان ناسزا گفتی و پدران و نیاکان ما را گمراه خواندی، حالا گوش کن که چند چیز بر تو عرضه میکنم، شاید بعضی از آنها بپذیری.
پیامبر جفرمود: ای ابا ولید! من گوش میکنم.
عتبه گفت: ای پسر برادرم! اگر قصد تو از تبلیغ و آیین جدید، کسب و در آمد مال و ثروت است، ما آنقدر به تو مال و ثروت میدهیم که ثروتمندترین فرد گردی.
اگر قصد تو آقایی و بزرگی است، ما تو را پادشاه خودمان میگردانیم.
اگر جن زده شدهای و جن تو را آزار و اذیت میکند، ما پزشکان را دعوت میکنیم و اموالِ خود را در راه شفای تو مصرف میکنیم تا بهبود یابی.
پیامبر جبا کمال خونسردی و وقار به سخنان «عتبه» گوش فرا داد و وقتی که سخنان عتبه تمام شد، آیات ۱ تا ۱۴ سورهی سجده را بر او تلاوت نمود. عتبه با شنیدن این آیات به حقّانیت و درستی دعوت پیامبر جپی برد و نزد قوم خود رفت و گفت: ای گروه قریش! به حرف من گوش فرا دهید و جلو دعوت پیامبر جرا نگیرید و بگذارید او آزادانه کارش را ادامه دهد؛ چون من سخنی از او شنیدم که خبر از آیندهای عجیب است.
این آیات در ارتباط با عظمت و قدرت پروردگار و نتیجهی اعمال انکار کنندگان دعوت و رسالت پیامبرجو انکار کنندگان روز قیامت میباشد.
قریش در جواب عتبه گفتند: محمّد تو را جادو کرده است.
بنابراین از این موضوع به این نتیجه میرسیم که در میان هر قوم و قبیلهای افرادی هستند که ندای حقّ و حقیقت را درک میکنند و حقیقت برای آنها آشکار و واضح میگردد؛ اما افرادی که خود را بزرگ جامعه و قبیله قلمداد میکنند و تنها به فکر منافع مادی و اقتصادی خویش میباشند، مانع از این امر میگردند که ندای حقیقت به گوش جهانیان و تشنگان حقّ و حقیقت برسد. به گونهای که در این ماجرا اگر ابو جهل میگذاشت تا قریش به حرفهای عتبه گوش دهند، هیچگونه جنگ و خونریزی در میان قریش اتفاق نمیافتاد.