علماء و حکام

فهرست کتاب

طاووس و منصور

طاووس و منصور

ابو جعفر منصور، طاووس را که یکی از علمای به نام زمان بود، به محضر طلبید.

طاووس همراه مالک بن انس آمدند. خلیفه لحظه‌ای سر در گریبان برد و سپس رو به طاووس کرد و گفت: ای طاووس! از پدرت (ابن کیسان تابعی) برایم نقل کن.

طاووس: از پدرم شنیدم که این ارشاد آنحضرتص را نقل می‌کرد که فرموده است: سخت‌ترین عذاب روز قیامت به کسی اختصاص دارد که خداوند او را سهمی در حکومت خویش عنایت کند، آنگاه او ظلم و ستم را وارد حکومت عدل الهی بکند.

منصور لحظه‌ای سکوت کرد. مالک بن انس که شاهد ماجرا بوده است، می‌گوید: من که در پهلوی طاووس نشسته بودم، لباس‌هایم را جمع کردم که مبادا در خون طاووس رنگین شود.

سپس منصور دوباره رو به طاووس کرد و گفت: ای طاووس، مرا نصیحت کن.

طاووس: ای امیرالمومنین! خداوند می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصۡحَٰبِ ٱلۡفِيلِ ١ أَلَمۡ يَجۡعَلۡ كَيۡدَهُمۡ فِي تَضۡلِيلٖ ٢ وَأَرۡسَلَ عَلَيۡهِمۡ طَيۡرًا أَبَابِيلَ ٣ تَرۡمِيهِم بِحِجَارَةٖ مِّن سِجِّيلٖ ٤ فَجَعَلَهُمۡ كَعَصۡفٖ مَّأۡكُولِۢ ٥.

«آیا ندانسته‌ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟(۶) و [با آن شهر] اِرم که دارای کاخ‌های باعظمت و ساختمان‌های بلند بود؟ (۷) همان که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟ (۸) و با قوم ثمود آنان که در آن وادی [برای ساختن بناهای استوار و محکم] تخته سنگ‌ها را می‌بریدند؟ (۹) و با فرعون نیرومند که دارای میخ‌های شکنجه بود؟ (۱۰) همانان که در شهرها، طغیان وسرکشی کردند؟ (۱۱) و در آن‌ها فساد وتباه کاری فراوانی به بار آوردند؟ (۱۲) پس پروردگارت تازیانه عذاب‌های گوناگون را بر آنان فرو ریخت(۱۳) بی‌تردید پروردگارت در کمین گاه است؛»(۱۴)

مالک می‌گوید: باز من ترسیدم و لباس‌هایم را جمع کردم که از خون طاووس رنگین نشود ولی منصور دست نگه داشت.

سپس گفت: ای طاووس! همان دوات را به من بده. ایشان پاسخ نداد، اندکی سکوت بر مجلس حاکم شد، و رو به تیرگی می‌رفت.

آنگاه دوباره گفت: طاووس! دوات را به من بده باز هم ایشان پاسخ نداد. تا اینکه منصور گفت: چرا دوات را به من نمی‌دهی؟

طاووس: می‌ترسم که با آن معصیتی را بنویسی، آنگاه من نیز با تو شریک جرم می‌شوم.

منصور وقتی این را شنید، گفت: از نزد من بروید.

طاووس: ما نیز منتظر همین بودیم. مالک می‌گوید: من از آن روز به بعد قدر و منزلت طاووس را می‌شناختم [۹].

[۹] تذکرة الحفاظ(۱/۱۶) وفیات الأعیان ۲ / ۵۱.