زندگی نامه پیامبر صلی الله علیه وسلم برای کودکان و نوجوانان - جلد سوم

۲- غزوه‌ی خیبر

۲- غزوه‌ی خیبر

غزوه‌ی خیبر در سال هفتم هجری اتفاق افتاد. خیبر شهری بزرگ و دارای قلعه‌‌ها و کشتزارهای فراوان بود.

در خیبر عده‌ای یهود زندگی می‌کردند که همیشه اعراب را علیه پیامبرجو مسلمانان می‌شورانیدند و حتی غزوه‌ی خندق به تحریک آنان به وجود آمد و یهود بنی قریظه را نیز علیه پیامبر جشورانیدند.

پیامبر جوقتی از ناحیه‌ی دشمنان اسلام و خصاً قریش، اطمینان حاصل پیدا نمود، در صدد بر آمد تا از ناحیه‌ی یهود خیبر نیز آسوده خاطر گردد؛ بنابراین در محرم سال هفتم دستور داد تا مسلمانان برای جنگ با یهود خیبر آماده شوند.

پیروزی خیبر را خداوند به مسلمانان وعده داده بود. آنجا که می‌فرماید:

﴿وَعَدَكُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةٗ تَأۡخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمۡ هَٰذِهِ[الفتح: ۲۰]

«خداوند دست یافتن به غنایم فراوانی را در جنگ خیبر به شما وعده داده است».

در این غزوه تنها کسانی اجازه داشتند همراه پیامبر جبروند که در صلح حدیبیه شرکت داشتند؛ زیرا خدا کسانی را که از رفتن در غزوه‌ی حدیبیه سرپیچی نمودند، متخلف نامید و هدف آن‌ها را فقط به دست آوردن غنایم بیان نمود. پیامبر جدستور حرکت به سوی خیبر را صادر فرمود. وقتی که پیامبر جو مسلمانان به خیبر رسیدند، با صدای بلند به الله اکبر گفتن و تکبیر و دعا نمودن مشغول گردیدند. پیامبر جفرمود:

«برخو مهر آورید و صدایتان را پایین بیاورید؛ زیرا شما کسی را به تکبیر یاد می‌کنید که نه کر است و نه غایب است، شما خدا را یاد می‌کنید و برای خود دعا می‌کنید؛ در حالی که او می‌شنود و نیازی به بلند کردن صدا ندارد».

با حرکت پیامبر جبه سوی خیبر، سر دسته‌ی منافقان، «عبدالله بن اُبی» برای یهودیان پیام فرستاد و گفت: قصد نبرد با شما کرده و به سوی شما می‌آید، از او نهراسید؛ چون تعداد شما بسیار زیاد و تعداد آنان کم است و هیچ‌گونه سلاح و تجهزات نظامی ندارند. یهودیان نیز دو نفر را نزد قبیله‌ی غطفان فرستادند و به آنان وعده دادند که در صورت پیروزی بر مسلمانان، نصف محصول خرمای خودشان را به آنان خواهند داد.

مسلمانان قلعه‌های یهودی نشین خیبر را یکی پس از دیگری تصرف کردند و تنها قلعه‌ای که تصرف آن به طول انجامید، قلعه‌ی «ناعم» بود.

پیامبر جدر یکی از روزها فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که او، خدا و پیامبرش را دوست می‌دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند. فردای آن روز، پیامبر جپرسیدند علی کجاست؟ گفتند: علیسچشمش درد می‌کند. پیامبر جکسی را دنبال علیسفرستاد و وقتی که علیسآمد، آب دهان مبارک خویش را چشمان علی نمود و علی همان ساعت شفا پیدا نمود به گونه‌‌ای که گویی اصلاً چشم درد نداشته است. آنگاه پرچم را به علیسسپرد.

بنابراین با فتح این قلعه، مسلمانان به ابزار جنگی زیاد و منجنیق و مواد غذایی بسیار، دست پیدا نمودند و یهودیان خیبر شکست خوردند و تسلیم مسلمانان گردیدند.