سلطان صلاح الدین ایوبی فاتح قدس

درگذشت سلطان

درگذشت سلطان

پس از این که سلطان مسئولیت مقدس خود را به نحو احسن به انجام رسانید و عالم اسلام را از خطر صلیبیان مصون ساخت، خداوند این فرزند رشید اسلام را در ۲٧ صفر سال ۵۸٩ هـ در حالی که ۵٧ سال عمر داشت به سوی خود فرا خواند [۴۲].

قاضی ابن شداد در باره درگذشت سلطان می‌گوید:

«شب چهارشنبه ۲٧ صفر که دوازده روز از بیماری سلطان می‌گذشت، بیماری او شدت گرفت و بسیار ضعیف شد و از ابتدای شب علایم موت پدیدار بود، زنها تجمع کردند، من و قاضی فاضل و ابن الزکی فراخوانده شدیم، ملک افضل نیز آمد و به ما دستور داد تا نزد سلطان بمانیم، اما قاضی فاضل رأی او را نپذیرفت، زیرا مردم هر شب در دوازه قلعه منتظر ما می‌ماندند، قاضی فاضل از آن بیم داشت که اگر در قلعه بمانیم در شهر شایعه می‌گردد که سلطان درگذشته است و چه بسا هرج و مرج و ناامنی به وجود آید، قاضی فاضل مصلحت را بر این دید که ما از قلعه فرود آییم و شیخ ابوجعفر امام «کلاسه» را که مردی صالح بود فرا خوانند تا شب در قلعه بماند، تا در لحظات اخیر نزد سلطان باشد و از تجمع زنان جلوگیری کند و سلطان را به شهادتین و یاد الله تلقین دهد، شیخ ابوجعفر را فرا خواندند و ما نیز در حالی که هریک از ما آرزو داشت که به جای سلطان باشد از قلعه فرود آمدیم، سلطان/در آن شب در حال احتضار و در آستانه سفر آخرت قرار داشت و شیخ ابوجعفر نزد او قرآن می‌خواند و او را به یاد خداوند تلقین می‌نمود، سلطان از شب نهم در حالت بی‌هوشی به سر می‌برد و تنها لحظاتی اندک به هوش می‌آمد...

«شیخ ابوجعفر برایم حکایت نمود که هنگامی که او به آیه‌ی ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ[التوبة: ۱۲٩] رسید، سلطان تبسم نمود و چهره‌اش شاداب گشت و جان به جان آفرین تسلیم نمود».

«سلطان /صبح روز چهارشنبه ۲٧ صفر سال ۵۸٩ هـ از این دنیا رحلت نمود».

«روز بسیار سختی بود که عالم اسلام پس از آن که خلفای راشدین را از دست داده بود، تا آن هنگام چنان مصیبتی به خود ندیده بود، در آن روز قلعه و شهر بلکه دنیا را چنان وحشتی فرا گرفته بود که فقط خدا می‌داند، به خدا سوگند! من از بسیاری مردم شنیدم که آرزو می‌کردند که کاش به جای سلطان آن‌ها می‌مردند، تا آن هنگام فکر می‌کردم که این سخن از نوعی اغراق و ادعا بیش نیست، اما در آن روز به یقین دانستم که اگر به جای او فدیه‌ای می‌پذیرفتند بسیاری از مردم و حتی شخص من آماده بودیم که به جای سلطان خود را فدا کنیم» [۴۳].

قاضی ابن شداد می‌افزاید:

«سلطان پس از خود اضافه بر ۴٧ درهم ناصری و یک گرم طلا چیزی دیگر از قبیل ملک، خانه، زمین، باغ و مرزعه و یا چیزی دیگر به جا نگذاشت» [۴۴].

«تمام هزینه تجهیز و تکفین سلطان حتی پول کاهی که از آن کاهگل درست کردند و کفنی وی به قرض گرفته شده بود که قاضی فاضل آن را از جای حلالی تهیه کرده بود» [۴۵].

[۴۲] علامه ابن کثیر تاریخ ولادت سلطان را سال ۵۳۲ هـ ذکر کرده است. [۴۳] النوادر السلطانیه، ص ۲۴٩ - ۲۵۰. [۴۴] مرجع سابق، ص ۶. [۴۵] مرجع سابق، ص ۲۵۱.