جوانان، سكولاریسم و بحران هويت

فهرست کتاب

جوانان و بحران هويت

جوانان و بحران هويت

یكی از معضل‌های اصلی بشر در جهان امروز، معضل «بحران هویت» است. زیرا تهدیدها و خطرهای ناشی از آن بیشتر از هر كس متوجه نسل جوان و نوجوان ممالک جهان سوم (بویژه ممالک مسلمان‌نشین) است. چون پاسخگو نبودن قرائت و تفسیر معمول، متداول و رسمی از نصوص دینی توسط شارحان و متولیان كنونی تبلیغ و تفسیر دین، و اضمحلال پایه‌های فرهنگ سنتی ملی از یک سو، و گرفتاری در چنبره‌ی جاذبه‌های شگفت‌انگیز علوم و تكنولوژی مدرن دنیای غرب از دیگر سو باعث شده كه جوانان ما گرفتار نوعی خودباختگی و انفعال مأیوسانه شوند. از این‌رو تغییر خطاب دینی و ارائه‌ی تفسیری متناسب با نیازهای عصر، و در عین حال نشأت گرفته از عقلانیت اسلامی [از متون دست اول دینی (قرآن و سنت)] ضرورتی است اجتناب‌ناپذیر.

در واقع سنین جوانی سنین دست و پنجه نرم كردن با هنجارها و ناهنجاریهای گوناگون زندگی، و سنین امیدها و آرزوها است. لذا اگر فرد در این سن گرفتار یأس و انفعال شود برای همیشه ناكام و مأیوس باقی خواهد ماند.

مزید بر علت دنیای سرمایه‌داری غرب و در رأس آن، كشور امپریالیستی امریكا می‌كوشد از كانال استفاده از فاكتور «نظم نوین جهانی» و فرایند «جهانی‌سازی» الگوی فرهنگ و اندیشه‌ی خود را به زور بر همه‌ی جهان [بویژه جهان اسلام] تحمیل كند و اگر ملتی از پذیرش بدون قید و شرط خواسته‌های آنان ابا ورزد و در صدد مقاومت و حفاظت از هویت دینی و ملی خود برآید باید مورد تهاجم نظامی واقع شود و علاوه بر اینكه خود، خوار و ذلیل و زبون گردد و ثروتهای ملی‌اش به تاراج رود، باعث تنبیه دیگران و تسلیم زبونانه‌شان نیز بشود. جهان سرمایه‌داری غربی آشكارا و بی‌پروا اعلام می‌دارد كه خواهان تحمیل الگوی فكری، فلسفی «لیبرالیسم» و سیستم حكومتی و نظام سیاسی «دمكراسی» است [اما طبق تفسیری كه خود از دمكراسی دارد و مناسب حال كشورها و ملت‌های مختلف می‌داند] بر همه‌ی جهان است! غرب در صدد است از كانال ازدواج میان فلسفه‌ی لیبرالیسم و سیستم حكومتی دمكراسی، جوامع بشری را به سوی «سكولاریسم» سوق دهد و همه‌ی انسانهای جهان را در طرز تفكر و تعقل و در روش زندگی «سكولار» پرورش دهد و آنها را طوری بار بیاورد كه جز به این جهان و بهتر نمودن زندگی در آن [به عبارت دقیق‌تر مسابقه در دنباله‌روی و تقلید از غرب] به هیچ چیز دیگر فكر نكنند.

لغزش دنیای غرب در دامن سكولاریسم به دلیل فقدان ایمان صحیح برگرفته از وحی، طبیعی است تا بدین وسیله خود را از بحران درونی برهاند. ولی این مقوله بر جوامعی كه از پتانسیل قوی ایمان و معنویت بهره‌مند، و در سایه‌ی آن، از اطمینان روحی برخوردارند، صدق نمی‌كند.

به دلیل اینكه پتانسیل‌های مقاومت در برابر اندیشه‌های مادی غربی بیش از دیگران در میان مسلمانان مشاهده می‌شود بیش از سایر ملل مورد هجوم استعماری فرهنگ غربی قرار گرفته‌اند. غربیها با استفاده از روش‌های گوناگون می‌خواهند این پتانسیل را در نطفه خفه كرده و در درون آنها را بمیرانند و وسایل تخریب اخلاق و عقیده تأثیری فراوان روی به ثمر رسیدن فرایند بیگانه نمودن مسلمانان با هویت خود دارند. جهان غرب به خود حق می‌دهد [و در این راستا از تمامی ابزارها و وسایل ارتباطات و اطلاع‌رسانی مدرن چون اینترنت و ماهواره بهره می‌گیرد] كه جهانیان را با هویت خود بیگانه نماید و ایده و فرهنگ غرب را بر آنها تحمیل كند و اگر این وسایل مؤثر واقع نشد از قوه‌ی قهریه استفاده نماید.

