اخلاق
زیباست که حکایت اخلاق والای اسلامی و جوانمردی، بزرگمنشی و عفو سلطان را از تاریخنگار مسیحی بشنویم، او میگوید:
«مروت، بلندهمتی و بزرگمنشی سلطان هیچگاه همانند روزی که مسلمانان کلیدهای بیت المقدس را به دست گرفتند، تجلی نیافت، عمال و سپاهیانش امور شهر را به عهده گرفتند و مردم را از هرگونه تجاوز ستم و اخلالگری باز داشتند، به هیچ یک از صلیبیان اندک آزار و آسیبی نرسید، گارد سلطان تمامی خیابانها و راههای خارجی شهر را زیر نظر داشتند، بر دروازه معروف شهر «باب داود» یکی از عاملان امین و مورد اطمینان، به کسانی که فدیه میپرداختند اجازه میداد تا از شهر خارج شوند» [۳٩].
این تاریخنگار در ادامه مینویسد: «عادل» برادر سلطان و بطریک «بالیان دی ابلین» هزاران نفر از اسیران را آزاد نمودند، و سپس میافزاید:
«اندکی بعد صلاح الدین خطاب به فرماندهانش گفت: برادرم و بطریک «بالیان» هریک از جانب خود صدقه دادند و شماری از اسیران را آزاد نمودند، و اکنون من از جانب خود صدقه میکنم و در پی آن به جارچیان لشکر دستور داد تا در تمامی کوچه و خیابانها جار بزنند که پیرمردان و افراد ناتوان که توان پرداخت فدیه ندارند آزاد هستند و هرجا میخواهند بروند، در پی این اعلام پیرمردان و افراد ناتوان به سوی درهای شهر حرکت کردند و از طلوع آفتاب تا غروب گروه گروه از شهر خارج میگشتند. آری، صلاح الدین اینگونه بر فقراء و مساکین که کسی توان شمار آنان را نداشت منت نهاد و آنان را معاف نمود».
کوتاه سخن این که سلطان صلاح الدین پس از این که قدس را از چنگال صلیبیان رها ساخت، برای عمران و آبادانی آن توجه و عنایت خاصی مبذول داشت که ما را به یاد اعمال و رفتار وحشیانه و جنایات هولناکی میاندازد که صلیبیان در سال ۱۰٩٩ م هنگام تصرف قدس مرتکب شدند، روزگاری که بازارها و خیابانهای بیت المقدس از اجساد مسلمانان انباشته بود و آه و فغان و فریادهای گوش خراش مجروحانی که در حال جانکندن بودند همه جا را فرا گرفته بود و «گودجر» و «تانکرد» در آن خیابانها قدم میزدند، روزگاری که مسلمانان بیگناه را به آتش انداختند و به بدترین وجه ممکن آنان را با انواع شکنجههای بیرحمانه آزار دادند، آنگاه بسیاری از مسلمانان به پشت بام و برجهای قدس پناه بردند، اما صلیبیان ستمپیشه آنها را آماج تیرهای خود قرار داده و بر زمین میانداختند، این کشتار وحشیانهای که صلیبیان به راه انداختند کرامت و شرافت عالم مسیحی را به باد داد، ستم و تجاوز و جنایات فجیع و دردناکی که مرتکب شدند چهره این شهر پاک و مقدس را سیاه نمود، شهری که حضرت عیسی مسیح÷در آن درس دوستی و مهربانی میداد و میگفت:
«خوشا به رحمکنندگان و مهربانان، کسانی که رحمت و برکات پروردگار برآنان فرود میآید».
صلیبیان هنگامی که این سرزمین پاک را به کشتارگاه مسلمانان مصیبتدیده و رنجکشیده تبدیل میکردند تعالیم و گفتار عیسی مسیح را به فراموشی سپرده بودند، آیا این مایهی سعادت صلیبیان سنگدل نبود که سلطان صلاح الدین آنها را مورد لطف و رحمت خویش قرار داد؟
رحمت یکی از برترین صفات الهی و تاج و عظمت عدالت است، زیرا هرجا عدالت توانسته انسانی را به حق بکشد، رحمت نیز توان داشته است که او را نجات دهد و حفاظت نماید...
«اگر تاریخ از اعمال و افتخارات بزرگ سلطان صلاح الدین جز کیفیت بازپسگیری بیت المقدس موردی دیگر به یاد نمیداشت، همین یک مورد به تنهایی برای اثبات این مطلب کافی بود که سلطان صلاح الدین نه تنها در دوران خود و مروت و جوانمردی، شهامت، کرامت و بلندهمتی یگانه و بینظیر بود، بلکه در تمامی اعصار و نسلهای او یگانه و بیهمتا بوده است» [۴۰].
[۳٩] سلطان صلاح الدین. [۴۰] سلطان صلاح الدین، ص ۲۰۲ – ۲۰۵.