مختصری در عقیده اسلامی

فهرست کتاب

و بر وجود الله -تعالى-، فطرت، و عقل، و شرع، و احساس دلالت می‌كند

و بر وجود الله -تعالى-، فطرت، و عقل، و شرع، و احساس دلالت می‌كند

۱- اما دلالت فطرت بر وجود الله - سبحانه -: همانا که فطرت همه‌ی آفریدگان بدون سابقه‌ی اندیشیدن، و یا آموزش دیدن، براساس ایمان به پروردگارش آفریده شده است، و هیچ چیزی او را از مقتضای این فطرت منصرف نمی‌کند مگر کسی که رخدادی بر قلبش واقع شود که وی را از این فطرت منصرف گرداند؛ بخاطر این فرموده‌ی پیامبرص: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلاَّ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ» [۴].

«هیچ کودکی بدنیا نمی‌آید مگر اینکه بر فطرت (اسلام) متولد می‌شود، پس والدینش وی را یهودی یا مسیحی یا مجوسی می‌گردانند».

۲- و اما دلالت عقل بر وجود الله - تعالى -: پس همانا این آفریدگان، چه آنهایی که در قدیم بودند و چه آنهایی که پس از مخلوقات قدیمی آمدند، ناگزیر از وجود آفریننده‌ای هستند که آنها را آفریده باشد؛ زیرا ممکن نیست که خودشان، خودشان را آفریده باشند، و امکان ندارد که بصورت تصادفی بوجود آمده باشند.

ممکن نیست که خودشان، خودشان را آفریده باشند، زیرا هیچ چیزی خودش را نمی‌آفریند، بدین خاطر که قبل از وجودش در عدم بوده، پس چگونه می‌تواند آفریننده باشد ؟!

و امکان ندارد که به صورت تصادفی بوجود آمده باشند، زیرا هرچیز که حادث باشد (بوجود آمده باشد) ناگزیر دارای یک محدث (بوجود آورنده) نیز هست، و نیز وجودش بر این نظام بدیع و نو، و هماهنگی و توازن نزدیک، و ارتباط منسجم بین سبب‌ها و مسبّب‌های آنها، و بین این کائنات، بعضی از آنها (بعضی از این اسباب و مسبّب‌ها) قاطعانه مانع از این می‌شود که برخی از اشیای دیگر بصورت تصادفی بوجود آیند، زیرا موجودی که بصورت تصادفی بوجود آمده در پایه‌ی آفرینشش بر هیچ نظمی نیست، چگونه در حال زندگی و سیر تکاملش منظم است؟!

و هنگامی که امکان نداشته باشد این آفریدگان خودشان، خودشان را بوجود آورده باشند و یا بصورت تصادفی بوجود آمده باشند، معلوم می‌شود که آفریننده‌ای آنها را بوجود آوره و آفریده است که این آفریننده همان خداوندی است که پروردگار جهانیان است.

و خداوند متعال این دلیل عقلی و برهان قاطع را، آنجا که می‌فرماید: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَيۡرِ شَيۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٣٥[الطور: ۳۵].

«آیا ایشان بدون هیچ آفریننده‌ای آفریده شده‌اند یا آنکه خود، آفریدگار خویش هستند».ذکر نموده است. یعنی: اینکه ایشان بدون خالق و آفریننده آفریده نشده‌اند، و اینکه ایشان کسانی نیستند که خودشان، خودشان را بیافرینند؛ پس معلوم می‌شود که آنها خالقی دارند که خداوند تبارک و تعالى می‌باشد، و بدین خاطر هنگامی که جبیر بن مطعم از پیامبر خداصشنید که سوره‌ی طور را می‌خواند و به این آیات رسید: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَيۡرِ شَيۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٣٥ أَمۡ خَلَقُواْ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۚ بَل لَّا يُوقِنُونَ ٣٦ أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَبِّكَ أَمۡ هُمُ ٱلۡمُصَۜيۡطِرُونَ ٣٧[الطور: ۳۵-۳۷].

