اصحاب به روایت تابعین
هیچکس نمیتواند خود را به صفات فرد یا جمعی متصف کند، مگر این که در میان آنان زندگی نموده و همگام با آنان حرکت کرده باشد.
مسلّماً نزدیکترین و آشناترین مردم به حال اصحابشنسل تابعین -رحمهم الله- هستند. به همین دلیل از همه بیشتر تحت تأثیر رفتار ایشان قرار گرفته، و توانستهاند ابعاد مختلف شخصیت آنان را توصیف کنند.
میمون بن مهران تابعی در توصیف یاران رسول خدا جو مقایسۀ آنان با نسل زمان خویش میگوید: به محضر کسانی شرفیاب شده ام که یا سکوت را برمیگزیدند، یا به جز حق کلمهای بر زبان جاری نمیکردند، و به خدمت مردانی رسیدهام که بعد از ادای نماز صبح تا طلوع خورشید به جز ذکر خدا چیزی نمیگفتند، و مردانی را یافتهام که از ترس پروردگار، به آسمان نگاه نمیکردند، و اگر برخی از آنان زنده شوند و اعمال شما را مشاهده کنند، به جز قبله هیچ چیزی از شما قبول نمیکنند» [۲].
میمون بن مهران در اینجا تنها به برخی از صفات نسل بنیانگذار اشاره میکند، او میبیند که نسلهای بعدی از این صفات تهی شده و حتی معتقد است که نسل کنونی چنان از اصحابشفاصله گرفته است که اگر آنان زنده شوند و اعمال ایشان را ببینند، به دشواری مسلمانبودنشان را باور خواهند کرد. این نگرانی از حساسیت بسیار ظریف و درمندیِ شاگردان اصحابشحکایت میکند و این حاکی از اکرام و احترامی است که تابعین نسبت به اصحاب کرامشدارند. ابن مهران بسیار بعید میداند که نسل تابعین بتواند جای اصحاب را پر کنند یا حتی به جایگاه آنان نزدیک شوند.
وی دوریگرفتن نسلهای بعدی از اصول و ارزشها را دلیلی روشن بر این ادعا میداند. امام حسن بصری/یکی از تابعین بزرگ نیز به لحاظ شدت علاقه و دلبستگی به اصحابشاز تغییراتی که بر سر نسل زمان او آمده است، درد دل میکند و به آنان میگوید: میخندیم و از عملکرد خود غافلیم. خداوند بر اعمال ما نظارت دارد، چنانچه بر مبنای رفتارمان با ما برخورد کند، هیچ چیزی را از ما نمیپذیرد. وای بر تو ای بنی آدم! مگر شما توان و نیروی جنگیدن با خدا را دارید؟ من قومی را دیدهام که دنیا از منظر آنان از خاکستر زیر پایشان کم ارزشتر بود، و قومی دیگر نیز دیدهام که به جز قوت شب چیز دیگری را نداشتند، و با این وجود همۀ آن را مصرف نمیکردند، بلکه بعضی از آن را صدقه میدادند، در حالی خود گرسنهتر بودند» [۳].
آنچه امام بصری را وادار میکرد، اینگونه از اصحاب یاد کند، حرص و اشتیاق او برای هدایت و راهنمایی نسل معاصر خویش به سوی آن صفات و اخلاق بزرگ بود، زیرا از انقراض نسل اصحابشبه شدت احساس وحشت و نگرانی میکرد.
از بارزترین صفاتی که میمون بن مهران/از نسل اصحاب نقل میکند، عدم اتلاف وقت است، آنها بر این مسأله بسیار حریص بودند که نکند وقت گرانبهای خود را بیهوده سپری کنند. همچنین آنان به شدت از خدای خویش بیم داشتند، امام حسن بصری بارزترین صفات اصحابشرا در تحقیر دنیا و دست کمگرفتن و عدم دلبستگی به آن میداند، آنان دلدادۀ آخرت و شیفتۀ صفا و برادری بودند. سوگند به خدا این چهار ویژگی، از بارزترین صفات در میان اصحابشبوده است، صفاتی که بسیار مشکل میتوان آن را در میان نسلهای بعدی یافت.
آنان به خاطر ضایعشدن لحظهای از وقت، خود را محاسبه میکردند و جز در ذکر خدا لب به سخن نمیگشودند؛ زیرا کردارشان بر گفتارشان غلبه یافته بود، و بیشتر اوقات سکوت اختیار میکردند. آنان بسیار از خدا میترسیدند و همین ترس حالتی برای آنان ایجاد کرده بود که اشک در چشمانشان خشک نمیشد. ترس از خدا علت اساسی آراستهشدن آنان به صفات نابی بود که تاریخ مانند آن را در میان هیچ ملتی به خود ندیده است.
آنان حقیقت جهانی را که در آن میزیستند درک کرده و در شناخت آن مانند نسلهای بعدی دچار اشتباه نشدند، آنان میدانستند دنیا پلی است که انسان را به آخرت پیوند میدهد، نیز معتقد بودند که دنیا خانۀ فنا است، نه سرای خلود و بقا و عمر در آن محدود است، آنان برای انجام کار نیک از زمان سبقت میگرفتند، و توجهی به زرق و برق آن نداشتند، گرچه دنیا برای بسیاری از ایشان خود را جلوه داد، اما آنان خود را اسیر دنیا نکرده و حقیقتاً درک کرده بودند که بدون محبت و برادری از بهشت و رضوان خدا برخوردار نخواهند شد، چون پیامبر جبه آنان فرموده بود:
«وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ لاَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلاَ تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَلا أَدُلُّكُمْ عَلَى شَىْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ، أَفْشُوا السَّلاَمَ بَيْنَكُمْ» [۴].
«سوگند به خدایی که نفس من در دست اوست، داخل بهشت نمیشوید تا ایمان نیاورید، و ایمان نیاورده اید تا یکدیگر را دوست ندارید، آیا شما را به چیزی رهنمایی کنم که اگر آن را انجام دهید، یکدیگر را دوست بدارید؟ میان خود سلامکردن را گسترش دهید».
آنان در میان خود برای ایجاد فضای دوستی و مودت، مسابقه میدادند و یقین داشتند جامعهای که پیامبرشان بنیانگذاری کرده است نمیتواند علیه لشکر باطل، نیرومند باشد، مگر این که از استحکام زیادی برخوردار باشد.
به همین دلیل بر تقویت آن بنا تأکید کرده و تمامی وسایل استحکام بنیان برادری را فراهم کردند تا سدی منیع و استوار در برابر هجوم دشمنان خدا ایجاد کرده باشند، امری که در آغاز تشکیل جامعۀ ایدهآل و مدینۀ فاضله در اوج خود بود، تا جائی که گروهی از آنان ترجیح میدادند خود گرسنه بمانند، ولی برادر دینی خود را از گرسنگی نجات دهند. این است قلّۀ بلند برادری:
﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾[الحشر: ۹].
«و ایشان را بر خود ترجیح میدهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند».
آنچه که ذکر شد تمامی صفات اصحاب نبود، بلکه بارزترین اوصاف اصحاب به نقل از شاگردان مکتب ایشان، همچون میمون بن مهران و حسن بصری – رحمهم الله – بود که ایشان با چشم خود آنان را دیده و با تمام وجود لمس کرده بودند.
[۲] صفة الصفوة، جلد ۴، صفحۀ ۱۹۴. [۳] سیر أعلام النبلاء ۴ / ۵۸۵. [۴] مسلم: ۵۴.