دنیای سرمایه‌داری برخلاف هیاهو و جار و جنجال تبلیغاتیش، دو هدف اساسی در ورای این تحركات موذیانه دنبال می‌كند.

۱- بیگانه نمودن مردم جهان سوم با بنیان‌های فكری و ساختارهای فرهنگی و ارزشهای دینی و ملی، و جایگزین كردن الگوی فرهنگی فكری اخلاقی سكولار غربی.

۲- تاراج و غارت منابع طبیعی خدادادی و ثروتهای خام زیرزمینی مسلمانان، اما زیر نام ارمغان دمكراسی و دفاع از حقوق بشر!.

ناگفته نماند در عصر اطلاع‌رسانی مدرن، و در جهانی كه ماهواره، اینترنت، سیستم پیشرفته‌ی دیجیتال و تكنولوژی پیشرفته، رُل اساسی در انتقال معلومات و فرهنگ بازی می‌كنند، تأثیرپذیری جهان عقب‌مانده از ایده، فرهنگ و اندیشه‌ی جهان پیشرفته و مدرن، طبیعی، بلكه اجتناب‌ناپذیر است.

شایان ذكر است كه تبادل فرهنگی یک امر مطلوب و پسندیده است و دین اسلام همیشه از آن استقبال كرده و می‌كند. لیكن آنچه تهدید تلقی می‌شود و خطرناک جلوه می‌كند و از آن حذر داریم و دیگران را برحذر می‌داریم، تحمیل فرهنگ مهاجم مقتدر از سوی صاحبان آن، و پذیرش بدون قید و شرط آن و تقلید از خوب و بد، غض و سمین آن از سوی مردم ممالک عقب‌مانده است. چرا كه در گذشته نیز مسلمانان از فلسفه و منطق یونان استفاده كرده و آن را به زبان عربی ترجمه كرده‌اند. اما تحت تأثیر نقاط منفی و شرك‌آلود آن قرار نگرفته‌اند بلكه بعد از تنقیح و تهذیب آن و تطبیقش با اصول و موازین توحیدی آن را به خدمت اهداف خود درآورده‌اند. به تعبیر دیگر، خود را در مقابل آن نباخته و از هویت دینی و ملی خویش دور نشده‌اند. بر ما نیز لازم است این‌چنین عمل كنیم و ضمن استفاده از دست‌آوردهای مثبت تمدن غربی، ارزش‌های اصیل خودی را پاس بداریم.

از این‌رو تحلیل و بررسی مقوله‌ی «هویت» و مؤلفه‌های آن هرچه بیشتر لزوم و حتمیت پیدا می‌كند و بر جوانان [بویژه اهل قلم و اندیشه] لازم است هرچه بیشتر و دقیق‌تر به تحلیل و كاوش آن همت گمارند. چون این چالش و معضل بیش از دیگران در برابر آنها قرار دارد و خطر بیگانه شدن با هویت، بیشتر متوجه آنها است و در آینده نیز آنها هستند كه باید تاوانش را بپردازند و خدای ناخواسته در صورت عدم اهتمام، یا كم بها دادن به آن نتیجه‌ی خسران ناشی از آن را تحمل كنند كه جبران‌ناپذیر است.

اینجانب در پی احساس اهمیت مسأله اقدام به نگارش این رساله نمودم. هرچند اذعان دارم كه نمی‌توان حق مطلب را نوشته‌ای همچون این رساله‌ی مختصر ادا كند. مع‌الوصف امیدوارم باب موضوع را برای نقد و بررسی، خدمت اهل نظر و قلم گشوده باشم. به قول اعراب، «ما لايدرك كله لايترك كله» [۱].

پیشاپیش توفیق هدایت و درک حقیقت و بیان آن را از خدواند منان خواستارم. إنه ولي التوفيق وعليه التكلان.

[۱] آنچه همه‌اش درک نشود نباید همه‌اش ترک شود.