«آیا ایشان بدون هیچ آفریننده‌ای آفریده شده‌اند یا آنکه خود، آفریدگار خویش هستند (۳۵) یا اینکه آنان آسمان‌ها و زمین را آفریده‌اند؟ بلکه یقین ندارند (۳۶) یا مگر گنجینه‌های پرودگارت نزد ایشان (موجود) است یا مگر آنان چیره هستند (۳۷)».

و جبیر در آن هنگام مشرک بود، گفت: نزدیک بود که دلم به پرواز در آید، و آن دفعه، اولین باری بود که ایمان در دلم سنگینی می‌کرد [۵].

و برای توضیح این مسأله یک مثال می‌زنیم: اگر یک شخص در مورد قصر مجلّلی برای تو حرف بازگو کند که باغ‌ها اطراف آن را گرفته‌اند، و بین آنها نهرهایی جاری باشد، مملو از فرش‌ها و استراحت گاه‌ها باشد، و با انواع زینت‌های اصلی و مکمل آراسته شده باشد؛ و به تو بگوید: که این قصر با هر آنچه از کمالات که در درون آن وجود دارد، خودش، خودش را اینگونه بوجود آورده است، یا اینکه بصورت تصادفی، بدون هیچ آفریننده‌ای بوجود آمده است؛ به انکار و تکذیب آن (وجود آفریننده‌ای برای قصر) مبادرت ورزده، و حرفش شبیه به گفتار نادانان می‌باشد؛ آیا جایز است که این جهان پهناور: با زمین و آسمانش و با افلاک و حالت‌های متنوع و نظام نو و بدیع و جذابش، خودش، خودش را بوجود آورده باشد، و یا اینکه به صورت تصادفی و بدون هیچ آفریننده‌ای بوجود آمده باشد؟!

۳- و اما دلالت شریعت بر وجود الله تعالى: اینکه همه کتاب‌های آسمانی به آن اقرار می‌کند، و اینکه آنچه از احکام با عدالتی که بدان آمده‌اند، تضمین کننده‌ای برای مصالح آفریدگان است؛ دلیلی است بر این امر که از طرف پروردگاری باحکمت و دانا به مصالح آفریدگانش می‌باشد؛ و نیز آنچه را از اخبار کائنات که آورده‌اند و واقعیت به درستی آن گواهی می‌دهد، دلیلی است بر این امر که (اخباری که به ما رسیده،) از طرف پرودگاری توانا بر بوجودآوردن آنچه که بدان خبر داده‌است، می‌باشد.

۴- و اما دلالت احساس بر وجود الله تعالى؛ بر دو وجه است:

وجه اول: اینکه ما آنچه را که از اجابت دعای دعاکنندگان و به فریادرسیدن رنجدیدگان، می‌شنویم و می‌بینیم، چیزی است که بصورت قاطع بر وجود خداوند متعال دلالت می‌کند؛ خداوند - سبحانه - می‌فرماید:

﴿وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ...[الأنبیاء: ۷۶].

«و نوح را یاد کن چون ندا کرد پیش از این، پس دعای او را قبول کردیم...».

و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ...[الأنفال: ۹].

«آنگاه که پروردگار خود را به فریادمی طلبیدید، پس دعای شما را پذیرفت...».

و در صحیح بخاری از أنس بن مالک روایت شده است که گفت: یک مرد بادیه‌نشین روز جمعه وارد شد - درحالی که پیامبرصخطبه می‌داد - پس گفت: ای رسول الله دارایی‌مان نابود شد، و زن و فرزندانمان گرسنه ماندند، نزد خدا برای ما دعا کن؛ پیامبر هم دو دستش را بلند کرد و دعا نمود؛ پس ابر‌ها به سرعت همانند کوه‌ها شدند و جمع گشتند، (پیامبرص) از منبرش پایین نیامد تا اینکه باران را دیدم که از ریشش سرازیر می‌شد. - و در روز جمعه‌ی دوم، آن مرد بادیه‌نشین، یا کسی غیر از او بود که بلند شد و گفت: یا رسول الله - خانه‌ها ویران شد، و دارایی‌مان غرق شد، پس نزد خداوند برای ما دعا کن؛ پیامبرصدو دستش را بلند کرد، و گفت: «اللَّهُمَّ حَوَالَيْنَا، وَلاَ عَلَيْنَا فَمَـا يُشِيرُ إِلَى نَاحِيَةٍ إِلاَّ انْفَرَجَتْ» [۶].

