۳- غزوهی بنی نضیر
بنی نضیر یکی از قبایل یهودی بود که پیامبر جبا آنان پیمان صلح بسته بود. بعد از اینکه قاریان و حافظان قرآن در حادثهی بئر معونه به شهادت رسیده بودند، عمرو بن امیه ضُمَری – که به اسارت در آمده بود و سپس آزاد شد – دو مرد از قبیلهی بنی کلاب را به قتل رساند. پیامبر جبرای گرفتن فدیهی آن دو مرد، نزد قبیلهی بنی نضیر که هم پیمان پیامبر جبودند رفت تا در پرداخت خون بهایِ آن دو نفر، از آنان کمک بگیرد. آنان به پیامبر جگفتند: شما منتظر باشید تا ما کمک لازم را جمع آوری نماییم و سپس آن را تقدیم شما کنیم.
پیامبر جزیر دیوار یکی از خانهها به انتظار کمک نشست؛ اما آنان در عوض کمک به این فکر افتادند که پیامبر جرا به قتل برسانند. آنان فردی به نام «عمرو بن جُحاش» را مأمور نمودند تا از بالای بام یکی از خانهها سنگی بر سر پیامبر جبیندازد؛ اما جبرئیل÷، پیامبر جرا از قصدِ آنان آگاه کرد. پیامبر جبه سرعت به مدینه رفت و «محمد بن مسلمه» را به سوی بنی نضیر فرستاد تا به آنان بگوید که باید ظرف مدت ده روز مدینه را ترک گویند و اگر مدینه را ترک نگویند، گردنشان زده خواهد شد و باید مدینه را برای همیشه ترک گویند.
بنی نضیر در ابتدا حاضر شدند تا مدینه را ترک گویند؛ اما عبدالله بن ابی به آنان دستور داد تا از فرمان پیامبر جسرپیچی نمایند و مدینه را ترک نگویند و به آنان وعدهی یاری و کمک داد. به این خاطر «جُبی بن اخطب»- که رئیس یهودیان بود – به پیامبر جپیام فرستاد که: ما از سرزمین خود خارج نمیشویم و تو هر کاری ک میتوانی، انجام بده! پیامبرجعبدالله بن اممکتوم را امیر مدینه قرار داد و خودشان با اصحاب به طرف بنی نضیر حرکت کردند وآنان را محاصره کردند. این محاصره شش روز طول کشید؛ اما آنان همچنان مقاومت میکردند. پیامبر جدستور داد تا نخلستانهای آن سوزانده شود.
محاصره به طول انجامید و از کمک منافقان خبر نشد و ترس وحشت در دل آنان ایجاد شد و باعث شد تا تسلیم پیامبر جگردند. پیامبر جنیز به آنان اجازه داد به اندازهی بار یک شتر به غیر از اسلحه، هر کالا و وسایلی که میخواهند، با خود ببرند. به این ترتیب بنی نضیر بدون هیچ گونه جنگ و خونریزی، مدینه را ترک گفتند.
غنایم که مسلمانان از این غزوه به دست آورند، بین مهاجرین تقسیم گردید و تنها به دو نفر از انصار به نامهای ابو دجانه و سهل بن حنیف تعلق یافت؛ چون این دو نفر از فقیران انصار بودند.