۴- غزوهی بنی قُریظه
یهودی بنی قریظه نیز یکی دیگر از قبایل یهودی بود که با پیامبر جپیمان صلح بسته بودند، اما آنان در غزوهی خندق به پیامبر جخیانت نمودند و بعد از اینکه غزوهی خندق تمام شد و پیامبر جبه مدینه رفت، بلافاصله جبرئیل÷بر پیامبر جنازل شد و گفت: خدا امر فرموده که باید به طرف بنی قریظه حرکت نمایید و زمین را از وجود این مردم ناپاک که در زمان سختی و مشقت، پیمان خود را با مسلمانان شکستهاند، پاک نمایید. پیامبر جنیز بلافاصله به طرف بنی قریظه حرکت نمود و فرمود که: باید نماز عصر را در محل بنی قریظه بخوانید. تعداد سپاهیان اسلام به سه هزار نفر میرسد و وقتی که یهودیان این تعداد را دیدند، خداوند در دلهایشان ترس و وحشت انداخت. پیامبر جمدت بیست و پنج روز آنان را در محاصره قرار داد. بنی قریظه وقتی وضعیت را چنین دیدند، اندیشیدند که اگر محاصره ادامه پیدا کند، از گرسنگی خواهند مرد.
در ابتدا پیامبر جبه آنان پیشنها داد تا اسلام را بپذیرند، آنان قبول نکردند وسپس پیشنهاد کرد که «ابولبابه» را نزد آنان بفرستد تا در این مورد با آنان مشورت کند؛ چرا که ابولبابه هم پیمان آنان بود و اموال و فرزندان وی در میان قبیلهی بنی قریظه بود.
ابولبابه به طرف آنان حرکت نمود و هنگامی که افراد قبیله بنی قریظه از تصمیم پیامبر جدر مورد سرنوشت خود سؤال کردند، ابولبابه به اشارهی دست به آنها نشان داد که پیامبر جقصد دارد تا آنها را بکشد و او از این کار خود پشیمان شد و احساس کرد که با این کارش به پیامبر جخیانت کرده است؛ بنابراین خود را به یکی از ستونهای مسجد بست تا خداوند توبهی او را پذیرفت.
یهودیان چارهای جز تسلیم در مقابل خواستههای پیامبر جنداشتند. پیامبر جدر ابتدا حکم کرد تا مردانشان را در بند کنند و زنان و کودکانشان را در جایی دیگر جای دهند؛ اما قبیلهای اوس به این حکم پیامبر جراضی نشدند و گفتند: اینان هم پیمانان ما هستند؛ بنابراین در مورد آنان به نیکی رفتار کن!
پیامبر جفرمود: آیا شما به حُکمی که یکی از میان شما در مورد سرنوشت قبیلهی بنی قریظه انجام دهد، راضی هستید؟ آنان گفتند: بله. پیامبر جاین امر را به سعد بن معاذ سپرد.
پیامبر جدنبال سعد بن معاذ فرستاد، سعد در مدینه بود و به خاطر جراحتی که در غزوهی احزاب (خندق) بر داشته بود، در این غزوه نتوانست حضور پیدا کند. وقتی سعد نزد پیامبر جآمد، قبیلهی اوس اطراف او را گرفتند و به او گفتند: ای سعد! در مورد آنان به نیکی رفتار کن و... سعد ساکت بود و چیزی نمیگفت.
نوبت قضاوت سعد بن معاذ فرا رسید، سعد به آنان گفت: آیا هر حکمی که در مورد مشرکان و مسلمانان نمایم، مورد قبول است؟ همه گفتند: آری. آنگاه سعد دستور داد تا مردان بنی قریظه کشته شوند و زنان و کودکانشان اسیر گردند و اموالشان بین مسلمانان تقسیم گردد. پیامبر جفرمود: دربارهی آنان حکمی را صادر کردی که خداوند آن را صادر کرده بود.
در این غزوه هزار و پانصد شمشیر، دو هزار نیزه، سیصد زره و پانصد سپر فلزی، نصیب مسلمانان گردید.
داوری سعد در عین عدالت و انصاف بود؛ زیرا آنان تمامی این تجهیزات را برای قتل پیامبر جآمده کرده بودند.
خداوند ماجرای یهود بنی قریظه را در سورهی احزاب، آیهی ۲۶ تا ۲۷ بیان میکند.