«خداوندا برای ما بفرست نه علیه ما، پس به هر ناحیه‌ای اشاره می‌کرد، (ابرها) رهایی می‌یافت».

و تا به امروزاجابت دعاکنندگان برای کسی که در پناه‌بردن به سوی خداوند راستگو و صادق بوده و دارای شرایط اجابت بوده باشد، همیشه امر مشهوری بوده است.

وجه دوم: اینکه نشانه‌های پیامبران که معجزه نامیده می‌شوند و مردم آنها را مشاهده نموده‌اند، یا آنها را شنیده‌اند، دلیل قاطعی بر وجود ارسال کننده ‌یآنهاست، و او الله تعالى است؛ زیرا آنها (معجزات) اموری خارج از طاقت بشری هستند، که خداوند آنها را برای تأیید و یاری و نصرت فرستادگانش جاری ساخته است.

مثال آن: نشانه‌ی موسى÷است، آن هنگام که خداوند متعال به او امر کرد که با عصایش به دریا بزند، پس به آن زد ؛ پس دوازده راه خشک برای آنها شکافته شد، و آب دریا در بین آنها همانند کوه بود، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاكَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرۡقٖ كَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِيمِ ٦٣[الشعراء: ۶۳].

«به دنبال آن به موسى پیام دادیم که چوبدستی خود را به دریا بزن، پس دریا از هم شکافت و هر بخشی همچون کوه بزرگی گردید».

و مثال دوم: نشانه‌ی عیسى÷است، آن هنگام که با اجازه‌ی خداوند، مرده را زنده می‌کرد و آنها را از آرامگاه‌هایشان بیرون می‌آورد، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ[آل عمران: ۴۹].

«... و مردگان را به فرمان خدا زنده می‌کنم...».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِي[المائدة: ۱۱۰].

«... و آنگاه که مردگان را به فرمان من (زنده می‌کردی و از گورها) بیرون می‌آوردی...».

و مثال سوم: برای محمدصاست، آن هنگام که قریش از او نشانه‌ای خواستند، پس به ماه اشاره‌ای نمود؛ پس به دو نیمه شکافته شد، پس مردم آن را دیدند، و در آن، فرموده خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ وَٱنشَقَّ ٱلۡقَمَرُ ١ وَإِن يَرَوۡاْ ءَايَةٗ يُعۡرِضُواْ وَيَقُولُواْ سِحۡرٞ مُّسۡتَمِرّٞ ٢[القمر: ۱-۲].

«قیامت نزدیک شد و ماه از هم بشکافت (۱) و هرگاه کافران نشانه‌ای را ببینند، رویگردانی کنند و گویند جادوی نیرومندی است (۲)»..

پس این سه نشانه‌ی محسوس که خداوند آنها را برای تأیید و یاری و نصرت فرستادگانش جاری ساخت، بصورتی قطعی بر وجود خداوند متعال دلالت می‌کند.

مورد دوم از آنچه که ایمان به خداوند شامل آن می‌شود عبارتست از: ایمان به ربوبیت او؛ یعنی ایمان به اینکه به تنهایی پروردگار است و هیچ شریک و انبازی ندارد.

و پروردگار: کسی است که آفرینش، و مُلک، و تدبیر امور از آن اوست؛ هیچ آفریننده‌ای غیر از الله وجود ندارد؛ هیچ مالکی جز او وجود ندارد؛ هیچ امر نیست مگر امر او؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ[الأعراف: ۵۴].

