صحنهای دیگر بین سفیان و منصور
سفیان ثوری وارد مجلس خلیفه وقت منصور گردید.
منصور گفت: حاجتی داری بگو تا برآورده سازم. سفیان گفت:
از خدا بترس. زمین خدا را پر از ظلم و ستم نمودهای.
منصور سر به زیر انداخت و پس از اندکی دوباره پرسید:
اگر حاجتی داری تا بر آورده کنم؟ سفیان گفت: تو به این جایگاه بوسیله شمشیرها و مجاهدتهای مهاجرین و انصار رسیدهای. و اکنون فرزندان آنها از گرسنگی جان میدهند. از خدا بترس و حقوق آنها را پرداخت کن.
منصور به رسم سپاسگذاری سرش را زیر انداخت و پس از اندکی دوباره سئوالش را تکرار کرد. ولی سفیان چیزی نگفت و بیرون شد.