رستگاران و زیانکاران
خداوند به هنگام آفریدن انسان، در وی نیرویی به ودیعه نهاد تا بتواند آن را بدون هیچگونه مانعی در راه خیر و شر به کار گیرد، لذا او را در انتخاب مسیر از اختیار کامل برخوردار کرد. خداوند میفرماید:
﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا ٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨﴾[الشمس: ۷-۸].
«و سوگند به نفس آدمی و به آن که او را ساخته و پرداخته است، سپس به او گناه و تقوی را الهام کرد».
پاداش و عقوبت اخروی نیز به دلیل همین آزادی انتخاب است. چنانکه میفرماید:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا ٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠﴾[الشمس: ۹-۱۰].
«کسی رستگار و کامیاب میشود که نفس خویش را پاکیزه نگه دارد، و کسی نومید و ناکام میشود که نفس خود را (به گنه) بیالاید».
رستگاران کسانی هستند که به هدف آفرینش که همانا عبادت به معنی عام است، آگاه گشته و در این حال موانع رسیدن به آن مقصد را نیز شناختهاند. بارزترین این موانع نفسی است که در کالبد ایشان وجود دارد. آنان برای تزکیۀ آن قیام کرده و آن را از غرور و سرکشی به تواضع درآوردهاند تا درونشان از حالت وحشت به الفت و از هیجان به آرامش برسد. به همین سبب بر نفس خود چیره شدهاند و به هرجا که خدایشان خواسته آن را هدایت کردهاند.
اما کسانی که در برابر هیجان نفس مرعوب و در برابر کبر آن ذلیل و از وحشت آن نگران شدهاند، زمام آن را رها کرده و تن به بندگی آن دادهاند، در حالی که از مادرانشان آزاد متولد شدهاند، اما به اطاعت نفس اماره درآمدهاند. نفسی که به هرجا بخواهد آنها را میکشاند. در حقیقت نفس آنان را به تجاوز از حدودی که قرآن و سنت تعیین کرده واداشته است، در نتیجه زیانبار دنیا و آخرت گشتهاند. چرا؟ چون آنان مواهب و لذایذ دنیوی را که میتوانست در خدمت دین قرار گیرد، بر امور دین ترجیح داده و تا حد پرستش به آن اهمیت داده اند:
﴿أَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ﴾[الفرقان: ۴۳].
«آیا دیدی آن مردی که هوای نفس خویش را خدای خویش قرار داده بود».
بنابراین، دوزخ مأوای ایشان و آخرین منزلگه آنان است.
﴿فَأَمَّا مَن طَغَىٰ ٣٧ وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٣٨ فَإِنَّ ٱلۡجَحِيمَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٣٩﴾[النازعات: ۳۷-۳۹].
«پس آن کس که سرکشی و طغیان ورزد و زندگی این جهان را بر آخرت برتری دهد، همانا دوزخ مأوای او است».
به راستی کودنی و حماقت است کسی تمنای چیزی کند، اما برای به دستآوردن آن وسیلهای تهیه ننماید. نیز در حماقت شخصی که برای طلب مال و ثروت دستها را به سوی آسمان بلند کند، ولی در خانۀ خود نشسته و بخواهد از آسمان بر او طلا و نقره ببارد شکی نیست، اما احمقتر شخصی است که بدون تهیۀ اسباب وسایل به جستجوی ثروت بپردازد. او همانند کسی است که امید رستگاری در آخرت را دارد، ولی برای بدستآوردن اسباب نجات قدمی برنمیدارد.
امام رافعی اینگونه انسانها را چنین توصیف میکند: «آنها مانند غریقی نادان هستند که از دور ساحل را میبیند، اما انتظار میکشد تا ساحل به سوی او به شنا درآید و با این انتظار احمقانه خود را هلاک میکند» [۱].
وای برتوا! شنا کن و خود را نجات بده، زندگی بستگی به حرکت بازوهای تو دارد، هر ضربهای که بازوی تو بر آب میزند، تو را گامی به ساحل نزدیکتر میکند، ساحل خوشبختی هم از انسانهای هوشمند میخواهد برای رسیدن به آن تلاش کنند.
آنان باید با جدیت و پشتکار و به طور شبانه روز، در این مسیر گام بردارند و خستگی و دشواریها را بر خود هموار کنند، باید لذت و خوشگذرانی را کنار بگذارند و تلاش را جایگزین آن کنند، چنین انتظار بیهودهای از جانب آن غریق نادان نشانۀ محو بصیرت و کوری قلب است، هرچند با دو چشم میبینید، اما این کافی نیست؛ زیرا دو چشم دیگر در دل وجود دارند که هرگاه کور شوند، انسان از جادۀ حق منحرف میشود. تابعی بزرگوار، خالد بن معدان در این باره میگوید: «هر بندهای دارای چهار چشم است، دو چشم ظاهری برای دیدن دنیا، و دو چشم باطنی برای دیدن آخرت. هرگاه خدا خیر بندهای را بخواهد دو چشم باطنی اورا باز میکند تا آخرت را ببیند و اگر غیر آن را برای بندۀ خویش خواست، او را به حال خود میگذارد». سپس این آیه را خواند:
﴿أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢٤﴾[محمد: ۲۴].
«آیا بر دلهای ایشان قفل (مُهر) است؟».
[۱] کتاب الـمساکین: ۶۳.