«... آگاه باشید که تنها او می‌آفریند و تنها او فرمان می‌دهد...».

و می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡكُۚ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ[فاطر: ۱۳].

«... اینست خدا که پروردگار شما است مالکیت و حاکمیت ازآنِ اوست و بجز او، آن کسانی که به فریاد می‌خوانید، حتّى مالکیت پوسته‌ی نازک خرمایی هم ندارند».

و هیچکسی شناخته نشده که ربوبیت خداوند را انکار کند، مگر اینکه متکبر باشد و به آنچه که می‌گوید معتقد نباشد، همانگونه که از فرعون حاصل گشت، آن هنگام که به قوم خود گفت: ﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٢٤[النازعات: ۲۴].

«و گفت من پروردگار برتر شما هستم».

و گفت: ﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرِي...[القصص: ۳۸].

«و فرعون گفت ای سران و بزرگان قوم! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم...».

اما آن (گفته‌های فرعون) از عقیده‌(اش) نبود؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا...[النمل: ۱۴].

«ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند هرچند که در دل بدانها یقین و اطمینان داشتند...».

و موسى در آنچه که خداوند از او حکایت می‌کند، می‌گوید: ﴿قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا ١٠٢[الإسراء: ۱۰۲].

«(موسى به فرعون) گفت: تو که می‌دانی که این معجزه‌های روشنی بخش را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین نازل نمی‌کند و اِی فرعون من تو را هلاک شده می‌پندارم».

و بدین خاطر مشرکان، به همراه شرکشان به الوهیت خداوند، به ربوبیت خداوند متعال اقرار می‌کردند؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ ٨٩[المؤمنون: ۸۴-۸۹].

«بگو زمین و آنچه در زمین هستند از آنِ کیستند اگر داناو فرزانه هستید؟! (۸۴) خواهند گفت: ازآنِ خدایند، بگو پس چرا نمی‌اندیشید و یادآور نمی‌گردید؟ (۸۵) بگو چه کسی پروردگار آسمان‌های هفت‌گانه و پروردگار عرش عظیم است؟ (۸۶) خوهند گفت: ازآنِ خدا است، بگو پس آیا پرهیزگاری پیش نمی‌گیرید؟ (۸۷) بگو کیست آنکه پادشاهی هر چیز بدست اوست و او کسی است که پناه می‌دهد (هر که را بخواهد) و کسی را نمیتوان از (عذاب) او پناه داد اگر فهمیده و آگاهید؟! (۸۸) خواهند گفت: از آنِ خدا است، بگو چگونه گول می‌خورید و فریب داده می‌شوید؟ (۸۹)».

و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ ٩[الزخرف: ۹].

«و اگر از مشرکان بپرسی که چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است، قطعاً خواهند گفت: که آنها را خدای غالبِ دانا بیافرید».

و خداوند متعال می‌گوید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ ٨٧[الزخرف: ۸۷].

«و اگر از مشرکان بپسی که چه کسی ایشان را آفریده است، حتماً خواهند گفت: خدا؛ پس چگونه (از عبادت خدا) منحرف می‌گردند؟!».

و دستور خداوند - سبحانه و تعالى - شامل دستورات کونی و شرعی است، پس همانگونه که فقط او تدبیر کننده‌ی جهان هستی است، و آنطور که می‌خواهد و به حسب آنچه که مقتضای آن است، در آن قضاوت می‌کند، پس همانطور نیز او در تشریع در عبادات، و احکام معاملات، به حسب آنچه که حکمتش اقتضا کند، حکم‌فرما است؛ پس هرکس که همراه خداوند در عبادات، یک شریعت گذار را شریک گرداند و یا در معاملات حاکمی را مقرر گرداند، به تحقیق به او شرک ورزیده است، و ایمان را محقَّق ننموده است.

