ابو حنیفه و منصور (۲)
ابو جعفر منصور خلیفه وقت میخواست ابو حنیفه رحمه الله را بر پست قاضی القضاة حکومت اسلامی گمارد ولی امام بخاطر تقوائی که داشت از پذیرفتن آن ابا ورزید.
خلیفه سوگند خورد که تو باید بپذیری، ابو حنیفه سوگند خورد که نمیپذیرد. ربیع بن یونس که شاهد ماجرا و از نگهبانان بود گفت: نه شنیدی که خلیفه سوگند یاد کرد؟
ابو حنیفه فرمود: من نیز سوگند خوردم. و خلیفه به ادای کفاره سوگندش، از من تواناتر است. راوی میگوید: منصور دست بر دار نبود و بارها پست قضاوت را پیشنهاد کرد: ابوحنیفه به ایشان گفت: از خدا بترس و امانت را به کسی واگذار کن که از خدا ترس داشته باشد. بخدا سوگند من در حال خونسردی بر خود اطمینان ندارم تا چه رسد در حال خشم و غضب و اگر شما یکی پست قضاوت یا غرق شدن در فرات را پیش روی من بگذارید من غرق شدن در فرات را ترجیح میدهم.
و شما اطرافیانی دارید که نیاز به قاضی دارند که مراعات حال آنها را بکند. سپس من صلاحیت چنین پستی را ندارم.
منصور گفت: دروغ میگویی. تو صلاحیت آن را داری.
ابو حنیفه گفت:چه بهتر شما سخن آخر را گفتید. چگونه میپسندی که قاضی دروغگویی را انتخاب کرده امانت خود را به او بسپاری؟ [۱۳].
[۱۳] وفیات الأعیان ۵/ ۴۰۷.