۷- تقرب بیشتر
نسل تابعین در بعد تزکیه و تهذیب به اوج رسیدند و در این زمینه پیشتاز و طلایهدار هستند، آنان همواره این آیه را زمزمه میکردند:
﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤﴾[الفرقان: ۷۴].
«پروردگارا! ما را پیشوای پرهیزگاران قرار ده».
آنان قبول نداشتند که همچون عوام و نادانان و سفیهان باشند، بلکه همیشه از سؤال خدا در روز قیامت هراس داشتند، تابعین آگاه بودند که خداوند از ایشان از علمی که فرا گرفته و به دیگران آموختهاند و این که چقدر بدان عمل کردهاند، سؤال خواهد کرد.
یکی از بزرگ مردان تبار تابعین سفیان بن عیینه است که میگوید: «اگر روز من با روز سفیه و شب من با شب نادان تفاوت نداشته باشد، پس من به آن علم که آموختهام عمل نکردهام» [۴۳].
معلی بن زیاد از تابعی بزرگوار عامر بن عبد قیس نقل میکند که وی بر خود نذر کرده بود در روز بسیار نماز بخواند، هرگاه نماز عصر را میخواند، مینشست در حالی که دو ساق او در اثر ایستادن زیاد در نماز ورم کرده بود، میگفت: «ای نفس! برانجام این عبادت مأمور شدهای، و برای این امر آفریده شدهای، پس چندی نمانده که مشقت سپری شود. و خطاب به نفس خود میگفت: برخیز ای مرکز همۀ بدیها! به عزت خدا سوگند، تو را مانند شتر میرانم، و اگر قدرت داشتم نمیگذاشتم بوی گندیدۀ تو زمین را آلوده کند». آنگاه مانند ماری که بر آتش افتاده است بر خود میپیچید و برمیخاست و فریاد میکشید: «پروردگارا! ترس از دوزخ خواب را بر من حرام کرده است، از من درگذر» [۴۴].
و به این شیوه نفس خود را وادار به صبر میکرد، همچون مریضی که بستگانش او را در برابر تلخی دوا و دردِ حاصل از آن به صبر و تحمل توصیه میکنند.
آنها اطمینان داشتند که پایان شب سیه سپید است و هیچگاه نمیخواستند خواب و بیداری آنان مثل خواب و بیداری عموم مردم باشد؛ و به رتبهای کمتر از رتبۀ افرادی که مشمول این ایه هستند قناعت نمیکردند:
﴿كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ ١٧﴾[الذریات: ۱۷].
«آنان فقط کمی از شب را به خواب میگذراندند».
و غالب شب را صرف نماز و راز و نیاز میکردند، آنان در تربیت نفس خود و رامکردن آن بر طاعت و عبادت آنقدر مبالغه میکردند که چنانچه اگر خلاف سنت پیامبرشان تلقی نمیشد شب و روز را تماماً در ارتباط با خدا و رکنش و سجود سپری میکردند. ولی پیامبر اسلام جفرموده است:
«وَأُصَلِّى وَأَرْقُدُ» [۴۵].
«هم نماز شب را انجام میدهم و هم بهرِ استراحت به بستر خواب میروم».
زیرا مخالفت با سنت پیامبر مخالفت با فطرت انسانی است، چون فطرت انسان خواهان خواب و استراحت و تجدیدنمودن نیرو و انرژی برای بهتر اداکردن عبادت است. تنها چیزی که خواب را در چشمان آن نسل به حد اقل رسانده بود، شدت ترس آنان از آتش دوزخ بود: «خدایا ترس از آتش، خواب را بر من حرام کرده، از گناهانم درگذر». آنان به مقداری میخوابیدند که ایشان را بر انجام عبادت یاری دهد، و خواب بیشتر را تضییع وقت به حساب میآوردند.
ربیع، از امام شافعی نقل میکند که وی شب را سه قسمت کرده بود؛ ثلث اول شب را برای نوشتن، ثلث دوم را برای نماز و ثلث آخر را برای خواب تعیین کرده بود [۴۶]. تابعین علاوه برآن سعی میکردند که بر عبادت بیفزایند، و ماندن در یک چارچوب محدود را قبول نداشتند. ابوسلیمان دارانی میگوید: هرکس امروزش همانند دیروزش باشد، زیانکار است [۴۷]. آنان پیروان خود را به سوی این شیوه از تربیت و تعلیم فرا میخواندند.
حمدون بن قصار میگوید: هرکدام از شما توانایی آن را دارد که از نقص و کاستی نفس خود آگاه باشد، پس نباید کوتاهی کرد، بلکه لازم است کم و کاستهای درونی خود را برطرف و بر تکامل آن افزود. باید بر قرائت قرآن، نمازهای نافله، صدقات، امر به معروف و نهی از منکر، اعمال نیک و هرچیزی که انسان را به بهشت نزدیک و از دوزخ دور میسازد افزود.
غفلت اولین مانعی است که انسان را از یادآوری هدف آفرینش و هوشیاری در مقابل دشمنانی که در کمین او نشستهاند باز میدارد و او را از راه حق منحرف میکند، ذکر خدا بارزترین عباداتی است که مؤمن را به پروردگارش نزدیک و به مرحلۀ تزکیۀ نفس میرساند. کلید این هوشیاری و تذکر، تدبر در آیاتی است که خداوند در مورد تزکیۀ نفس نازل فرموده است. ابن جبنکة در این رابطه کتابی جالب به نام «قواعد تدبر الأمثل» تألیف کرده است که میتوان از آن بهره برد.
[۴۳] صفة الصفوة: ۲ / ۲۳۲. [۴۴] صفة الصفوة: ۳ / ۲۰۲. [۴۵] فتح الباری: ۲ / ۸۵. [۴۶] صفة الصفوة: ۴ / ۲۳۰. [۴۷] صفة الصفوة: ۴ / ۲۳۰.