مورد سوم از آنچه که ایمان به خداوند شامل آن می‌باشد عبارتست از: ایمان به الوهیت خداوند متعال؛ یعنی ایمان به اینکه فقط او (إله) معبود بر حق برای عبادت است که شریکی ندارد،

و (الإله) به معنای: (المألوه) یعنی: (المعبود) همراه محبت و بزرگداشت است؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ ١٦٣[البقرة: ۱۶۳].

«و معبود شما خدای یگانه است هیچ معبود بر حقی جز او نیست که بخشاینده‌ی مهربان است».

و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ قَآئِمَۢا بِٱلۡقِسۡطِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١٨[آل‌عمران: ۱۸].

«خدا گواهی می‌دهد به اینکه هیچ معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش نیز به آن گواهی می‌دهند حال که خدا تدبیر کننده‌ی عالَم است به عدل، جز او معبودی نیست که هم توانا است و هم حکیم».

و هرکسی که یک معبود را با خداوند اتخاذ کند که غیر از خدا او را عبادت کند، پس الوهیتش باطل و تباه است؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٦٢[الحج: ۶۲].

«این برای این است که فقط خداوند حق است و آنچه کافران به جای او به فریاد می‌خوانند باطل است و خدا بلندمرتبه‌ی بزرگ قدر است».

و نامگذاری آنها (معبودان باطل، با نام) آلهه (معبودان)، حق الوهیت (معبود بودن و فرمانروایی) را به ایشان نمی‌دهد، خداوند متعال در مورد (لات و عزّى و مناة - نام سه بت در دوران قبل از رسالت پیامبرص) می‌فرماید: ﴿إِنۡ هِيَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ...[النجم: ۲۳].

«این‌ها فقط نام‌هایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته‌اید خدا بر ثبوت و صحت آنها هیچ حجّت و دلیلی نازل نفرموده است...».

و در مورد هود÷می‌گوید: به راستی او به قومش گفت: ﴿أَتُجَٰدِلُونَنِي فِيٓ أَسۡمَآءٖ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّا نَزَّلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٖ[الأعراف: ۷۱].

«... آیا با من در باره‌ی نام‌هایی چند، ستیزه می‌کنید که شما و پدرانتان نامگذاری کرده‌اید و (نیز) پدران شما مقرر کرده‌اند، خداوند هیچ دلیل و برهانی بر آن نازل نفرموده است...».

و یوسف÷به دو همراهی که در زندان با او بودند، گفت: ﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ ٣٩... مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ[یوسف: ۳۹-۴۱].

«... ای دوستانِ زندانی من آیا معبودان پراکنده بهترند یا خدای یکتای غالب (۳۹)... این معبود‌هایی که غیر از خدا عبادت می‌کنید چیزی جز نام‌هایی چند، نیست آنها را شما و پدرانتان آنها را خدا نام نهاده اید. خداوند برای (خدا نامیدن) آن‌ها هیچ دلیلی نفرستاده است...».

و بدین خاطر فرستادگان خداوند - بر آنها سلام و صلوات باد - به قوم‌های خود می‌گفتند: ﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ[الأعراف: ۵۹].

«... تنها خدا را بپرستید که برای شما جز او معبودی نیست...».

اما مشرکان آن را نپذیرفتند، و غیر از خداوند، معبودانی را اتخاذ کردند که آنها را به همراه خداوند - سبحانه و تعالى - می‌پرستیدند، و از آنها طلب یاری می‌کردند، و آنها را به فریاد می‌خواندند.

[۴] رواه البخاري، كتاب الجنائز، باب ما قيل في أولاد الـمشركين، رقم (۱۳۱۹). [۵] رواه - البخاري - مفرقاً ، كتاب التفسير، باب تفسير سورة الطور، رقم(۴۵۷۳). [۶] رواه البخاري، كتاب الجمعة، باب الإستسقاء في الخطبة يوم الجمعة، رقم: (۸۹۱).